در این گزارش از ماهنامه صبا نگاهی بر سریال سوجان انداختهایم.
خط اصلی قصهی سوجان جذاب است. در یکی از روستاهای گیلان دخترعمو و پسرعمویی به نام قربان (با بازی علی مرادی) و سوجان (با بازی غزاله اکرمی) شیرینیخوردهی هم هستند. در این بین سوجان چیزهایی در روحیات قربان میبیند که تصمیم به برهم زدن نامزدی میگیرد اما قربان در نهایت رضایت سوجان را به دست میآورد. در این حین قربان به سربازی میرود و با لیاقتی که از خود نشان میدهد توجه یک پدر و دختر از خانوادههای بانفوذ گیلان را جلب میکند؛ حشمت خان جفرودی (با بازی بهزاد فراهانی) و دخترش طلا (با بازی زهرا جهرمی). قربان که قبلا نشان داده بلندپرواز است، در جلب توجه دختر افسردهی حشمتخان تا آنجا پیش میرود که تصمیم به ازدواج با او و ترک سوجان میگیرد.
این خط اصلی قصهی سوجان است که اصولا عموم مخاطبان تلویزیون را جذب میکند. در ادامه به بررسی بازیگران این سریال و نگارش فیلمنامه میپردازیم.
شخصیتپردازی درست سوجان و به خصوص «قربان» کار را برای مخاطب باورپذیر میکند. مخاطب میبیند که قربان و سوجان هر دو جاهطلبند اما یکی تلاش و تحصیل در رشتهی پزشکی را جاهطلبی میداند و یکی پریدن با ازمابهتران و امتحان همه راههای یکشبهپولدارشدن را. و این تفاوت دیدگاه، جرقههای اختلاف و در نهایت جدایی را باورپذیر میکند. بخش جذاب قصهی سوجان همینجاست و مخاطبی که کُندی قسمتهای ابتدایی سریال را تحمل کرده حالا به مثلث عشقی طلا و قربان و سوجان مشتاق است. گرچه یکهتازی قربان مقابل سران قدرت و ثروت گیلان بعد از به قدرت رسیدن، با توجه به اینکه او فقط یک سرباز صفر بوده، کمی اذیتکننده است و جای داستانهای مخوف باندهای قدرت و ثروت در داستان به شدت خالی است ولی چون به پایان داستان نرسیدهایم هنوز میتوان امیدوار بود سران قدرت و ثروت به زودی به خدمت این سرباز صفر برسند! از طرفی سریال سوجان پر از قصههای شخصیتهای فرعی است. از غلام و اسکندر و خسروخان و انیس بگیر تا پرویز و سهراب و جاوید تا بیبی تیتی و بانو و امیرحسین. قصههای فرعی سوجان اما همانقدر که به کار کمک کرده به آن آسیب هم زده است. مثلا قصه خان و بانو و امیرحسین بسیار پرش دارد و اصلا روی کار نمینشیند. قصهی خسروخان و انیس طولانی است و فراز و فرودهای قتلی آن هم کمکی به جذاب بودنش نمیکند. از طرفی اما قصهی دو برادر یعنی سهراب (با بازی بهادر زمانی) و به خصوص جاوید (با بازی افشین غیاثی) بسیار موافقت مخاطبان را جلب کرده است. گرچه یک شخصیت تکراری کمتوان ذهنی یا جسمی تقریبا جزو جداناپذیر فیلمهای روستایی ایرانی شده اما شخصیت جاوید در این فیلم خوش درخشیده و گاهی از بازیگران نقش اصلی هم اکت بهتری دارد. در کل با توجه به اینکه فیلمبرداری سریال حدود دو سال طول کشیده، بازیگران توانستهاند راکورد بازی و به خصوص لهجهی خود را خوب حفظ کنند و نمرهی قابل قبولی میگیرند، به خصوص بازیگران بومی گیلانی سوجان.
در بیشتر سریالهای حسنپور از جمله «گذر از رنجها»، «ازیادرفته» و «خانهی پدری» (در مقام کارگردان) و «سوجان» در مقام مؤلف، او از یک دختر جوان به عنوان قهرمان استفاده کرده است. گرچه تمامی داستانها در بستر خانوادگی و با حضور شخصیتهای اصلی و فرعی و خردهداستانهای فراوان دیگر از جمله مسائل اربابرعیتی رخ میدهند اما آن دختر جوان است که بار اصلی قصه را به دوش میکشد.
سریال با داستان دخترزا بودن همسران خان یکی از روستاهای گیلان در سالهای ۱۳۱۰ به بعد آغاز میشود، جُرمی نابخشودنی که همیشه تاریخ زنان متهم بی گناه این پرونده بودهاند. خان که برای پسردار شدن به دنبال زن چهارم بود، در یک نگاه عاشق «بانو» (جوانی مادر جان) میشود، بانو و «امیرحسین» (تازه عروس و داماد) از دستش فرار میکنند و در جنگلهای اطراف پنهان میشوند و تا مدتها در پی راهی برای مقابله با زورگویی خان میروند، اهالی نیز کم کم با آنها همراه و همدل شده و به مرور به عنوان «یاغیهای عاشق» معروف و به دردسری برای خان تبدیل میشوند. خان تصمیم میگیرد این قائله را با پایانی ناخوش برای آنها تمام کند. داستانی که احتمالا تا پایان سریال باید منتظر نتیجه آن باشیم.
ادامه سریال سوجان، اما با شخصیتهایی دیگر پیش میرود؛ از «سوجان» دختری با درک و فهم بالا و مستقل گرفته که در کشاکش سختیهای روزگار خود ساخته و قوی میشود تا پسرعمویش «قربان» که تا اینجای سریال به بله قربان گویی حقیر تبدیل شده است، فردی گماشته که با تملق و مجیزگویی سعی در پیشبرد اهداف خود دارد. او در پاسخ به میلی جاه طلبانه حاضر شد چشم بر روی عشق زندگی خود ببندد و نه تنها به سوجان که حتی به «طلا» (که دل به سادگی و صفای کلامش داده است) هم خیانت کند.
«مادر جان» با بازی ثریا قاسمی، مادربزرگی دانا و آگاه به زمانه است. او در موقعیتهای مختلف در نقش یک حامی، راهنما و سنگ صبور برای دیگران ظاهر میشود. با دخترش «حوا» (حدیث نیکرو، بازیگر نام آشنای گیلانی) و دامادش «اسفندیار گیلانی» که مردی پاکدست و نیکنام است زندگی میکند.
«اسکندر» عموی سوجان و پدر قربان (با بازی مهران رجبی) برعکس برادرش فردی طماع و فرصت طلب است و همسرش «زیبا» (با بازی هنرمندانه بازیگر توانمند استان، شیرین محسنی) هم زنی پول پرست و تندخو است که رفته رفته در موقعیتهای مختلف نقاب از چهره آنها برداشته میشود.
داستان شخصیتهای دیگری هم دارد؛ «سهراب»، یک جوان غیور و وفادار روستایی، برادرش «جاوید»، فردی با احساس و بی ریا و «فرانک» همسر جاوید که زنی ساده و زلال است. «نجمه»، خواهر این دو برادر و همسرش «غلام»، کدخدای خودخوانده روستا!
روستای گُل تپه سریال سوجان، اربابی خبیث و فریبکار دارد به نام «خسرو خان» (با ایفای نقش خوب و متفاوتِ سید مهرداد ضیایی) که اهالی محل و البته بینندگان سریال میخواهند که سر به تنش نباشد؛ بس که زورگو، قاتل و پلید است.
«انیس» دختری داغدار و خشمگین است که در قسمتهای اولیه سریال پدر و مادرش (مصطفی و مرضیه) یکی یکی به دست خسرو خان و همسرش (شهین) کشته شدند، بنابراین او که طی قضایایی به راز این جنایتها پی برده است قصد انتقام گرفتن از آنها را دارد.
پرویز، بهاره، ستاره، سوسن، طلا و ثریا جفرودی، سرهنگ فرزاد منفرد، حشمت خان جفرودی و … هم هر یک نقشهایی از این سریال به کارگردانی حسین تبریزی، تهیهکنندگی مهدی کریمی و میثم آهنگری و نویسندگی فریدون حسنپور را به خود اختصاص دادهاند.
حسنپور هرچه کار درون گیلان ساخته، به همان مقدار بیرون آن هم کار ساخته با این حال سهگانهی گیلانی او موفق است. شاید این به همان دلیل استفاده از تجربهی زیسته در کودکی برای آفرینش اثر در بزرگسالی باشد. همانطور که امرالله احمدجو، «تفنگ سرپر» و «روزی روزگاری» را تقریبا در یک اقلیم ساخت و موفق بود، حسنپور هم در گیلان، دست پُرتری دارد.
یکی از عوامل موفقیت سریال سوجان، انتخاب بازیگران با آزمونهای چندمرحلهای و دقیق است. حسین تبریزی در مصاحبهای اعلام کرده است که هر بازیگر باید با شخصیت خود تطابق داشته باشد و توانایی درک عمق داستان را داشته باشد. این انتخابهای دقیق شامل هنرمندان با تجربه مانند بهزاد فراهانی، ثریا قاسمی و هنرمندان جوان و بااستعداد مانند غزاله اکرمی و علی مرادی میشود.
همچنین برای افزایش اصالت صحنه ها، کارگردان تصمیم گرفت از مردم محلی برای برخی نقشهای فرعی استفاده کند. این بازیگران غیرحرفهای که اغلب ساکنان همان روستاها بودند، تحت آموزش کوتاه مدت قرار گرفتند و در چندین صحنه ایفای نقش کردند. بسیاری از صحنههای سریال در فضای باز و تحت شرایط سخت آب و هوایی فیلم برداری شده است. تیم تولید در برخی روزها با بارندگی شدید و سرما مواجه بوده است، اما این شرایط به واقع گرایی بیشتر سریال کمک کرده است.
سیروس کفاش، مدیر فیلمبرداری سریال «سوجان» هم در گفتوگویی درباره سختیهای تولید و ساخت دکور و بازسازی فضاهای قدیمی به دلیل ساخت و سازهای وسیعی که در شمال صورت گرفته است، گفت: ما در «سوجان» خیلی دکورسازی داشتیم. یعنی هر جایی میرفتیم، باید دکور میزدیم. چون باید به دهه ۱۳۱۰ بر میگشتیم. در خطه شمال دوربین هر جا میچرخید، ویلا و برجهای آن چنانی میدیدیم که برایمان معضل بود.
فیلمنامه سریال سوجان نیز چندین بار بازنویسی شده است تا جزئیات داستان کاملاً با واقعیتهای فرهنگی و اجتماعی هماهنگ باشد. فریدون حسنپور میگوید که هر بار که فیلمنامه را مینوشتند، احساس میکردند چیزی کم است و دوباره روی آن کار میکردند.
ابتدا برنامه ریزی شده بود که سریال در ۵ فصل و مجموعاً ۳۰۰ قسمت ساخته شود، اما به دلیل محدودیتهای بودجه تعداد قسمتها به ۶۲ کاهش یافت. این تغییر باعث شد تیم تولید برای فشرده سازی داستان و حذف برخی خطوط فرعی داستانی تلاش کنند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است