«خانه ارواح» تلاش میکند با ترکیب کمدی، معما و فضایی وهمآلود، تجربهای متفاوت در سینمای ایران بسازد، اما میان لحنها و روایت دچار ناهماهنگی میشود. فیلم با ایدهای جذاب آغاز میکند، اما در اجرا و پرداخت شخصیتها به اندازهی ظرفیتش نمیدرخشد.
زهرا طاهریان/صبا: پس از سالها توقیف و تغییر نام، فیلم «خانه ارواح» به کارگردانی کیارش اسدیزاده بالاخره روی پرده رفت؛ فیلمی که از دل پروژهای مهجور با عنوان اولیه «مجوز خروج» سر برآورده و با اتکا به فضای معمایی، زبان کمدی، و ترکیب غافلگیرکنندهای از بازیگران، تبدیل به یکی از پدیدههای قابل بحث سینمای ایران در سال ۱۴۰۴ شده است.
«خانه ارواح» داستان چند شخصیت را دنبال میکند که در دل یک خانهی قدیمی در بوشهر گرد هم میآیند؛ خانهای که نه فقط گذشتهای پررمز و راز دارد، بلکه خودش بدل به یک شخصیت اصلی میشود: زنده، ناظر و گاه مداخلهگر. روایت در دهه ۱۳۳۰ میگذرد، اما فیلم نه به دنبال بازسازی مستند یک مقطع تاریخی است و نه گرفتار نوستالژیسازی سطحی. بلکه گذشته در این فیلم بیشتر یک استعاره است؛ بستری برای بروز بحرانهای هویتی، ترسهای سرکوبشده و بازیهایی که آدمها با خود و دیگری میکنند.
«خانه ارواح» فیلمیست در مرزهای ناپایدار چند ژانر: ترسناک، معمایی، و کمدی. اما برخلاف بسیاری از آثار ایرانی که در تلاش برای تلفیق ژانرها دچار تشتت و عدم انسجام میشوند، اینجا این تنوع لحن تبدیل به ویژگیای هدفمند شده. طنز در این فیلم نه برای خنداندن صرف، بلکه ابزاریست برای تخریب ابهت گذشته، برای فاصلهگذاری با دلهره، و حتی برای نقد نهادهایی که در سایهی تاریخ، به اسطوره بدل شدهاند.
با این حال، همین تلفیق جسورانه گاهی فیلم را به سمت لحنهای ناهماهنگ پیش میبرد. برخی صحنهها که در فضای رمزآلود طراحی شدهاند، ناگهان با شوخیهایی کاملاً امروزی به هم میریزد. و اگرچه این کارکرد ممکن است از نگاه بعضی مخاطبان خلاقانه و رها تلقی شود، اما برای تماشاگرانی که به دنبال انسجام روایی و تعلیق پیوستهاند، میتواند گسستآور باشد.
پژمان جمشیدی در این فیلم حضوری متفاوت دارد. برخلاف قالبهای آشنایی که در آثار کمدی از او دیدهایم، در «خانه ارواح» بهوضوح تلاشی برای خروج از نقش تیپیکال و وارد شدن به قلمرو بازیگری دیده میشود. او میان طنز و ترس، جدی و هجو، بهخوبی حرکت میکند و نشانههایی از بلوغ حرفهای خود را نمایش میدهد.
نازنین بیاتی نیز با گریم خاص و اجرای کنترلشده، یکی از شخصیتهای معمایی فیلم را باورپذیر میکند. بیژن بنشفهخواه، رضا کیانیان و ستاره پسیانی هم در نقشهایی مکمل اما مهم، ساختار چندلایهی قصه را شکل میدهند. حضور بازیگرانی چون سروش صحت و کاظم سیاحی نیز فضایی مابین طنز موقعیت و طنز تلخ را بر صحنه حاکم میکند.
خانهی فیلم، صرفاً یک مکان نیست. طراحی صحنهی دقیق، نورپردازی تأکیدی و استفاده از المانهای قدیمی (در معماری، اشیا، لباسها) باعث شده عمارت اصلی خود را بهعنوان عنصری مؤثر و زنده در پیشبرد روایت تثبیت کند. موسیقی فیلم نیز با آنکه پرحجم نیست، در لحظات کلیدی بهدرستی وارد میشود و حس وهم را تقویت میکند.
با اینحال شاید بتوان گفت گاهی این جزئیات زیباشناسانه به شکلی پررنگتر از قصه خودنمایی میکنند و در نتیجه توجه را از خط روایی پرت میکنند؛ بهویژه در میانهی فیلم که کشمکشها کمی کشدار میشود.
«خانه ارواح» در سینمای ایران یک تلاش قابل احترام است؛ فیلمی که میخواهد هم سرگرمکننده باشد، هم رازآلود، هم تاریخی و هم تفسیری. هرچند نمیتوان آن را اثری بدون ایراد دانست، اما بدون تردید تماشای آن تجربهای متفاوت است؛ هم برای مخاطب عام، و هم برای مخاطب جدیتری که به دنبال نشانهها و استعارهها در سینماست.
این فیلم، از معدود تلاشها در سینمای ایران برای ورود به فضای فانتزی معاصر است؛ فضایی که نه به دام تقلید از آثار خارجی میافتد، و نه در محافظهکاری رایج سینمای ایران غرق میشود. «خانه ارواح» اگرچه از دل توقیف آمده، اما در مسیر رهاییست؛ رهایی از کلیشهها، از زمان خطی، و از روایتهای مطلق.