رابطه کوروساوا و کیارستمی از نظر شخصی شاید به ملاقاتهای حضوری یا مکاتبات گسترده نرسیده باشد، اما از طریق آثار، گفتهها و پیامهای غیرمستقیم، یک پیوند عمیق هنری و انسانی میان آنها شکل گرفته است.
رابطه میان آکیرا کوروساوا و عباس کیارستمی نه فقط رابطهای میان دو فیلمساز برجسته، بلکه بازتابی از گفتوگوی عمیق میان فرهنگها، سبکهای سینمایی و نگرش به انسان و جهان است. در ادامه، این رابطه را از جنبههای مختلف و با جزئیات بیشتر بررسی میکنیم.
آکیرا کوروساوا از جمله فیلمسازانی بود که بهندرت از همعصران خود به صراحت تعریف میکرد، اما درباره کیارستمی استثنا قائل شد. او فیلمهای کیارستمی را ستایش میکرد و معتقد بود که آثار او توانستهاند حقیقت زندگی را با سادگی و شاعرانگی به تصویر بکشند. کوروساوا در جایی گفته بود: «فیلمهای کیارستمی یادآور این هستند که سینما میتواند هم ساده و هم پیچیده باشد؛ ساده در ظاهر و عمیق در مفهوم».
این تحسین برای کیارستمی به معنای بسیار زیادی بود، چرا که کوروساوا نه فقط یک فیلمساز بزرگ، بلکه الگویی برای بسیاری از سینماگران سراسر دنیا بود. کیارستمی نیز در گفتوگوهای مختلف اشاره کرده که کوروساوا برای او یک نماد است؛ نه فقط به خاطر تکنیکهای بینظیرش، بلکه به خاطر عمق نگاه انسانی در آثارش.
کیارستمی درباره کوروساوا گفته بود: «فیلمهای کوروساوا نشان دادند که چطور میتوان از یک داستان محلی، روایتی جهانی ساخت.»
با وجود احترام متقابل، کوروساوا و کیارستمی دو نماینده از سبکهای کاملاً متفاوت سینمایی بودند که هر یک از زاویهای منحصربهفرد به جهان نگاه میکردند:
آثار کروساوا ویژگیهایی دارد که از میان برجستهترینشان میتوان به دراماتیک و حماسی بودن اشاره کرد، فیلمهای او مانند «راشومون» و «هفت سامورایی» از نظر ساختاری حماسی و از نظر تصویری پرجزئیات بودند. او در بازنمایی احساسات انسانی اغراق میکرد تا به شدت درام بیفزاید.
تمرکز بر اخلاق و فلسفه و تکنیک محوری از دیگر ویژگیهای اصلی آثار اوست، آثار کوروساوا اغلب به مسائل اخلاقی، عدالت، و پیچیدگیهای انتخاب انسانی میپرداختند. او همچنین استاد استفاده از تکنیکهای سینمایی مانند حرکات دوربین و نورپردازی بود.
اما کیارستمی در فیلمسازی مسیری کاملا متفاوت را در پیش رو دارد؛ سینمای او مینیمالیست و سادهگراست، کیارستمی سعی داشت سادهترین لحظات زندگی را با عمیقترین معانی همراه کند. فیلمهایی چون «خانه دوست کجاست؟» نمونهای از این نگاهاند. تمرکز بر طبیعت و روزمرگی و همچنین ابهام و سکوت از دیگر شاخصههای آثار او هستند؛ او در فیلمهایش از بازیگران غیرحرفهای، لوکیشنهای طبیعی، و گفتوگوهای عادی استفاده میکرد و درست در مقابل تأکید کوروساوا بر دیالوگ و تصویرهای دراماتیک، کیارستمی اغلب به سکوت، عدم قطعیت، و فاصلهگذاری توجه داشت.
با وجود این تفاوتها، هر دو هنرمند در تلاش بودند تا تجربههای انسانی را به شیوهای جهانی بازنمایی کنند. آثار هر دو، به نوعی، مخاطب را به تفکر عمیق درباره زندگی دعوت میکرد.
رابطه میان این دو فیلمساز تنها به سینما محدود نمیشود، بلکه بازتابدهنده تفاوتها و شباهتهای نگاه فلسفی آنها به هنر و زندگی است.
کوروساوا علاقهمند به انسانگرایی عمیق است و در فیلمهای او، انسان در برابر قدرتهای طبیعی یا اجتماعی قرار میگیرد، اما همواره انتخاب اخلاقی و اراده انسانی بهعنوان راهحل ارائه میشود. توجه به نظم و جزئیات نیز از دیگر شباهتهاست، کوروساوا به شدت به نظم و دقت در کار اهمیت میداد. او حتی در انتخاب بازیگران، طراحی صحنه و لباس، و تنظیم دوربین وسواس داشت.
کیارستمی نیز به ابهام و آزادی مخاطب تاکید داشت و بر این باور بود که هنر نباید پاسخ بدهد، بلکه باید سؤال ایجاد کند. او در مصاحبهای گفته بود: «من به دنبال داستانهایی هستم که پایان ندارند؛ چرا که زندگی هیچگاه تمام نمیشود.»
در فیلمهای کیارستمی، طبیعت همواره یک عنصر زنده و پویا بود، چیزی که شاید بهطور غیرمستقیم تحت تأثیر نگاه شرق آسیا به طبیعت باشد.
کوروساوا نماینده ژاپنی بود که بهشدت به تاریخ و فرهنگ سرزمینش وفادار بود، اما جهانی اندیشید و آثارش در سراسر جهان بهعنوان نماد سینمای ژاپن شناخته شدند. کیارستمی نیز نمایندهای برای ایران بود، اما با زبانی جهانی سخن گفت.
کوروساوا درباره سینما میگفت: «فیلمها پلی میان فرهنگها هستند؛ زبانی که نیازی به ترجمه ندارد.» این نگاه با شیوه کار کیارستمی هماهنگی داشت. او نیز معتقد بود که سینما، زبانی جهانی است و میتواند شکاف میان فرهنگها را پر کند.
تحسین کوروساوا از کیارستمی نهتنها به تأیید جایگاه جهانی کیارستمی کمک کرد، بلکه باعث شد مخاطبان ژاپنی و آسیای شرقی نیز بیشتر به سینمای ایران توجه کنند. از سوی دیگر، نگاه جهانی کوروساوا به کیارستمی نشان داد که میتوان با وفاداری به هویت بومی، روایتهایی جهانی خلق کرد.
روایتهای موجود از زندگی شخصی و ارتباط میان آکیرا کوروساوا و عباس کیارستمی عمدتاً از طریق گفتهها، نامهها، و مصاحبههایی که این دو درباره یکدیگر انجام دادهاند، بازتاب یافته است. اگرچه شواهدی از دیدار حضوری یا ارتباط مستقیم مداوم میان آنها وجود ندارد، اما این رابطه بیشتر از طریق تحسین متقابل و تأثیرات غیرمستقیم در آثارشان قابل ردیابی است. در ادامه، این جنبه از ارتباطشان را بررسی میکنیم.
یکی از مهمترین روایتها از زندگی شخصی این دو فیلمساز به لحظهای بازمیگردد که کیارستمی از تحسین کوروساوا نسبت به کارهایش مطلع شد. کوروساوا در دهه ۱۹۹۰ میلادی، زمانی که کیارستمی با فیلمهایی مثل طعم گیلاس در صحنه جهانی به شهرت رسید، از آثار او تعریف کرد. کوروساوا در مصاحبهای اعلام کرد که کیارستمی یکی از بهترین فیلمسازان معاصر است.
کیارستمی بعدها در مصاحبهای این لحظه را بهعنوان یکی از بزرگترین افتخارات زندگی حرفهای خود توصیف کرد و گفت: «برای من که همیشه کوروساوا را ستوده بودم، شنیدن این حرفها مثل یک رؤیا بود. این لحظهای است که به من اعتمادبهنفس بیشتری برای ادامه کارم داد.»
این روایت نشان میدهد که ارتباط میان این دو فیلمساز، حتی اگر بهصورت مستقیم نبود، تأثیری عمیق بر زندگی حرفهای و نگاه کیارستمی به سینما داشته است.
شواهد موجود نشان نمیدهد که کوروساوا و کیارستمی هرگز بهطور حضوری ملاقات کرده باشند. با این حال، جشنوارههای بینالمللی فیلم در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، مانند کن و ونیز، محملی بودند که شاید زمینه چنین دیدارهایی را فراهم کرده باشند. در برخی منابع غیررسمی، از احتمال دیدار آنها در یکی از جشنوارهها صحبت شده است، اما جزئیات این موضوع ثبت نشده است. اگر چنین دیداری رخ داده باشد، احتمالاً بیشتر به گفتوگوهای کوتاه و تبادل احترام محدود بوده است.
کیارستمی در یکی از مصاحبههای خود به صراحت گفت که هرگز فرصتی برای دیدار حضوری با کوروساوا پیدا نکرد و این یکی از حسرتهای او در زندگی باقی ماند. او اشاره کرد که دیدار با کوروساوا میتوانست فرصتی باشد تا درباره سینما، فلسفه زندگی و نگاه مشترکشان به هنر صحبت کنند.
کیارستمی گفته بود: «دیدن کوروساوا برای من مثل ملاقات با یک اسطوره بود. متأسفانه هیچوقت این فرصت پیش نیامد».
این جمله نشان میدهد که کیارستمی فراتر از یک همکار، کوروساوا را بهعنوان یک الگوی شخصی و هنری میدید. یکی از مباحث مطرحشده در مورد ارتباط غیرمستقیم این دو هنرمند، احتمال ارسال پیام یا نامه از سوی کوروساوا به کیارستمی است. اگرچه هیچ مدرکی دال بر وجود نامههای رسمی میان آنها ثبت نشده، اما برخی از منتقدان معتقدند که کوروساوا از طریق واسطهها یا جشنوارههای بینالمللی پیامهایی از تحسین و احترام برای کیارستمی ارسال کرده است. کیارستمی نیز در مواردی از این پیامهای غیرمستقیم بهعنوان نشانهای از لطف و احترام کوروساوا یاد کرده است.
یکی از مهمترین جنبههای این رابطه دو سویه، ارتباط عاطفی و هنری میان این دو فیلمساز از طریق آثارشان است. کوروساوا و کیارستمی بارها و بارها درباره سینمای یکدیگر به بیان دیدگاه پرداختهاند و این اظهارات صرفا حرفهای نبوده و گاهی به عرصه عواطف و نگاه انسانی نیز اشاره داشته است.
کوروساوا علاقه خاصی به فیلم زندگی و دیگر هیچ و طعم گیلاس داشت. او این فیلمها را به دلیل سادگی، عمق انسانی، و روایت شاعرانه ستایش میکرد. کیارستمی هم بارها در مصاحبههای خود به تأثیر فیلمهایی چون راشومون و هفت سامورایی بر نگاه سینمایی خود اشاره کرده بود. او معتقد بود که فیلمهای کوروساوا به او نشان دادند که چگونه میتوان فرهنگ بومی را با زبانی جهانی بازنمایی کرد.
احترام کوروساوا نسبت به کیارستمی تأثیری روانی و عاطفی بر او گذاشت. کیارستمی بهعنوان فیلمسازی که آثارش گاه با نقدهای متفاوتی روبهرو میشد، این تحسین را بهعنوان نوعی اعتبار جهانی پذیرفت و آن را در ادامه مسیر حرفهای خود الهامبخش دانست.
اکیرا کوروساوا، کارگردان ژاپنی، تأثیر عمیقی بر عباس کیارستمی گذاشت. کیارستمی در بسیاری از مصاحبههای خود اشاره کرده که فیلمهای کوروساوا، بهویژه آثارش در ژانر درام و فیلمهای تاریخی، او را به دنیای سینما جذب کردند. به طور خاص، آثار مانند راشومون و دروازهی کین برای کیارستمی الهامبخش بودند و او در مراحل اولیه کارگردانیاش از این فیلمها برای توسعه سبک خود استفاده کرد. این تأثیر در نحوه روایت غیرخطی داستانها، پرداختن به ابعاد انسانی و فلسفی و همچنین استفاده از فضای طبیعی و مینیمالیسم در فیلمهای کیارستمی قابل مشاهده است.
کیارستمی در فیلمهایش به دنبال جلب توجه مخاطب به ابعاد انسانی و فلسفی زندگی انسانها بود، و این دیدگاه به وضوح تحت تأثیر نحوه روایت و نگرشهای کوروساوا نسبت به زندگی و انسانها قرار داشت. به علاوه، سبک تصویری کوروساوا و علاقهاش به فضای باز و طبیعت نیز تأثیر زیادی بر کیارستمی گذاشت، که در فیلمهایی مانند طعم گیلاس و ده به خوبی دیده میشود. کیارستمی همچنین توانست از این الهامها برای خلق روایات عمیق و چندلایهای استفاده کند که مخاطب را به تأمل در روابط انسانها و مواجهه با حقیقت و واقعیتهای زندگی دعوت میکند.