رسول صدرعاملی دغدغه نوجوانان را دارد؛ این موضوع البته بسیار ارزشمند و قابل توجه است اما فیلم زیبا صدایم کن، با اتفاقاتی که منطق روایی ندارد، این فیلم را شبیه تولیدات سینمای بالیوود کرده است.
رسول صدرعاملی دغدغه نوجوانان را دارد؛ این موضوع البته بسیار ارزشمند و قابل توجه است اما فیلم زیبا صدایم کن، با اتفاقاتی که منطق روایی ندارد، این فیلم را شبیه تولیدات سینمای بالیوود کرده است.
مروری بر پرونده فیلمسازی صدرعاملی نشان میدهد او دغدغه روایت تجربه زیسته و مشکلات دختران نوجوان را دارد. «دختری با کفشهای کتانی»، «من ترانه ۱۵ سال دارم»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و فیلم آخر او زیبا صدایم کن، همگی در این موضوع اشتراک قصه دارند. اما فیلم آخر رسول صدرعاملی با روایت یک پدر اغراق شده نیم-دیوانه حالتی کاریکاتوری به خود گرفته است.
قبل از پرداختن به فیلم زیبا صدایم کن، نگاهی به فیلم نهنگ(۲۰۲۲) به کارگردانی دارن آرونوفسکی بیندازیم که قصهای نزدیک به هم دارند.
نهنگ داستان یک معلم انگلیسی گوشهگیر با بیماری چاقی را بازگو میکند که سعی دارد رابطه خود را با دختر نوجوانش بازگرداند.
در این فیلم کنشها و واکنشهای متعددی وجود دارد که در نهایت منجر به بهبود روابط پدر و دختر میشود و این ترمیم و بهبود به حدی منطقی و آرام شکل میگیرد که هم باورپذیر است و هم بسیار تاثیرگذار.
اما در فیلم زیبا صدایم کن، با پدری روبهرو هستیم که هنوز بهبود قطعی پیدا نکرده و با ورود به اجتماع قصه از او یک ابرقهرمان میسازد، کسی که نه تنها دختر خود را که دختران یک کلانشهر را نجات میدهد، و در عین حال هیچ کدام از این صحنهها باورپذیر نیست.
اصلاح رابطه پدر و دختر حتما موضوعی تاثیرگذار بر روی مخاطب است اما این امر بدیهی هم به دلیل ناپخته بودن فیلمنامه و روابط علی و معلولی سست منجر به تاثیر اندک بر بیننده شده است.
و در نهایت پایان فیلم با آن اغراق بیمنطق و باورناپذیر، از لحظه فرار دختر از دست کارگر ناظر تا بالا رفتن از تاور و نحوه نشستن و گپ زدن پدر و دختر که گویی در پارک نشستهاند، فیلم را هر چه بیشتر کاریکاتوری میکند.
زیبا صدایم کن بیش از هر چیز از ضعف فیلمنامه و بروز رخدادهای بی منطق و بالیوودی رنج میبرد و سوژهای اجتماعی و کمتر پرداخت شده در سینمای ایران را به سمت افول میبرد.
منبع: ماهنامه صبا
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است