نجفی بخشی از اطلاعات ذکر شده را به وسیله بازی شجاعت و حقیقت بیان کرده و در عین حال وقوع یک طوفان در آیندهای نزدیک را به تماشاگران خود گوشزد میکند.
هنگامی که به اقتباسهای ادبی در سینمای جهان نگاه میکنیم، با حجم زیادی از نمایشنامههای ریز و درشتی مواجه میشویم که سینماگران به آن توجه نشان دادهاند. گاه به شکل اقتباس کامل و گاه به صورت برداشت آزاد. سینمای ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و گهگاه در آن به اقتباسهای ادبی با کیفیتهای گوناگون برمیخوریم که البته در قیاس با سینمای جهان، ناچیز به نظر میرسد.
نجفی که پیش از این سابقهای طولانی در بازیگری داشته، یکی دیگر از بازیگران سینمای ایران است که درگیر وسوسه کارگردانی شده و روی این صندلی نشسته است. او که سابقه تئاتر هم دارد، در فصل ماهی سفید سراغ یکی از مشهورترین نمایشنامههای تاریخ یعنی باغ آلبالو نوشته آنتوان چخوف رفته و تلاش فراوانی برای ایرانیزه کردن آن به خرج داده که تا حدودی هم به نتیجه رسیده است. او که همراه غزال زرگر امینی فیلمنامه فیلم را نوشته، یک ربع نخست را به معرفی کوتاه شخصیتهای پرتعداد خود و رابطه میان آنها اختصاص داده که در یک ملک قدیمی اربابی در شمال کشور دورهم جمع میشوند.
بهرام به عنوان برادر بزرگتر که همراه دخترش مرجان این ملک و زمینهای زراعی اطراف آن را اداره میکنند، ناهید خواهر بهرام که همراه دخترش آرزو از فرانسه به ایران آمده، ژیلا و برادرش دانیال در کنار لهراسب که فرد معتمد خانواده محسوب میشود، شخصیتهای کلیدی فیلم هستند که افراد دیگری همچون: جهانگیر، کامی، زری، نوبخت، عیسی و گلرخ آنها را همراهی میکنند.
اصولا کار کردن با شخصیتهای متعدد یکی از کابوسهای همیشگی فیلمنامهنویسان به حساب میآید چرا که دست آنها را برای پرداخت بهتر میبندد. در عین حال تماشاگر عام هم استقبال چندانی از فیلمهایی با این مختصات نکرده و فصل ماهی سفید نیز مشمول همین موضوع میشود. فصل شام خوردن افراد خانواده، فصل کلیدی پرده نخست فیلمنامه به حساب میآید که نقطه عطف آن نیز اعلام ورشکستگی بهرام و مزایده گذاشتن ملک و زمینهای حاشیه آن است. تنشی که فضای شاد اولیه را تحت تاثیر قرار داده و تماشاگر را کنجکاو تماشای ادامه آن میکند.
در عین حال، مانور کوچکی هم روی لهراسب به عنوان یکی از خاکستریترین شخصیتهای فیلم داده میشود. نقب زدن به درون شخصیتهای اصلی در کنار روابط بین آنها، قصه فیلم را پیش برده و نیمه میانی آن را پرتر میکند. از علاقه قدیمی بین آرزو و دانیال تا رابطه مرجان و لهراسب در کنار علاقه بین زری و کامی که این آخری رگههایی از طنز را با خود به همراه دارد. در کنار آنها باید به بهرام و خواهرش ناهید هم اشاره کرد که هر یک دچار شکلی از تنهایی و افسردگی هستند. نجفی بخشی از اطلاعات ذکر شده را به وسیله بازی شجاعت و حقیقت بیان کرده و در عین حال وقوع یک طوفان در آیندهای نزدیک را به تماشاگران خود گوشزد میکند.
نجفی در مقام کارگردان، ریتم کند نیمه میانی فیلم را تا حدودی در پرده پایانی جبران کرده و نقطه عطف دوم را رقم میزند. هر چند که کنش نهایی لهراسب با توجه به اطلاعاتی که دربارهاش به تماشاگر داده شده، آن کوبندگی لازم را نداشته و اتفاق هولناک رخ داده برای ژیلا هم از پسزمینه لازم برخوردار نیست.
هر چند که علاقه جهانگیر به مرجان و برخورد تندش با او، به نقطه عطف پایانی منتهی شده و تماشاگر را تحت تاثیر قرار میدهد. تعدد شخصیتهای فصل ماهی سفید، نویسندگان فیلمنامه را به ناچار به سمت تیپسازی برده و آسیبهایی از این ناحیه به کار وارد شده است. مرجان و بهرام به عنوان شخصیتهای مرکزی کنش لازم را نداشتهاند که البته بخش کوچکی از آن به منبع اقتباس فیلم بازمیگردد. لهراسب هم به عنوان ضدقهرمان، سرد و مونوتون بوده و میتوانست بهتر از اینها از کار دربیاید. در این بین زری به عنوان شخصیت مکمل و ناهید به عنوان یکی از شخصیتهای اصلی، بهتر و باورپذیرتر هستند.
فضای زیبا و سرسبز شهرهای شمالی ایران، فرصت مناسبی را در اختیار فیلمسازان برای خلق فضای جذاب و نماهای کارت پستالی قرار میدهد. اما نجفی در فصل ماهی سفید کمتر به این سمت و سو رفته و بخش عمدهای از سکانسها را در فضاهای داخلی فیلمبرداری کرده است. با نورهای اندک که فضای غم زدهای را بر کلیت کار حاکم کرده و فروپاشی اساسی یک خانواده را به تصویر میکشد.
فیلم با توجه به تعدد شخصیتها، از گروه بازیگران متنوعی بهره گرفته که البته حاصل کار چندان یکدست از کار درنیامده است. از میان این بازیگران، شقایق دهقان و لادن مستوفی در نقشهای زری و ناهید در کنار المیرا دهقانی در نقش مرجان بهتر از بقیه ظاهر شدهاند. فصل ماهی سفید از آن دسته فیلمهایی است که برای مخاطب خاص ساخته شده و به نظر میرسد که به لحاظ جذب تماشاگر، در اکران آنلاین موفقتر از اکران عمومی باشد.