«پاکول»؛ناپیدای هویتی میان ایران و افغانستان

فیلم سینمایی «پاکول» به کارگردانی نوید اسماعیلی، روایتی درونی و انسان‌محور از عشق، جدایی و مرزهای ناپیدای هویتی میان ایران و افغانستان است.


فیلم سینمایی «پاکول» به کارگردانی نوید اسماعیلی، روایتی درونی و انسان‌محور از عشق، جدایی و مرزهای ناپیدای هویتی میان ایران و افغانستان است. اثری که در دل یک جست‌وجوی شخصی، به مسائلی گسترده‌تر چون مهاجرت، طرد فرهنگی، و مسئولیت انسانی می‌پردازد.

قصه فیلم درباره امیر، مردی میانسال و منزوی است که پس از سال‌ها، خبری از معشوقه قدیمی‌اش، زنی افغان به‌نام یسنا، دریافت می‌کند. یسنا که به‌نظر می‌رسد قربانی یک شبکه قاچاق انسان شده، دوباره به زندگی امیر بازمی‌گردد؛ اما نه به‌شکل حضوری، بلکه از خلال حافظه، خاطره و نشانه‌ای به‌نام «پاکول».

فیلم ساختاری غیرخطی دارد و با رفت‌و‌آمد میان گذشته و حال، مخاطب را درگیر تجربه‌ای ذهنی و احساسی می‌کند. این انتخاب ساختاری، با لحن آرام و تلخ فیلم هم‌راستاست و مخاطب را به درک تدریجی از ریشه‌های تنهایی شخصیت اصلی سوق می‌دهد.

یکی از نقاط قوت «پاکول» صحنه‌پردازی و طراحی بصری آن است. فضاهای سرد، خاکستری و اغلب خالی، در هماهنگی با انزوای شخصیت امیر شکل گرفته‌اند. خانه شخصیت اصلی به‌شدت منظم و خالی از رنگ است؛ بر خلاف صحنه‌هایی که به خاطرات یسنا تعلق دارند و در آن‌ها رنگ‌های گرم، گلیم‌های سنتی، پارچه‌های گلدار و نور طبیعی دیده می‌شود.
این تضاد، مرز عاطفی میان گذشته و حال و همچنین میان دو جهان فرهنگی را به‌خوبی نشان می‌دهد.

طراحی صحنه‌ی فضاهای مهاجرنشین، از جمله خانه افغان‌ها، نیز با جزئیات دقیق و قابل‌اعتنا اجرا شده است. فیلم در این بخش موفق است که بدون نمایش اغراق‌آمیز از فقر یا مهاجرت، تصویری واقع‌گرایانه و باورپذیر ارائه دهد.

لباس‌ها در «پاکول» نقش بیانی دارند. پالتوی بلند و خاکستری امیر نه‌تنها بخشی از تیپ شخصیتی اوست، بلکه نمایانگر یکنواختی، بی‌تفاوتی و فقدان گرمای انسانی است. در مقابل، پوشش یسنا، گرچه حضور فیزیکی او در فیلم محدود است، حامل هویت فرهنگی و خاستگاه قومی اوست.

واژهٔ پاکول (Pakol) به‌صورت لغوی، نام یک نوع کلاه سنتی مردانه است که بیشتر در مناطق شرقی افغانستان، شمال پاکستان (مخصوصاً نواحی پشتون‌نشین)، و بخش‌هایی از تاجیکستان و کشمیر استفاده می‌شود.

در واقع عنصر کلیدی در طراحی لباس، «پاکول» است؛ کلاه سنتی مردان افغان که در این فیلم، به یک نشانه هویتی و درعین‌حال استعاری بدل شده است. زمانی که این کلاه به دست امیر می‌رسد، به‌نوعی انتقال بار مسئولیت، یادآوری گذشته، و تلنگری به وجدان اجتماعی نیز تلقی می‌شود.

رضا اخلاقی‌ در نقش امیر، بازی دقیقی ارائه داده است؛ بازی‌ای مبتنی بر سکوت، درون‌گرایی و نگاه. او با بهره‌گیری از بازی چشم، زبان بدن محدود و ریتم کُند رفتارش، به‌خوبی توانسته پیچیدگی شخصیت مردی را که میان پشیمانی و مسئولیت معلق مانده، به تصویر بکشد.

افسانه بایگان در نقش یسنا، گرچه حضور محدودی دارد، اما در همان دقایق کوتاه و از طریق لحن، نگاه و پوشش، تصویری انسانی و باورپذیر از زنی آسیب‌دیده و بی‌صدا ارائه می‌دهد.

نادر فلاح نیز در نقش واسطه یا مرد رابط، حضوری تهدیدآمیز و قدرتمند دارد. او بدون استفاده از هیجان یا خشونت کلامی، تنها با سکوت و تسلط رفتاری، حس خطر را منتقل می‌کند؛ حضوری که به‌درستی در راستای فضای سرد فیلم قرار می‌گیرد.

در یکی از درخشان‌ترین صحنه‌های فیلم، امیر در حیاطی ساکت، پاکول را در برابر خود می‌گذارد و لحظاتی طولانی به آن خیره می‌شود. سکوت حاکم، نور غروب، و صدای دور اذان، این صحنه را به یک نقطه عطف احساسی و روایی بدل می‌کند؛ جایی که بار معنایی فیلم در غیاب دیالوگ، به‌صورت بصری و حسی منتقل می‌شود.

«پاکول» فیلمی کم‌ادعا و صمیمی‌ست که با روایتی انسانی، تصویری از تبعیض خاموش، عشق ناکام، و مسئولیت فراموش‌شده ترسیم می‌کند. اگرچه ممکن است ریتم کند و فرم مینیمالیستی فیلم برای برخی تماشاگران چالش‌برانگیز باشد، اما در مجموع، این اثر از لحاظ محتوایی، طراحی بصری و بازی‌ها، اثری شایسته تأمل و گفت‌وگوست.

زهرا طاهریان

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها