«کنکل»؛یا «یازده یار اوشن»؟

تماشای «کنکل» شبیه دیدن «یازده یار اوشن» است. پر از رودست خوردن از کارگردان و هیجان تماشای ضدقهرمان‌هایی که دوست‌شان داریم چون بامزه‌ و جالب‌اند.


برای حرف زدن درباره‌ی سریال «کنکل» می‌خواهم نقبی بزنم به فیلم قبلی نویسنده و کارگردان سریال، رامتین لوافی‌پور که سال ۱۳۹۵ ساخته بود. «هت‌تریک» که حتی اسمش هم اصطلاح فوتبالی بود، رابطه‌ی میان دو زوج را در میانه‌ی یک شب بحرانی حکایت می‌کرد که پشت هم بدبیاری آوردند اما شبیه هت‌تریک در فوتبال، در نهایت با سه گل پیاپی مشکلات حل شد هر چند پیوندها همچنان کدر و مبهم ماند. فیلم نقاط قوتی داشت شبیه فضاسازی و کاراکتر امیر جدیدی و کارگردانی در میزانسن بسته اما نقاط ضعف مشهودی هم در آن بود. مثل اینکه کاراکتر امیر جدیدی خیلی متفاوت با سه نفر دیگر بود و یکدستی فضای فیلم را از بین می‌برد یا بحران میان رها و کیوان، با بازی ماهور الوند و صابر ابر و کل رابطه‌شان می‌لنگید. لوافی‌پور در سریال «کنکل» نقاط قوت آن فیلم را برطرف کرده و نقاط ضعفش را هم تا حد زیادی برطرف کرده است.

در  همان اپیزود اول سریال کنکل  از اینکه انگار کاراکتر امیر جدیدی «هت‌تریک» تکثیر شده بود و به همین دلیل فضای قصه یکدست از کار درآمده بود، ذوق‌زده شدم. این‌بار هم اپیزود اول در فضای بسته می‌گذشت. با این حال تعدد شخصیت‌ها، دیالوگ‌های مفرح پینگ‌پنگی و ریتم ناشی از تدوین و حرکت باعث می‌شد نه تنها فضای گرفته کارخانه با رنگ‌های خاکستری، مخاطب را خفه نکند که شوخی‌ها و بازی‌ها حس و حال سرگرم‌کننده‌ای هم بدهد. تماشای «کنکل» شبیه دیدن «یازده یار اوشن» است. پر از رودست خوردن از کارگردان و هیجان تماشای ضدقهرمان‌هایی که دوست‌شان داریم چون بامزه‌ و جالب‌اند.

تنها مشکلم با اپیزود اول شوخی بیش از حد کشدار فوتبالی بود که انگار سکانس شرط‌بندی «هت‌تریک» روی لاس‌پالماس در بازی با «رئال مادرید» را پایه‌ی اصلی کار قرار داده بودند. اما در قسمت‌های بعدی معلوم شد که لوافی‌پور قرار نیست مخاطب را صرفا با یک سری شوخی فوتبالی سرگرم کند. به علاوه کل‌کل‌های فوتبالی در تمام اپیزودها کارکرد و معنایی پیدا کرد مثل اینکه قرار دزدی شبی گذاشته شود که تیم محبوب سارق بازی نداشته باشد!

یکی از بهترین بازی‌های کارنامه‌ی صابر ابر را در سریال «کنکل» می‌بینید. در مایه‌های همان امیر جدیدی «هت‌تریک»، آدمی بی‌خیال و بامزه و روان که دو تایی محشری با پدرام شریفی شکل می‌دهد. در کنار این دو نفر ستاره پسیانی با کمی مشنگ‌بازی می‌درخشد و وزنه‌ی ماجرا با حضور جدی‌تر مهدی پاکدل و هانیه توسلی متعادل می‌شود. با این حال در همه‌ی کاراکترهای سریالی دوزی از خل و چلی وجود دارد که باعث شده شبیه یاران اوشن دل‌مان بخواهد برنده‌ی بازی باشند.

نکته‌ی دیگری که باعث شده «کنکل» را دنبال کنم این است که شخصیت‌های سریال خنگ نیستند و علی‌رغم اینکه به عنوان یک سری کارگر وضع مالی خوبی ندارند اما عامدانه از بدبختی‌شان تصویر نکبت‌باری نمی‌بینیم. آن‌قدر سریال‌های چرک (به لحاظ تصویر و شخصیت‌ها) دیده‌ایم که یادمان رفته تماشای آدم‌های باهوش و بامزه کیف دارد.

فیلمنامه هم تا اینجا غافلگیرکننده ظاهر شده و همیشه یک قدم جلوتر روی دست تماشاگر می‌زند. هر وقت فکر می‌کنیم نقشه لو رفته یا شکست خورده یک برگ جدید رو می‌شود و خرده پیرنگی اضافه که تنش قصه و هیجان ما را حفظ کند.

راستش تنها چیزی که در سریال «کنکل» آزارم می‌دهد، اسمش است. برخلاف «هت‌تریک» که اسم هوشمندانه‌ی جذابی داشت، کنکل به عنوان اصطلاح طبقه‌ی فرودست به دل نمی‌نشیند. هر چند کاراکترها تکرارش می‌کنند.

آنچه هم باعث می‌شود سریال «کنکل» متمایز از خیل سریال‌های شبکه‌ی نمایش خانگی باشد شخصیت‌پردازی و فضای ابزورد و جفنگش است که نمونه‌ی کوچکی از آن را در فیلم «هت‌تریک» دیده بودیم و حالا اینجا گسترش پیدا کرده به کل قصه. جهان جفنگ بامزه‌ای که نمونه‌اش را در اکشن‌های گای ریچی یا همان «یازده یار اوشن» پیدا می‌کنید.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها