کارگردان «روایت ناتمام سیما»به سراغ قصه خوبی میرود که معضل زمانه است و تلاش میکند تا فرهنگ شهرت و آسیبهای آن را دستمایه قصه گویی قرار دهد اما این خود قصه است که در روایتگری ناکام میماند.
روایت ناتمام سیما سومین فیلم بلند سینمایی علیرضا صمدی است که در بستر یک داستان خانوادگی دست به آسیب شناسی اجتماعی شهرت میزند. فیلمی اجتماعی با محوریت مسائلی مثل جنبش میتو، پشتپرده سمینارهای موفقیت و … ساخته شده است. از این حیث قصه فیلم را میتوان مماس با دغدغههای روز جامعه به ویژه در ارتباط با زیست-مجازی و مصائب آن دانست. فیلم، روایتگر برشی از زندگی دکتر آرش سمین (حامد کمیلی) روانشناس حوزه موفقیت و خودیاری است که بهواسطه برگزاری همایشهای «تد» به شهرت دست یافته، مخاطبان بسیاری به دست آورده است، اما ناگهان خود با مشکلات و چالشهای جدی در زندگی شخصیاش مواجه میشود. با این حال روایت این بحران خود دچار بحران روایت است و حادثه محرک نمیتواند مخاطب را با عمق آن درگیر و همراه کند.
به عبارتی دیگر قصه در سطح باقی میماند و به لایههای روانشناختی درام نفوذ نمیکند. بر خلاف نام فیلم، روایت سیما (غزل شاکری) از قصه در حاشیه باقی مانده و در روایت کلانتر آرش پنهان میماند. در این لکنت بیانگری، جزییات قصه و پردازش ابعاد گوناگون موقعیت بحران، مبهم میماند و به اطلاعاتی در سطح بسنده میکند. مثلا غیبت غیر منتظره آرش در روز عروسی با سیما مبهم باقی مانده و انگیزههای رفتار او کاملا روشن نمیشود. در واقع واکاوی انگیزههای شخصیت اصلی داستان که میتوانست به گرهگشایی از بحران قصه کمک کند عمق چندانی ندارد و پردازش روانشناختی و دراماتیک نشده است.
کارگردان به سراغ قصه خوبی میرود که معضل زمانه است و تلاش میکند تا فرهنگ شهرت و آسیبهای آن را دستمایه قصه گویی قرار دهد اما این خود قصه است که در روایتگری ناکام میماند. مثلا مشخص نیست که در فیلم منتشرشده علیه آرش، چه جزئیاتی افشا شده و فیلمساز تنها به ذکر این گزاره کلی در اظهارات زن افشاگر بسنده میکند که آرش زندگی او را نابود کرده است. در واقع خرده پیرنگها در روایت قصه از پردازش لازم برخوردار نیست و از این منظر به فیلمنامه لطمه میزند. با این حال فیلم از ظرفیت تاثیرگذاری و تلنگر زدن به شهرت طلبی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی برخوردار است و پوشالی بودن آن را به نمایش میگذارد. فیلم روایت خود را در شمایل بیانی ژورنالیستی صورت بندی میکند و سویههای دراماتیک آن، مصالح داستانی قوام یافته را ندارد تا بتواند به بازنمایی عمیق و جامعه شناختی سوژه دست بزند.
شاید آنچه که میتوان به عنوان مهمترین ضعف فیلم عنوان کرد این است که توان برانگیختن همدلی مخاطب با شخصیتها را ندارد تا در یک ارتباط حسی-عاطفی بتواند جهان ملتهب کاراکترها را در واکنشهای همدلانه مخاطب بازنمایی و پردازش کند. این البته تا حدودی به کیفیت بازی بازیگران هم برمیگردد که نمیتوانند زمینه این کنش همدلانه با نقش خود را فراهم کنند. به ویژه حامد کمیلی که شخصیت محوری این قصه است از آن سمپاتی لازم برای همراهی مخاطب برخوردار نیست. فیلم بین شخصیتهای قصه خود میچرخد اما نه حاصل این چرخش، گیچ زدن است نه بازنمایی دیالکتیک روابط انسانی پیچیده.
قصه، قصه ملتهبی است که از یک ریتم درونی برخوردار است اما شیوه روایت و دکوپاز آن، این التهاب را در سطح بیرونی و روایتگرانه قصه خنثی میکند. در واقع فیلم نمیداند که باید چگونه قصهاش را پیش ببرد و در بین لحن و فضای تریلر و ملودرام گیر میکند. از سوی دیگر با وجود التهاب سوژه، فضاسازی و اتمسفری که به مثابه روح قصه بر آن حاکم میشود سرد است و همین تضاد، مشکل اصلی فیلم را رقم میزند و آن را دچار سردرگمی میکند. با این حال باید رویکرد و نگاه فیلمساز در انتخاب سوژه را قدر دانست که به سراغ موضوع مهم اجتماعی رفته که نیازمند پرداخت بیشتری در سینمای ماست.
داستان عشقی نافرجام و شهرتی بربادرفته و زندگی رو به نابودی متاثر از زیست مجازی، قصه امروز است. با این حال فیلم به سراغ جنبشی اجتماعی در سالهای اخیر رفته تا قصهاش را ذیل «جنبش می تو» روایت کند. ضمن اینکه میتوان نقد روانشناسی زرد و شکل گیری مراجع اجتماعی نوظهور که حاصل بسط فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در زیست-جهان ایرانیان در یک دهه اخیر بوده، دغدغههای فیلمساز است که دغدغههای ارزشمندی است اما نتوانسته آنچه را که در سر داشته چنانکه باید و اثرگذار باشد بر قاب تصویر بکشد. با این حال مفاهیمی که پیرامون سوژه کانونی فیلم مطرح میشود از جمله شهرت طلبیهای مجازی، تشخص طلبی فالووریی، توهم مهم بودن یا میل مفرط و بیمارگونه به سلبریتی و قهرمان مجازی شدن، امکانی فراهم میکند تا مخاطب به آنها بیاندیشد و در نسبت با تجربههای زیسته خود با سوژه، باز اندیشی و بازنگری کند. روایت ناتمام سیما از سوژهاش ناتمام است اما دغدغهمند است و میتواند تلنگری به مخاطب باشد در برابر تلههای تازهای که جهان رسانهای در مسیرش قرار میدهد.