سریالهایی که در یک بستر زمانی پخش میشوند، با تکیه بر زمینه فرهنگی، میتوانند نوعی «مصرف فرهنگی هدفمند» را رقم بزنند.
در دنیای پرشتاب رسانه، برخی آثار نمایشی با زمان گره خوردهاند؛ آثاری که نهفقط قصه میگویند، بلکه حالوهوای فرهنگی یک ملت را بازتاب میدهند. سریالهای مناسبتی، از جمله همین تولیداتاند؛ تجربهای مشترک، از دل مناسبتهایی خاص، که میتواند به ماندگاری فرهنگی بینجامد.
این تولیدات گرچه به ظاهر محدود به زمان خاصی هستند اما در باطن نقش و کارکردی فراتر از مناسبت دارند. این آثار، در حکم آیینههایی هستند که روح زمانه را بازتاب میدهند و مخاطب را به تجربهای مشترک و گاه نوستالژیک از زیست جمعی دعوت میکنند.
در میان همه تولیدات رسانهای، کمتر قالبی بهاندازهی آثار مناسبتی توانسته است میان فرم و محتوا، سرگرمی و معنا، سنت و روزمرگی پیوندی عمیق برقرار کند؛ ماه رمضان، نوروز، محرم، ایام پیروزی انقلاب و مناسبتهای ملی و مذهبی دیگر، نهفقط در تقویم بلکه در حافظهی فرهنگی ما حضور زنده دارند. سریالهایی که در این بستر زمانی پخش میشوند، با تکیه بر همین زمینه فرهنگی، میتوانند نوعی «مصرف فرهنگی هدفمند» را رقم بزنند؛ بهعبارتی، تماشای آنها صرفاً تفریح نیست، بلکه بخشی از تجربه زیستهی مخاطب در آن مناسبت است. از این رو، آثار مناسبتی یک امکان استثنایی برای گفتمانسازی فرهنگی فراهم میکنند.
یکی از وجوه تمایز سریالهای مناسبتی با دیگر آثار نمایشی، میزان همراهی مخاطب با آنهاست. وقتی سریالی در شبهای ماه رمضان یا در تعطیلات نوروز پخش میشود، خانوادهها در فضایی نسبتاً مشترک از زمان و مکان قرار دارند؛ همین موضوع باعث میشود که اثرگذاری این نوع تولیدات بسیار فراتر از حد معمول باشد. به بیان دیگر، محتوایی که در زمان مناسب، با لحن مناسب و برای مخاطب مناسب پخش شود، میتواند نقشی تعیینکننده در جهتدهی به ارزشهای فرهنگی جامعه ایفا کند.
همچنین، ساختار سریالهای مناسبتی، معمولاً مبتنی بر داستانهایی ساده اما عاطفی، شخصیتهایی باورپذیر، و مفاهیمی آشنا برای عموم مردم است. این سادگی – اگر با صداقت همراه باشد – بیش از هر چیز میتواند باعث همذاتپنداری شود؛ چیزی که شاید در تولیدات پیچیدهتر به سادگی حاصل نشود.
با تمام این ظرفیتها، تولید آثار مناسبتی کار آسانی نیست. زمانبندی فشرده، فیلمنامههای عجولانه، و استفاده مکرر از کلیشههای تکراری از جمله چالشهایی است که بسیاری از این آثار را با افت کیفی روبهرو میکند. گاهی اوقات، نگاه کمیگرایانه به این تولیدات باعث میشود که پیام اثر در لایههای سطحی باقی بماند و عمق فرهنگی مورد انتظار شکل نگیرد. در این میان، تولیدکنندگانی که بتوانند این فرصت را با نگاهی تازه و روایتی خلاقانه تلفیق کنند، به موفقیتهایی دست مییابند که فراتر از بازهی پخش خود در خاطر مخاطب میماند. نمونههایی از این دست را در سریالهای خاطرهانگیز سالهای گذشته بارها دیدهایم؛ آثاری که خود به مناسبتهایی تازه در تقویم خاطرات مردم بدل شدهاند.
با گسترش پلتفرمهای پخش آنلاین، میتوان انتظار داشت که مفهوم آثار مناسبتی وارد مرحلهای تازه شود. در آیندهای نهچندان دور، ممکن است دیگر تنها تلویزیون سنتی میزبان چنین آثاری نباشد، بلکه پلتفرمها نیز به تولیدات تقویمی، تعاملی یا مناسبتمحور روی بیاورند. در این میان، حفظ هویت فرهنگی و استفاده خلاقانه از ظرفیت رسانههای نوین، میتواند به احیای این سنت تأثیرگذار در فرمهای تازه کمک کند.
در نهایت، سریالها و فیلمهای مناسبتی، اگر با نگاه درست، دغدغهمند و حرفهای ساخته شوند، نهفقط به لحظات خاص، بلکه به حافظه تاریخی و فرهنگی یک ملت معنا میبخشند.
در پایان می توان گفت در جهان متغیر امروز، حفظ ارتباط با مخاطب نیازمند خلاقیت، زمانشناسی و شناخت دقیق از روح فرهنگی جامعه است. سریالهای مناسبتی، اگر به درستی طراحی و اجرا شوند، نهتنها ابزاری برای سرگرمی، بلکه وسیلهای برای انتقال ارزشها، ترمیم پیوندهای انسانی و بازآفرینی حافظهی جمعیاند؛ آنها سندی تصویری از روح زمانهاند؛ سندی که اگر درست نگاشته شود، تا سالها خوانده خواهد شد.
دکتر امید روستا استاد دانشگاه