فیلمهای نامزد شده در اسکار ۲۰۲۵، با گسترهای از سبکها و رویکردهای روایی، تصویری چندلایه از سینمای امروز را به نمایش گذاشتهاند.در این گزارش ماهنامه صبا به نقد و بررسی این فیلمها پراختهایم.
فیلمهای نامزد شده در اسکار ۲۰۲۵، با گسترهای از سبکها و رویکردهای روایی، تصویری چندلایه از سینمای امروز را به نمایش گذاشتهاند. این آثار نهتنها از نظر داستانپردازی، بلکه در زمینههای فنی، بازیگری، کارگردانی و مفاهیم اجتماعی نیز مورد توجه قرار گرفتهاند و توانستهاند سینما را به ابزاری برای بازتاب واقعیتهای گوناگون و همچنین نمایش خلاقیتهای بصری و هنری تبدیل کنند. در ادامه، تحلیل جامعی از ابعاد مختلف این فیلمها ارائه میشود.
فیلم «آنورا» ساخته شان بیکر بهعنوان یک اثر مستقل و شخصیتمحور، توانسته است تجربهای بینظیر از واقعگرایی اجتماعی را به مخاطب ارائه دهد. بیکر در این فیلم با بهرهگیری از سبک رئالیسم اجتماعی، به بررسی زندگی افرادی در حاشیه جامعه میپردازد که اغلب در سینما کمتر دیده میشوند. رویکرد بیکر در خلق این داستان بهگونهای است که مخاطب بهراحتی میتواند با شخصیتها ارتباط برقرار کند و در مسیر رشد و تغییرات آنها در طول فیلم همراه شود.
یکی از ویژگیهای برجسته فیلم «آنورا» استفاده از حداقل امکانات بصری برای انتقال حس واقعگرایی است. بیکر از دوربین دستی بهره میبرد که بهواسطه آن، تحرک و دقت در ثبت لحظات مهم به صورت نزدیک و صمیمی با شخصیتها امکانپذیر میشود. این انتخاب نه تنها احساس نزدیکی به شخصیتها را ایجاد میکند، بلکه تنشها و احساسات درونی آنها را به طور ملموستری به نمایش میگذارد. نورپردازی طبیعی که در فیلم بهطور خاص از منابع نوری محیطی استفاده شده، فضای واقعی و بیپیرایهای را میسازد که در آن، دنیای شخصیتها پر از واقعیتهای تلخ و شیرین زندگی روزمره بهنظر میرسد.
فیلمنامه «آنورا» بهگونهای طراحی شده است که در قالب دیالوگهای کوتاه و بهظاهر ساده، عمق شخصیتها و پیچیدگیهای درونی آنها را نمایان میسازد. شخصیتها در این فیلم از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار میگیرند؛ از جایی که بهنظر میرسد جهان آنها در دنیای پرتلاطم اجتماعی هیچگونه جایی برای خود ندارد، تا جایی که به تدریج از درون به تحول و رشد میرسند. هر شخصیت در این فیلم، نماینده یک نگرش و نقطهنظر اجتماعی است که گاهی بهشدت متاثر از نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی است.
انتخاب بازیگران، که عمدتاً از افراد کمتر شناختهشده و غیرحرفهای هستند، یکی دیگر از نکات برجسته این فیلم است. بیکر در انتخابهای خود به دنبال بازتاب احساسات و ویژگیهای انسانی شخصیتها بوده و در این مسیر، با انتخاب بازیگران غیرحرفهای، توانسته است صداقت و طبیعی بودن را بهخوبی به تصویر بکشد. بازیگران در این فیلم اغلب بدون هیچگونه اغراقی نقشهای خود را ایفا میکنند و این امر به ایجاد یک فضای واقعی و ملموس کمک کرده است. در این فیلم، بازیگر نه تنها بازیگر است بلکه یکی از اجزای کلیدی در ایجاد یک روایت تاثیرگذار و حقیقی از زندگی انسانها بهشمار میآید.
در نهایت، «آنورا» با اینکه در ظاهر داستانی ساده از زندگی شخصیتهای فراموششده و حاشیهای است، اما در بطن خود پرسشهای مهمی درباره جایگاه این افراد در جامعه و تأثیرات نابرابریهای اجتماعی بر سرنوشت آنها را مطرح میکند. بیکر در این اثر خود، سعی دارد بهطور غیرمستقیم نگاهی به سیاستهای اجتماعی و اقتصادی داشته باشد و با توجه به فضای انسانی و درونیاش، به مخاطب یادآوری کند که انسانیت در مقابل تمامی موانع و مشکلات اجتماعی همچنان میتواند در مسیر رشد و تحول پیش برود. «آنورا» نهتنها یک فیلم اجتماعی، بلکه یک تجربه سینمایی است که به تماشاگر اجازه میدهد در دنیای شخصیتها غوطهور شود و از زاویهای دیگر به جامعه نگاه کند.
«امیلیا پرز»، ساخته ژاک اودیار، یکی از آثار برجسته و منحصر بهفرد در دنیای سینماست که در قالب یک درام اجتماعی پیچیده، به بررسی چالشهای هویت، عدالت، و دگرگونیهای شخصیتی میپردازد. این فیلم نهتنها یک روایت خطی و ساده نیست، بلکه با فرم روایی غیرخطی و استفاده از فلشبکها، به ساختاری لایهلایه و پیچیده تبدیل میشود که در هر مقطع زمان، اطلاعات جدید و مهمی درباره شخصیتها و گذشته آنها فاش میکند. این ویژگیها باعث میشود که تماشاگر در طول فیلم همچنان در حالت پرسش و کشف باقی بماند و همزمان با شخصیتها، در جستوجوی پاسخها و معانی مختلفی باشد.
یکی از نکات برجسته این فیلم، بازی فوقالعاده کارلا سوفیا گاسکون است که در نقش «امیلیا»، یک زن تراجنسیتی، ایفای نقش کرده است. گاسکون با تسلط کامل بر شخصیت پیچیده خود، توانسته است هویتی چندبعدی را بهطور ظریف و دقیق به تصویر بکشد. او نهتنها بهخوبی تغییرات درونی شخصیت خود را نمایان کرده، بلکه توانسته است احساسات و واکنشهای انسانی او را در موقعیتهای چالشبرانگیز بهطور مؤثر و بدون اغراق نشان دهد. بازی او بهویژه در لحظات عاطفی و پیچیده، تحسینبرانگیز است و این ویژگی باعث شده تا «امیلیا پرز» به یک تجربه سینمایی غنی از لحاظ عاطفی و انسانی تبدیل شود.
موسیقی متن فیلم، که با قطعاتی احساسی و تأثیرگذار همراه است، نقشی حیاتی در ایجاد فضای دراماتیک و عاطفی فیلم ایفا میکند. موسیقی در بسیاری از لحظات کلیدی، از جمله صحنههای پرتنش یا احساسی، بهطور مؤثر به القای احساسات و دنیای درونی شخصیتها کمک کرده و به نوعی با تصاویر فیلم همسو و همخوان است. این ترکیب بین موسیقی و تصویر، تجربهای غنی و جذاب برای مخاطب ایجاد میکند و عمق بیشتری به داستان میبخشد.
از دیگر جنبههای چشمگیر فیلم میتوان به طراحی صحنه و لباس اشاره کرد که بهخوبی تضاد میان گذشته و حال شخصیتها را به نمایش میگذارد. این تضاد در انتخاب لباسها و طراحی محیطها بسیار مشهود است؛ بهویژه در بازنمایی گذشته شخصیتها که بهنوعی از طراحیهای سنتی و ظریف استفاده شده و در مقابل، فضای حال حاضر که بیشتر تحت تأثیر احساسات پیچیده و تغییرات شخصیتی است، بهطور ظریفی طراحی شده است. این تفاوتها نهتنها بهعنوان ابزاری برای نمایش بصری زمانهای مختلف در داستان عمل میکند، بلکه به فهم بهتر تحولات درونی شخصیتها و مسائل پیچیدهای که آنها با آن مواجه هستند، کمک میکند.
در نهایت، «امیلیا پرز» با استفاده از روایتی غیرخطی و شخصیتمحور، پرسشهای عمیقی در خصوص هویت، عدالت و دگرگونیهای انسانی مطرح میکند. این فیلم به تماشاگر این امکان را میدهد که در دنیای پیچیده شخصیتها غوطهور شود و بهطور همزمان با آنها در جستوجوی معنای زندگی، هویت، و پذیرش اجتماعی باشد. این اثر، بهواسطه بازیگری درخشان، موسیقی تأثیرگذار، طراحی صحنه دقیق و روایتی چندلایه، توانسته است تجربهای سینمایی بهیادماندنی و تأثیرگذار بسازد.
«بروتالیست»، فیلمی منحصر بهفرد و فلسفی است که در آن به بررسی رابطه هنر، معماری و هویت انسانی پرداخته میشود. کارگردانی این اثر، که توسط بردی کوربت انجام شده، بهطور ماهرانهای از سبک معماری بروتالیسم الهام گرفته است و این سبک را به ابزاری برای نمایش تنشهای درونی شخصیتها و همچنین فضاسازی سرد، سخت و سنگین فیلم تبدیل کرده است. طراحی صحنه این فیلم از مصالح و اشکال هندسی سنگین و بدون تزئینات اضافی استفاده میکند که بهخوبی با مضمونهای فلسفی فیلم و کشمکشهای شخصیتها هماهنگ است. فضای سرد و بیروح این معماری نهتنها بازتابدهنده تضادهای داخلی شخصیتهاست بلکه بهطور غیرمستقیم به مفاهیم بیرحمی، عدم تطابق و احساس تنهایی اشاره دارد که در تمام طول فیلم حضور دارند.
استفاده از قاببندیهای متقارن و حرکت دوربینهای طولانی در «بروتالیست»، بهخوبی حس ایزولهشدن شخصیتها و همچنین کشمکشهای درونی آنها را نمایان میکند. این نوع فیلمبرداری، که در آن هیچ چیز تصادفی به نظر نمیرسد و تمامی جزئیات با دقت طراحی شدهاند، در کنار استفاده دقیق از نور و سایه، تصاویری خیرهکننده خلق میکند که میتوانند تماشاگر را در دنیای سرد و پیچیده فیلم غوطهور کنند. این شیوه فیلمبرداری بهویژه در صحنههای کلیدی، توانسته است تاثیر زیادی بر درک تماشاگر از درونیات شخصیتها بگذارد و احساسات آنها را بدون نیاز به دیالوگهای زیاد، بهطور بصری انتقال دهد.
یکی از نقاط قوت برجسته فیلم، بازی آدرین برودی است که در نقش شخصیت اصلی، بهخوبی پیچیدگیهای درونی و تضادهای شخصیتی خود را به تصویر کشیده است. برودی، با استفاده از زبان بدن، چهرهخوانی و حالات صورت، بهطرز شگفتآوری توانسته است احساسات متناقض شخصیتش را بدون نیاز به دیالوگهای زیاد و تکیه بر کلمات، به تماشاگر منتقل کند. این نوع بازیگری، که مبتنی بر جزئیات ظریف است، موجب میشود که شخصیت او بهطور عمیقتر در ذهن تماشاگر حک شود و کشمکشهای درونی او بیشتر درک شود. برودی، با درک عالی از موقعیتهای احساسی و ذهنی شخصیتش، توانسته است یکی از برجستهترین اجراهای خود را در این فیلم ارائه دهد.
موسیقی متن فیلم نیز در ایجاد فضایی تأملبرانگیز و فلسفی نقشی حیاتی دارد. با قطعاتی که بیشتر از موسیقی مینیمالیستی الهام گرفته شده، موسیقی بهطور مؤثری در خدمت فضاسازی و تقویت مفاهیم فیلم قرار گرفته است. موسیقی، با سادگی و تکرارهای آن، بهطور پیوسته احساسات درونی شخصیتها را بهویژه در لحظات دراماتیک به تماشاگر منتقل میکند. این نوع موسیقی میتواند بهشدت بر ایجاد حس تنهایی و درگیریهای ذهنی شخصیتها تأثیر بگذارد و همچنین به تماشاگر این احساس را بدهد که در حال تجربه کردن یک سفر فلسفی است.
در نهایت، «بروتالیست» یک فیلم پیچیده و بصری است که بهخوبی به مسائل عمیق انسانی، هویت و هنر میپردازد. با استفاده از سبکهای بصری منحصر بهفرد، بازیهای قوی و موسیقی تأملبرانگیز، این فیلم توانسته است به یکی از آثار برجسته و متمایز این دوره تبدیل شود. این فیلم نهتنها در دنیای سینما، بلکه در بحثهای فلسفی و هنری نیز تأثیرگذار بوده و تماشاگران را به تفکر در مورد نقش هنر و معماری در شکلگیری هویت و انسانیت وادار میکند.
«پسران نیکل»، فیلمی تلخ و تکاندهنده است که بر اساس یک داستان واقعی از یک مدرسه اصلاحی در آمریکا ساخته شده و تصویری بیپرده از خشونت سیستماتیک و بیعدالتی اجتماعی را به نمایش میگذارد. این فیلم، با ترکیب مؤثر سبکهای مستند و درام روایی، توانسته است فضایی واقعی و باورپذیر خلق کند که مخاطب را به تأمل وادار میکند و در عین حال چالشهای اجتماعی و انسانی را برجسته میسازد. انتخاب این سبکها باعث شده تا داستان فیلم نهتنها جنبهای دراماتیک داشته باشد، بلکه بهطور غیرمستقیم بر جنبههای مستندگونه و تحقیقی تاکید کند و به تماشاگر اجازه دهد تا از یک منظر عینیتر به وقایع نگاه کند.
یکی از ویژگیهای برجسته این فیلم، فیلمنامه قدرتمند آن است که بهطور هوشمندانهای ریتمی ثابت و بدون وقفه را از ابتدا تا انتها حفظ کرده و تماشاگر را بهطور مداوم درگیر داستان و شخصیتهای اصلی میکند. داستان، که حول محور قربانیان و نظام آموزشی ناعادلانه میچرخد، بهشدت تأثیرگذار و جلبکننده است و تماشاگر را به چالشهایی نظیر خشونت سیستماتیک، تبعیض اجتماعی و نابرابریهای موجود در جامعه میبرد. فیلمنامه با نگاه تیزبینانه خود، نشان میدهد که چطور شرایط اجتماعی و فرهنگی میتواند افراد را در یک سیستم ناعادلانه گرفتار کند و آنها را به سمت مسیرهای خشونتآمیز سوق دهد.
بازی بازیگران، بهویژه بازی کودکان و نوجوانانی که نقش قربانیان را ایفا میکنند، یکی دیگر از نقاط قوت فیلم است. این بازیها بهشدت تأثیرگذار هستند و باعث میشوند که تماشاگر احساس همدلی عمیقی با شخصیتها پیدا کند. بازیگران، بهویژه در صحنههای پرتنش و دردناک، توانستهاند احساسات و رنجهای درونی خود را بهطرز باورپذیری به نمایش بگذارند، که این خود، تأثیرگذاری فیلم را به میزان زیادی افزایش میدهد. احساسات پیچیده و درونی این شخصیتها به شکلی عمیق و قابل درک به تماشاگر منتقل میشود، که نهتنها به باورپذیری داستان کمک میکند، بلکه مسئله بیعدالتی اجتماعی را در ابعاد انسانی آن قرار میدهد.
فیلمبرداری فیلم با استفاده از رنگهای سرد و نورپردازی واقعگرایانه، فضایی حاکی از تلخی و درد را القا میکند که همراستا با موضوعات درام است. این سبک بصری باعث میشود که تماشاگر هر لحظه با فضای آزاردهنده و سرکوبگر داستان روبهرو شود. این انتخابهای بصری در کنار طراحی صحنههای ساده و بیپیرایه، حس واقعگرایی فیلم را به شدت تقویت میکند و احساس تنهایی و سرکوبشدگی شخصیتها را بهخوبی به تصویر میکشد.
از نظر اجتماعی، «پسران نیکل» نهتنها بهعنوان یک فیلم درام قدرتمند شناخته میشود، بلکه میتواند بهعنوان یک نقد اجتماعی و انتقادی از سیستمهای آموزشی و اصلاحی ناعادلانه در ایالات متحده نیز مطرح شود. فیلم بهطور مستقیم به مسائلی مانند سوءاستفادههای سیستمی، خشونت علیه کودکان و تفاوتهای طبقاتی در جامعه پرداخته است و تماشاگر را وادار میکند تا در مورد این مسائل تأمل کند و آنها را در دنیای واقعی جستجو کند.
در نهایت، «پسران نیکل» یک فیلم تاثیرگذار و مهم است که در کنار داستانی پر از درد و رنج، پیامی قوی از مقاومت و لزوم تغییر در سیستمهای اجتماعی و آموزشی دارد. این فیلم نهتنها بهعنوان یک اثر هنری بلکه بهعنوان یک بیانیه اجتماعی، میتواند توجه بسیاری از مخاطبان را جلب کرده و زمینهساز گفتگو و بررسی مسائل مهم اجتماعی باشد.
«شرور» یک موزیکال فانتزی و پرزرقوبرق است که از جنبههای مختلف سینمایی به یک تجربهی سینمایی فراموشنشدنی برای تماشاگران تبدیل میشود. این فیلم بهواسطه طراحی صحنههای چشمنواز، رنگهای زنده و موسیقی پرقدرت، فضایی خارقالعاده خلق کرده است که تماشاگر را در دنیای خود غرق میکند. در این اثر، با بهرهگیری از فرمهای روایی موزیکال، داستانی فانتزی و در عین حال احساسی به تصویر کشیده میشود که شخصیتها از طریق موسیقی و رقص به بیان احساسات و درونیات خود میپردازند.
یکی از ویژگیهای برجسته این فیلم، قدرت بصری آن است. طراحی صحنه با رنگهای متنوع و جلوههای ویژه، فضایی پرشکوه و پر از زندگی ایجاد میکند که بهشدت درگیرکننده است. استفاده از نورپردازیهای متنوع و ویژه، بهویژه در صحنههای بزرگ و مهم داستان، تأثیرگذار است و به ایجاد فضایی جادویی و شگفتانگیز کمک کرده است. این فضاهای بصری نهتنها به زیبایی داستان و پیامهای آن میافزایند، بلکه تماشاگر را به دنیای فانتزی فیلم وارد میکنند که فراتر از واقعیت روزمره است.
در کنار طراحی بصری، یکی دیگر از نقاط قوت فیلم بازی سینتیا اریوو است. او نهتنها بهعنوان یک بازیگر، بلکه بهعنوان یک هنرمند موسیقی نیز درخشیده است. بازی او در نقش اصلی، بهطور ویژهای قدرت اجرایی دارد، چرا که سینتیا توانسته است احساسات پیچیدهای را از طریق حرکات رقص و همچنین تواناییهای موسیقیاییاش به تماشاگر منتقل کند. این ترکیب بازیگری و موسیقی بهشدت بر جذابیت فیلم افزوده است و او را به یکی از برجستهترین عناصر فیلم تبدیل کرده است. بهویژه در صحنههای موزیکال، انرژی و احساسات سینتیا در هر لحظه قابللمس است.
از نظر داستانی، «شرور» با ترکیب عناصری فانتزی و در عین حال احساسی، به یک روایت گیرا و عمیق تبدیل میشود. این فیلم از عناصر کلاسیک موزیکال استفاده کرده و در کنار آن، به شخصیتها فرصت میدهد تا از طریق موسیقی و رقص، درون خود را بیان کنند. داستان، در عین حال که از ساختار موزیکال و فانتزی برخوردار است، بهخوبی به عمق شخصیتها و پیچیدگیهای درونی آنها پرداخته است.
طراحی لباسها نیز بهخوبی با فضای فانتزی فیلم همخوانی دارد. لباسهای رنگارنگ و چشمنواز در ترکیب با طراحی صحنه، بهشدت بر جذابیت بصری فیلم افزودهاند و به ساخت یک دنیای خاص و زیبا کمک کردهاند. طراحی لباس نهتنها به شمایل و شخصیتهای فیلم جان میدهد، بلکه بهواسطه جزئیات خود، احساسات و جهان درونی هر شخصیت را نیز بهطور ضمنی نشان میدهد.
در مجموع، «شرور» یک اثر موزیکال است که در آن تمام ارکان سینمایی بهخوبی با هم ترکیب شدهاند. از طراحی صحنه و لباس گرفته تا موسیقی و بازیگری، همه چیز در خدمت یک تجربه سینمایی عالی و فراموشنشدنی است. این فیلم نهتنها بهعنوان یک موزیکال فانتزی برجسته است، بلکه از نظر احساسی نیز تأثیری عمیق بر تماشاگران میگذارد و آنها را در یک دنیای جادویی و احساسی غرق میکند.
نامزدهای اسکار ۲۰۲۵ بهوضوح نمایانگر تنوع و گسترش دامنه ژانرها و سبکهای روایی در سینمای معاصر هستند. آثار نامزد شده، نهتنها از لحاظ ژانری و مفهومی بلکه از دیدگاههای مختلف هنری و اجتماعی نیز تنوع زیادی را نشان میدهند. این گستردگی در انتخابها بیانگر تغییرات مهمی در نحوه ارزیابی و پذیرش آثار سینمایی توسط آکادمی اسکار است. با اینکه اسکار بهطور سنتی بیشتر به فیلمهای انگلیسیزبان و هالیوودی توجه میکرد، اما در سالهای اخیر شاهد یک تغییر عمده در رویکرد آکادمی هستیم که موجب شده آثار غیرانگلیسیزبان، مستقل و حتی تجربی نیز جایگاه خاص خود را پیدا کنند.
از جمله ویژگیهای برجسته این دوره از نامزدها، گسترش موضوعاتی است که سینما به آنها پرداخته است. در حالی که در گذشته بسیاری از فیلمهای نامزد شده بیشتر بر روی داستانهای بزرگ و جهانی تمرکز میکردند، امروزه شاهد فیلمهایی با تمرکز بر مسائل اجتماعی، سیاسی و فردی هستیم که به شکلی عمیقتر و متفاوتتر به تحلیل جوامع مختلف و تأثیرات آنها بر سرنوشت افراد پرداختهاند. این تغییر رویکرد باعث شده تا فیلمهایی که ممکن است در نگاه اول کمتر در معرض توجه قرار گیرند، بهخوبی به رقابت با آثار بزرگ هالیوودی بپردازند و توانایی خود را در ایجاد تأثیرگذاری در سطح جهانی نشان دهند.
بهطور خاص، فیلمهایی مانند «آنورا» ساخته شان بیکر که بهطور ریزبینانهای به زندگی افراد در حاشیه جامعه نگاه میکند و یا «بروتالیست» که به هنر و معماری بهعنوان مفاهیم فلسفی پرداخته است، بهوضوح نشاندهنده این رویکرد جدید آکادمی هستند که به آثار هنری غیرتقلیدی و مبتنی بر تجربیات عمیق و فردی توجه بیشتری دارند. همچنین، فیلمهایی مانند «شرور» که بهعنوان یک موزیکال فانتزی به بررسی عواطف و هویت شخصیتها از طریق موسیقی میپردازد، در میان دیگر آثار نامزد شده نشان از پذیرش گسترش مرزهای سینمایی دارد.
این روند بازتر شدن رویکرد آکادمی اسکار، همچنین شاهدی بر تغییرات بزرگ در ساختار سینما در سطح جهانی است. فیلمهایی که از کشورهای مختلف و با زبانهای مختلف تولید میشوند، امروزه در معرض توجه بیشتری قرار دارند و توانستهاند با داستانها و سبکهای نوآورانه خود، افقهای جدیدی برای مخاطبان و منتقدان سینما ترسیم کنند. این انتخابها نشان میدهند که سینما در حال گذر از دوران سنتی خود است و به سوی مرزهای جدید و جهانیتر حرکت میکند، جایی که هر فیلم میتواند با صدای خود در میان آثار سینمایی جهانی قرار گیرد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است