«زیبا صدایم کن» بازگشت موفق رسول صدرعاملی به سینمای ملودرام است؛ روایتی احساسی از سفری یکروزه برای ترمیم رابطه پدری و دختری، با بازی درخشان امین حیایی.
نسل فیلمسازان جوانی که در دهه شصت وارد سینمای ایران شده و بخشی از پرتماشاگرترین آثار را در کارنامه خود ثبت کردند، عموما علاقه ویژه ای به گونه ملودرام داشتند. از میان آنها، رسول صدرعاملی موفقترین و دیرپاترین آنها بوده که تقریبا اغلب آثارش را با تکیه مولفههای ژانر فوق ساخته و تقریبا اغلب آنها هم در مواجهه با مخاطب موفق بودهاند. صدرعاملی پس از چندین سال غیبت در این عرصه، سال گذشته با فیلم (زیبا صدایم کن) پا به جشنواره فیلم فجر گذاشته و نظر مساعد مخاطبان عام و خاص را به خود جلب کرد. فیلمی که این روزها بر پرده سینماهای کشور رفته و امید سینمای ملودرام برای جذب تماشاگر در برابر سینمای کمدی به حساب میآید.
فیلمنامه این فیلم که براساس رمانی به همین نام اثر فرهاد حسنزاده نوشته شده، قصه مردی میانسال به نام خسرو است که پس از ۹ سال بستری بودن در آسایشگاه اعصاب و روان میخواهد برای تولد ۱۸ سالگی دخترش خود را به او برساند. در سکانسهای نخست، خسرو به عنوان قهرمان فیلم به خوبی معرفی شده و مسالهاش که چیزی جز دیدن دخترش نیست، مطرح میشود. در طرف دیگر، زیبا قرار دارد که به نوعی یتیم بزرگ شده و سکانس افتتاحیه فیلم نیز روی بلوغ سنیاش تاکید دارد. مخالفت دکتر آسایشگاه بابت مرخص خسرو را میتوان حادثه محرک پرده نخست فیلمنامه فیلم به حساب آورد که زمینه را برای رسیدن به نقطه عطف اول آماده میکند.
فرار خسرو از آسایشگاه، نقطه عطف اول است که موتور حرکت داستان را روشن کرده و فرصتی کمتر از یک روز را در اختیار قهرمان قرار میدهد. چلنج پدر و دختر در پرده نخست، در ادامه با شیبی ملایم به نزدیکی بیشتر این دو منتهی شده و حس و حال خوبی هم در آن جریان دارد. صدرعاملی و تیم نویسندگانش با قرار دادن موانع مختلف بر سر راه پدر و دختر، تعلیق مناسبی به فیلم بخشیده و رفاقت پدر و دختری آن را پررنگتر میکنند. برای مثال میتوان به همراهی خسرو با دخترش برای گرفتن پولی که زیبا از صاحبکارش طلب دارد، اشاره کرد. در حالی که زیبا همچنان نسبت به خسرو گارد داشته و رفتار چندان دوستانهای با او ندارد.
مدت زمان حدودا دو ساعته فیلم، این فرصت را در اختیار نویسندگان فیلمنامه قرار داده تا با ریتمی ملایم به ترمیم رابطه پدر و دختر بپردازند. مثل داستانک مربوط به اجاره خانهای قدیمی برای زیبا همراه دوستانش که ابتدا با دخالت خسرو به نتیجه نرسیده و تنش خوبی به قصه میبخشد. سکانس مواجهه خسرو با برادرش خلیل نیز عالی از کاردرآمده و نقش مهمی در روشن شدن بخش مهمی از ابهامهای داستان دارد. گره مربوط به گذشته خسرو و معمای مادر زیبا نیز در این بخش باز شده و نقطه عطف بعدی شکل میگیرد. همچنین تهرانگردی زیبا و خسرو که در نهایت آنها را از صبح به حوالی شب رسانده و با چند خرده داستان، سرانجام پرده پایانی کلید میخورد. جایی که خسرو به عنوان قهرمان داستان باید اکت مهمی را رقم زده و قصه را به نقطه پایان برساند.
صدرعاملی در کارگردانی زیبا صدایم کن عالی عمل کرده و ریزهکاری زیادی به کار برده که تماشاگر از کشف آن لذت میبرد. یکی از آنها جغرافیای فیلم است که به آن هویت بخشیده است. تهران یکی از شخصیتهای کار به حساب میآید که قهرمانهایش را به آغوش کشیده و به سفری سیزده کیلومتری در طولانی ترین خیابان تهران از جنوب تا شمال میکشاند. ضعف در پایانبندی، یکی از مشکلات همیشگی سینمای ایران به حساب میآید که زیبا صدایم کن نمونهای درخشان و کمیاب به حساب میآید. آن هم از جنس رویا که میتواند حسن ختام خوبی برای فیلم باشد. رسول صدرعاملی در فیلمهایی همچون: دختری با کفشهای کتانی و دیشب باباتو دیدم آیدا، بازیگران خوبی را به سینمای ایران معرفی کرده که این سنت را در آخرین ساخته سینماییاش نیز ادامه داده است. (ژولیت رضاعی) تازهترین آنها است که در نقش زیبا درخشیده و آن معصومیت نوجوانانه مورد نیاز نقش را در اختیار دارد. استعداد نابی که صدرعاملی کشف کرده و به خوبی پرورش داده است.
امین حیایی هم که در سالهای اخیر چند انتخاب فوقالعاده داشته، نقش خسرو یکی از فرازهای کارنامه بازیگریاش به حساب میآید. در نقش مرد تنهایی که فقط باور دخترش را میخواهد و بس. در عین حال، حیایی به خوبی راکوردهای مربوط به بیماری روحی خلیل را حفظ کرده است. هر چند که گاه فرم بازیاش، تماشاگر را به یاد شخصیت سام در من سام هستم با بازی شان پن میاندازد. زیبا صدایم کن به عنوان یک ملودرام کلاسیک، فیلم سروشکل دار و جذابی است که میتواند علاقمندان ملودرام را به سالنهای سینما بکشاند.