• کد خبر: 13549
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:18 فروردین 1404 ساعت: 13:02

«لاله»؛تلاشی برای احیای درام‌های ورزشی

لاله با همه ضعف‌ها و قوت‌هایش، تلاشی برای احیای درام‌های ورزشی به حساب می‌آید که البته خروجی نهایی آن کاملا متوسط از آب درآمده است.


سینمای ایران برای راه یافتن به بازارهای جهانی و حتی منطقه‌ای، مسیرهای مختلفی را پیموده که یکی از آن‌ها تولیداتی گران‌قیمت با سروشکل بین المللی است. یکی از آن‌ها که در اواخر دهه ۸۰ نامش بر سر زبان‌ها افتاده و حواشی زیادی هم پیرامونش به وجود آمد، لاله به کارگردانی اسدالله (اسی) نیک‌نژاد است. پروژه پرهزینه‌ای که از کلید خوردن تا روی پرده آمدن‌اش مدت‌ها طول کشیده و حاصل آن نیز اکران داخلی ناموفقی داشته است.

نیک‌نژاد که در دهه ۶۰ با کارگردانی سریال پاییز صحرا شناخته شد، پس از سال‌ها حضور در هالیوود سراغ یکی از قصه‌های آشنا و امتحان پس‌داده رفته و فیلمنامه خود را براساس یک شخصیت واقعی شکل داده است. لاله صدیق قهرمان اتومبیل‌رانی ایران در آن سال‌ها که در یک برهه زمانی محبوبیت زیادی هم پیدا کرده و رسانه‌ها نیز توجه ویژه‌ای به او نشان می‌دادند. نیک‌نژاد در نگارش فیلمنامه لاله به المان‌های درام‌های ورزشی توجه بسیار نشان داده و از کلیشه‌های آن به شکل مطلوبی سود جسته است. زن جوان جسوری که برای شرکت در مسابقات اتومبیلرانی کشور با موانع و مشکلات زیادی مواجه شده و در نهایت با غلبه بر آن‌ها به پیروزی می‌رسد.

لاله یک شروع جذاب، کوبنده و خوش‌ساخت دارد که تماشاگر علاقمند به درام‌های ورزشی را جذب خود می‌کند: قرار گرفتن اتفاقی لاله و دوستش صنم در مسیر رالی شمال ایران که توجه نصیری یکی از مدیران فدراسیون اتومبیلرانی را به خود جلب می‌کند. معرفی قهرمان به خوبی صورت گرفته و فیلمنامه را به عطف نخست می‌رساند. تلاش لاله برای مجاب کردن خانواده از یک سو و رقابت با گروه احمد از سوی دیگر، قصه را با ریتم مناسبی پیش می‌برد. قرار گرفتن لاله در سکوی سومی یکی از مسابقات در کنار آشنایی بیشتر او با بهرام مکانیک ماهر مسابقات، لایه‌های دیگری به قصه اضافه کرده و تماشاگر را در بیم و امید نسبت به فرجام کار لاله در مقام قهرمان قرار می‌دهد. همچنین با حضور بیژن در قصه، یک داستان فرعی هم با محوریت او و لاله شکل گرفته که هم عشق را به عنوان تمی فرعی به فیلمنامه اضافه کرده و هم زمینه را برای خلق یکی از نقاط عطف فیلمنامه فراهم می‌کند.

نیک نژاد که فیلمنامه لاله را کاملا براساس قواعد و کلیشه‌های هالیوودی نوشته، از تصادف لاله در پیست به عنوان نقطه عطفی کلیدی بهره گرفته و بار تنش حاکم بر فیلم را بالا می‌برد. عطفی که برای بازگشت قهرمان به صحنه مبارزه در یک سوم پایانی کاملا لازم بوده و آن را وارد پرده پایانی می‌کند. شخصیت‌های خاکستری در این دسته فیلم‌ها، به شدت لازم بوده که از تقابل شان با قهرمان درام شکل می‌گیرد. احمد و گروه‌اش در لاله این وظیفه را به عهده داشته اما کیفیت لازم را ندارند. شخصیت‌هایی خاکستری اما تخت و تک بعدی که می‌توانستند بهتر از اینها از کار دربیایند. لاله در مقام قهرمان فیلم، تا حدود زیادی قابل قبول بوده و تماشاگر را به سمت خود می‌کشاند. نیک‌نژاد در خلق باقی شخصیت‌ها بیشتر به تیپ‌سازی متکی بوده و تلاش چندانی نیز برای تبدیل آن‌ها به تیپ-شخصیت به خرج نداده است. برای مثال هم می‌توان به پدر و مادر لاله، آقای شاهین و حتی مدیرعامل شرکت اسپانسر لاله اشاره کرد.

در فیلم‌هایی از این جنس که نمونه‌های زیادی هم در سال‌های اخیر سینمای جهان دارد، ریتم نقشی کلیدی داشته و از این منظر می‌توان به لاله نمره قبولی داد. به ویژه در سکانس افتتاحیه فیلم که هارمونی خوبی میان عناصری همچون: فیلمبرداری، تدوین، موسیقی و کارگردانی به چشم می‌خورد. نیک‌نژاد که چشم به بازارهای بین المللی داشته، از بازیگرانی برای ایفای نقش‌های مختلف سود جسته که تسلط نسبی به زبان انگلیسی دارند. اتفاق تازه‌ای که البته به نفع فیلم تمام شده و تماشاگر را در موقعیتی تازه قرار می‌دهد. از میان آن‌ها، سارا امیری در نقش لاله، سام قریبیان در نقش احمد و ایرج نوذری در نقش پدر لاله موفق‌تر از بقیه عمل کرده‌اند. لاله با همه ضعف‌ها و قوت‌هایش، تلاشی برای احیای درام‌های ورزشی به حساب می‌آید که البته خروجی نهایی آن کاملا متوسط از آب درآمده و با ایده آل‌های اولیه سازندگان آن فاصله دارد.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید