ابراهیم حاتمیکیا با فیلم موسی کلیم الله که از دل سریال آن بیرون کشیده شده است و «به وقت طلوع» نام دارد، پس از حضور موفق در جشنواره فیلم فجر، به سینما آماده است. در این گزارش، نگاهی به این اثر تازه خواهیم داشت.
ابراهیم حاتمیکیا با فیلم موسی کلیم الله که از دل سریال آن بیرون کشیده شده است و «به وقت طلوع» نام دارد، پس از حضور موفق در جشنواره فیلم فجر، به سینما آماده است. در این گزارش، نگاهی به این اثر تازه خواهیم داشت.
اگر با آثار تاریخی ساختهشده درباره مقدسین در سبک «سلحشور» مقایسه کنیم (از «ایوب پیامبر» و «مردان آنجلس» و «یوسف پیامبر»ِ خودش تا «مریم مقدس» و «ملک سلیمان» شهریار بحرانی و «بشارت منجی» طالبزاده)، موسای ابراهیم اثر شستهرفتهای از کار درآمده که موقع پخش سریالیاش از تلویزیون میتواند مخاطب قابل قبولی هم پیدا کند. هرچند با این همه پولی که خرج فیلم شده، دستکم توقع جلوههای کامپیوتری تر و تمیزتر و واقعیتری داشتیم که هم خیلی جاها (بهخصوص در لانگشاتها) نقاشی بودنش به چشم نیاید، هم تضاد و تمایزش با صحنههای واقعی فیلم (بهخصوص آنجاها که پسزمینه بازیگرها را میسازد؛ مثلاً سکانس گاریسواری یوکابِد، یا گفتوگوی زنان تازهحامله در میدان گوشَن) توی ذوق نزند.
کارگردان سعی کرده با افزودن تم «انتظار منجی»، نگاه متفاوتی نیز به سوژه خیلی معروفش -که همگی قصهاش را از کتابهای دینی و قرآن مدرسه بلدیم- داشته باشد. با این حال درنهایت حاصل آنچه در مدت دو ساعت و اندی میبینیم، چیزی بیش از جان بخشیدن به همان وقایع آشنا جلوی دوربین به نظر نمیرسد. این را به راحتی میتوان از شخصیتپردازی فیلم موسی کلیم الله فهمید، که در پایان فقط کاراکترهای حاشیهای و کم/بیاهمیتش ممکن است در ذهن بمانند: خوابگزار فرعون (فرهاد آئیش)، فرمانده گارد سلطنتی (شکیب شجره)، قابله دربار (مریم سرمدی) و مرد سبدفروش (کامبیز امینی). غیر از آن نه در قطب شر (فرعون و هامان) نه در قطب خیر (یوکابد، عمران، آسیه و آن پیرمرد رهبر بنیاسرائیل) کاراکتر متمایز و برجستهای نمیبینیم. همه چیز ساده و تخت بدون شور و خون و گرمیِ یک اثر سینماییِ درگیرکننده ساخته شده. رویکرد فیلمساز به روزگار فیلمش و آدمهای آن نه تازه است نه معاصر، که درنتیجه هیچ خوانش، پرسش یا چالش تازهای در ذهن تماشاگرش ایجاد نمیکند. انگار صرفاً تصویرسازیای باشد برای صفحات همان کتابهای مدرسه.
حاتمیکیا در این سالها فیلم با تولید بزرگ و سنگین و گران کم نساخته، اما ظاهراً در اولین تجربه تاریخی-مذهبیاش چنان درگیر جزئیات تکنیکی ماجرا و سختیهای اجرایی (از گریم و لباس و مدیریت هنروران تا جلوههای ویژههای میدانی و دیداری) بوده که به کلی از یاد برده همه اینها قرار است دورچینی زیبا برای حرف کلی و اصلی اثر باشند؛ حرفی که در موسی کلیمالله بعید است بتوان آن را جست.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است