مغز و مضمون فیلم به شدت به جامعه و مردم عادی مربوط است. مضمون فیلم کاناپه فقر و تحقیر است و فیلمساز با ساختن درامی پرکشش سعی کرده این بیپولی خانواده متوسط ایرانی را به دراماتیکترین و نه شعاریترین شکل ممکن روایت کند.
فیلم کاناپه ساخته کیانوش عیاری بعد از ۸ سال توقیف، به تازگی و بدون مجوز سازنده در یوتیوب و بعدتر کانالهای تلگرامی انتشار یافته است اتفاقی که در وهله اول از نظر اقتصادی سازندگان آن را متضرر کرده و در ابعاد دیگری باعث دلسردی آنها از نتیجه چندین و چند سال رایزنی و جدل برای رهایی از توقیف بوده است.
مشکل نمایش کاناپه آنچنان که در رسانهها منتشر شد، حجاب زنان و استفاده از کلاه گیس در صحنههای داخلی خانه بوده است.
نکته مهم دیگر این است که اگر مخاطب متوجه این جنجالها بر سر توقیف فیلم به دلیل استفاده از کلاه گیس نمیشد و فارغ از این مسائل در همان سال ۱۳۹۵ به تماشای کاناپه مینشست بعید بود توجه زیادی به موی مصنوعی خانمها داشته باشد چرا که اولا داستان فیلم قصهای درگیرکننده و نسبتا ملتهب است که فضای ظاهری اثر را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و تماشاگر را با شخصیتها و سرانجام اتفاقات همراه میکند، از سوی دیگر تماشاگر فهیم و فیلمبین قرن بیست و یکم، به خوبی متوجه میشود که این تمهید و نمایش زنان در داخل خانه و جلوی محارم به جهت هر چه واقعیتر و طبیعیتر شدن درام صورت گرفته و حتی مخاطبانی که آثار و سبک عیاری را دنبال نکرده باشند نیز متوجه این طراحی بصری برای باورپذیری بیشتر کاراکترها خواهند شد، حال گویا برخی مسئولان سینمایی از ترس برخورد و مواجهه برخی طیفهای فکری خاص که نمایش زنان با کلاه گیس را پروژهای دنبالهدار برای اهدافی خاص تعبیر میکنند، به برخورد با فیلم و توقیف آن پرداختند حال آنکه این طراحی خلاقانه از سوی فیلمساز فارغ از ممنوعیتهای احتمالی فقهی و شرعی، برای تماشاگر عام یک اتفاق عادی و هنری و در جهت رئالیسم بیشتر اثر تعبیر میشود.
حال با این مقدمه نسبتا طولانی اما لازم، سه جنبه مهم و راهبردی فیلم کاناپه که از آن برداشت و جزو امتیازات فیلم عیاری محسوب میشود، تحلیل و ارائه شده است:
۱. رئالیستی بودن کاناپه: به طور کلی باورپذیری و رئالیستی بودن کار از مهمترین دغدغههای کیانوش عیاری در مجموعه آثاری است که نوشته و کارگردانی کرده است به نحویکه در سریال تلویزیونی «روزگار غریب» که بارها از شبکههای مختلف سیما پخش شد آنقدر جنبههای رئالیستی کار قوی بود که حتی تماشاگر عام نیز متوجه این طبیعی و واقعیبودن موقعیتها، بازیها و کلیت درام میشدند و اصولا یکی از دلایل موفقیت عیاری در جذب مخاطب و همراهی تماشاگران با آثار این فیلمساز همین وجوه رئالیستی سریال است که از جزئیات طراحی صحنه و لباس تا بازیها و موقعیتهای داستانی به دقت اجرا و اعمال شدند.
در کاناپه نیز این سبک و سیاق کیانوش عیاری از همان ابتدا و انتخاب سوژه فیلم مشخص میشود: کاناپهای که در گوشه خیابان گذاشته شده و به یکباره به محور اصلی درام خانوادگی و پر فراز و نشیب بدل میشود. پدر و اعضای خانواده که زمان اصلی فیلم پیرامون آنها میگذرد به شدت شبیه آدمهای پیرامون ما هستند و دیالوگها و جهان ذهنی آنها نیز قابل باور و قرابت با مخاطب است از این رو، بحث نگاه رئالیستی عیاری نخستین ویژگی فیلم کاناپه و عامل اصلی موفقیت آن در جذب و جلب نظر مخاطبان محسوب می شود.
۲. سوسیالیستی بودن کاناپه: کاناپه فیلم ساده و همه فهمی است که سعی کرده فارغ از پیچیدگیهای سینمایی و تکنیکهای بصری مرسوم، به سادهترین شکل ممکن داستان خود را تبیین و تصویر کند. در عین حال، مغز و مضمون فیلم به شدت به جامعه و مردم عادی مربوط است. مضمون فیلم کاناپه فقر و تحقیر است و فیلمساز با ساختن درامی پرکشش سعی کرده این بیپولی خانواده متوسط ایرانی را به دراماتیکترین و نه شعاریترین شکل ممکن روایت کند. طبقات متوسط و ضعیف جامعه شاید مخاطب هدف فیلم باشند و به نوعی کاناپه آینه طبقه متوسط ایرانی در دهه ۹۰ شمسی است که این طیف گسترده اجتماعی میتوانند به خوبی خودشان و دغدغهها و نگرانیهای روزانه و لحظهای خود را در فیلم مشاهده کنند.
فیلم با بهرهگیری از شخصیتهای عادی و دیالوگهایی تاثیرگذار و باورپذیر سعی کرده این بازنمایی از طبقه متوسط جامعه را به شکلی دراماتیک و هنری تصویر نماید و این هنر کیانوش عیاری است که موفق شده با کمترین امکانات و با تکیه بر جادوی قصهگویی، مخاطب کم حوصله و کمدیبین این سالهای سینمای ایران را همراه و سمپات کاراکترها و چالش داستانی خود کند.
۳. اومانیستی بودن کاناپه: مثلت ایسمهای کاناپه بعد از رئالیستی و سوسیالیستی بودن فیلم با اومانیستی بودن آن تکمیل میشود. کاناپه فیلمی به شدت انسانی است و از این رو جغرافیای خاصی نمیتوان برای آن تعیین کرد؛ این که یک خانواده متوسط در موقعیتی نه چندان عجیب، تصمیم به برداشتن کاناپهای از گوشه خیابان میگیرد و بعدتر این جابجایی خودش معضل و مسبب اتفاقات زیادی میشود علاوه بر ایران دهه ۹۰، میتواند در همه جای دنیا اتفاق بیفتد و تنها برخی فرهنگهای گفتاری و تفکرات خانوادگی فیلم مختص ایرانیان است که آن هم در فهم فیلم برای جغرافیای گستردهتر اشکالی ایجاد نمیکند.
عیاری دغدغه انسان و مردم را دارد و در کلیت آثار سینمایی و تلویزیونی او این نگرانی قابل رویت و تحلیل است؛ سال ۱۳۸۰ او سریالی را برای شبکه سه سیما با عنوان «هزاران چشم» ساخت که همچنان و با گذشت دو دهه از بهترین و تاثیرگذارترین سریالهای تلویزیون در تمام ادوار سیما به شمار میآید. کاناپه به نوعی ادامه و نسخه به روز شده سریال هزاران چشم است که از نگاهی انسانی و هنری، مشکلات اجتماعی و معیشتی مردم را به تصویر در آورده است. هنر عیاری در این بازنمایی، باورپذیر کردن اتفاقات و کاراکترها و دراماتیزهکردن مضامین درخشان فقر و تحقیر در قالب یک داستان درگیرکننده و همراهکننده است که در این وانفسای فیلمهای سخیف کمدی و سیاهنما و خشن اجتماعی، تصویر دقیق، پرجزئیات و باورپذیر از خانواده ایرانی طبقه متوسط ارائه میدهد.
در کنار این امتیازات درخشان، فیلم ایرادات اساسی در قصهگویی و پیشبرد داستان خود دارد به طوریکه در برخی لحظات اتفاقات سرهمبندی و سطحی به نظر میرسد از سوی دیگر میزانسن و فیلمبرداری کار طوری انجام شده که تداعیگر برخی آثار تلویزیونی سیمای استانی است و به نظر میرسد در صورت داشتن سرمایه، وقت و حوصله بیشتر فیلم کاناپه نیز میتوانست همانند «خانه پدری» و سریال هزاران چشم به آثار ماندگار کارنامه عیاری و سینما و تلویزیون ایران بدل شود اتفاقی که به طور قطع توقیفهای پیاپی و حتی سلیقهای و سختگیرانه فیلمهای قبلی کیانوش عیاری مانع از محقق شدن آن شده است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است