در این گزارش به گفتگو با فریبا نادری بازیگر فیلم شوهر ستاره پرداختهایم.
فریبا نادری تأکید میکند که نقش ستاره چالشبرانگیزترین و متفاوتترین نقشی بوده که تاکنون بازی کرده است. او میگوید: «این نقش از نظر شخصیتی فاصله زیادی با من داشت و همین موضوع، کار را برایم سخت و در عین حال جذاب کرد.» برنده سیمرغ بلورین بازیگری از جشنواره چهل و سوم فجر معتقد است اینکه تماشاگران پس از دیدن فیلم بازی من را تحسین کردند، برایم بسیار ارزشمند بود، حتی اگر سیمرغ به من تعلق نمیگرفت.
گفتگوی این بازیگر سینما و تلویزیون با ماهنامه صبا را در ادامه میخوانید.
ستاره، متفاوتترین نقشی بود که بازی کردهام و با فاصلهترین شخصیت نسبت به خودم و تمام نقشهای قبلی در کارنامه حرفهایام بود. نقشی بسیار سخت برای من که رسیدن به این حس که بتوانم آن را بازی کنم، حقیقتا دشوار بود. اما وقتی میدیدم که همه از این بازی راضیاند و باورپذیری نقش درآمده است، خیلی حال خوبی برایم داشت. من برای این نقش خیلی زحمت کشیده بودم. قبل از اینکه پیش تولید جدی شود، خودم رفتم دنبال این نقش ستاره و تغییر تجربههای زیستهای که داشتم. من باید به تجربه کارهایی میکردم که تاکنون نکرده بودم. یک تمرینهایی را باید انجام میدادم تا به نقش برسم. بعد رفتم به دیدن کسانی که با نقش از جنبههای مختلف نزدیک بودند و این گونه خوراک برای خودم جمع کردم و تمام این تجربهها را با کارگردان مطرح میکردم و در میان میگذاشتم. زیست ستاره با زیست من به عنوان فریبا خیلی متفاوت است و تفاوت به حدی است که الان هم هنوز برنگشتهام به صددرصد خودم و بخشهایی از ستاره هنوز با من هست. ستاره هنوز هم من را رها نکرده است. این نقش قطعا نقطه عطف بازیگری من خواهد بود و زندگی هنری من به قبل از شوهر ستاره و بعد از شوهر ستاره تقسیم میشود؛ برای احترام به خودم و ستاره باید این گونه باشد.
شوهر ستاره یک قصه اجتماعی زنانه را روایت میکند. داستان درباره زنانی است که از حمایت خانواده خود محروم هستند، در شهرهای غریب زندگی میکنند و گاهی حتی جذابیتهای ظاهری برای ورود به برخی مشاغل را ندارند. این زنان بسیار درد کشیدهاند. همان طور که اشاره کردم من هنوز شخصیت ستاره را رها نکردم. در حقیقت، زنانگی این نقش را به خوبی درک کردم. سینمای اجتماعی اصلاً با ژانر کمدی قابل مقایسه نیست. امیدوارم سینمای ما بتواند فیلمهای اجتماعی بیشتری تولید کند. به نظر من، مردم ایران شایسته دیدن فیلمهای خوب و داستانهایی هستند که از دل جامعه برآمدهاند. امیدوارم که فیلمهای اجتماعی که در نوبت اکران ماندهاند، هر چه زودتر به نمایش درآیند.
تمام صحنههای فیلم در شرایط گرم سه ماه تابستان و در مناطق پایین شهر فیلمبرداری شد با آن حجم گریم و… و اگر تیم کارگردانی و تهیه هوای من را نداشتند، قطعا این اتفاق نمیافتاد. تیم بسیار یکدست بود و این موضوع خیلی به من کمک کرد. اما این نکته را هم بگویم که حتی زمانی که در مراحل اولیه کار بودم، وقتی آقای اوجی سناریو را به من میداد، گفت که حواست باشد تا سیمرغ از بینش نیفتد! از او پرسیدم چرا؟ و او پاسخ داد که این کار سیمرغ بازیگری دارد. در آن لحظه متوجه نشدم، اما در جریان کار متوجه شدم که سختیهایی که کشیدم، نتیجهای خواهد داشت. در حال حاضر بسیار هیجانزده هستم و فقط میتوانم بگویم: خدایا شکرت! از اینکه دیده شدم، از اینکه یک خسته نباشید بزرگ دریافت کردم، بسیار خوشحالم و طعم این موفقیت را با تمام وجود حس میکنم.
من تجربه کار با بهداد را نداشتم و هر از گاهی میشنیدم که در بازی به شدت متعهد اما سخت است و این ترس را داشتم که نتوانم با او هماهنگ باشم، اما حقیقتا در تمام مدت فیلمبرداری، قرار گرفتن در کنار او برای من یک جور کلاس بود. او خیلی زیرپوستی بازیگر را هدایت میکند و حواسش هست که فقط پلان خودش را نگیرد. حتی به کارگردان نظر میدهد که مثلا نظرت چیست که بازی من یا فریبا این گونه باشد یا آنطور باشد. او برای همه پلانها انرژی میگذاشت و این بسیار نکته مهمی درباره شخصیت بازیگری اوست.
ما نمونه ستاره را بسیار زیاد داریم. زن نجیبی که از آن چه هست رضایت دارد با همه بلاهایی که سرش آمده است، مسیرش را میرود. او بر لبه پرتگاه حرکت میکند و نگاهش به جلوست. پایش را زیاد فراتر از آن چه هست نمیگذارد، زنی که مشکلات دارد اما زن ضعیفی نیست. ستاره بانویی قوی، هدفمند و به دور از زیادهخواهی بود و اینکه میدانست از زندگی چه میخواهد و بابت آن تلاش میکرد و این وجه از کاراکتر ستاره برای من بسیار حائز اهمیت بود. پیام این فیلم «احترام به شرافت و نجابت زنان» است. این فیلم به ما میآموزد که باید زنان را باور کنیم و آنها را جدیتر بگیریم.
هنوز تصمیمی نگرفتم و باید یک مقدار از ستاره فاصله بگیرم. ضمن اینکه سیمرغ باعث شد از این به بعد سنجیدهتر و با احتیاط و مراقبت بیشتر نقشهای بعدی را انتخاب کنم. برای من بیش از همه متن و فیلمنامه خوب اهمیت دارد، چون موفقیت یک فیلم بیش ازهرچیز به متن و فیلمنامه وابسته است و در مرحله بعد پارتنر و کارگردانی برای من اهمیت دارد؛ به عبارتی نتیجه یک گروه حرفهای یک اثر خوب خواهد بود که در راس آن یک سناریو درست و قوی وجود دارد.
تماشاچیها خیلی خوب با فیلم ارتباط برقرار کردند. دوست داشتند و این موضوع برایم بسیار ارزشمند بود. برای من آن چه اهمیت داشت باورپذیر کردن نقش بود. این اتفاق از طریق تمرین، گفتوگو با نویسنده، لباس، گریم و قرارگیری در فضای لوکیشن، قبل از ضبط محقق میشد. آماده شدن برای این نقش حدود یک ماه و نیم طول کشید. هر روز بین یک ساعت و نیم تا دو ساعت تمرین میکردم. علاوه بر این، جلسات متعددی را با آقای ایرج زاد برگزار کردیم. لحظات سختی را تجربه کردم، تنهاییهای زیادی داشتم تا بتوانم به درک شخصیت برسم و کسی باشم که در واقعیت نیستم. بازی در چنین نقشی برای من چالشی بزرگ بود و حالا میدیدم مخاطب ستاره را دوست دارد و با او ارتباط برقرار میکند، خب احساس میکنم تمام خستگیهایم از بین رفته است.
زهرا طاهریان
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است