آنچه در سریال جداسازی اتفاق میافتد، تقریباً غیرقابل توصیف است. اما مسحورکننده، زیبا، دلخراش و باشکوه است.
تریلر محل کار آدام اسکات بازگشته است و به طرز عجیبی حتی هوشمندانهتر، جذابتر و دلخراشتر از قبل. یک شاهکار تمامعیار تلویزیونی!
برای طرفداران این سریال، سه سال طول کشید، اما مشخص است که خالقان سریال «جداسازی» حتی یک دقیقه را هم هدر ندادهاند. فصل اول سریال فوقالعاده خوشسبک، هوشمندانه، عمیق و تأثیرگذار بود. اما فصل دوم حتی فراتر از اینهاست. این سریال تمام تمرکز شما را به خود جلب میکند و شما را به تونلهای پیچیده و عجیبی میبرد که شاید در عمق آنها خودتان را ملاقات کنید! نیمی از مغزتان تلاش میکند داستان را دنبال کند و نیم دیگر درگیر هضم و درک مفاهیم آن است. بعد از مدتی احساس خواهید کرد که خودتان هم عملاً از هم جدا شدهاید.
وقتی داستان را ترک کردیم، چهار قهرمان ما در وضعیتهای زیر بودند:
آنچه پس از این در سریال اتفاق میافتد، تقریباً غیرقابل توصیف است. اما مسحورکننده، زیبا، دلخراش و باشکوه است. رازها و افشاگریها، سرنخها و معماهای جدید با هماهنگی کامل به نمایش درمیآیند. داستان هرچه پیش میرود، عجیبتر و دیوانهوارتر میشود، اما به جای سطحی شدن، به عمق مفاهیم هویت و خودشناسی، فساد شرکتها، شرارت سرمایهداری، غم فردی و مسئولیت جمعی میرود که در فصل اول به آن پرداخته بود.
علاوه بر چهار شخصیت اصلی که پس از بیداری خود به «چهره اصلاحات تفکیک» تبدیل شدهاند، چهرههای آشنای دیگری نیز در این فصل حضور دارند: هارمونی کوبل (پاتریشیا آرکت)، که به نقش جدیدی در خارج از ساختمان ارتقا یافته (که او را به شدت عصبانی کرده) و دیگر مسئول تکمیل «پروژه بندر سرد» مارک نیست (معنای دقیق آن همچنان نامشخص است، اما احتمالاً به هیچ وجه مثبت نیست). آقای میلچیک (ترمل تیلمان) اکنون مدیریت طبقه را بر عهده دارد. در میان نمایشهایی مملو از بازیهای فوقالعاده، تیلمان همچنان برجسته است. چه حضوری! چه تجسمی از شرارت سرد، شاد و مطلق! اما با توجه به تعهد فصل جدید به عمق بیشتر، میلچیک ابعاد انسانی نیز پیدا کرده است. اگر فکر این که درون این کارمند کامل شرکتی-فرقهای، یک انسان واقعی وجود دارد، ترسناکتر از هر چیز دیگری باشد، خب، این همان جوهره سریال است. همه چیز در جداسازی روی نواری از نوارهای موبیوس درهم تنیده قرار دارد. شاید هیچ وقت شما را رها نکند.
چهرههای جدیدی هم معرفی میشوند، از جمله خانم هوانگ (سارا باک)، که به طرز عجیبی جوان و در نقش جدید خود در جایگاه قبلی میلچیک بیرحم است. («چرا تو یک کودک هستی؟» دیلن هنگام ملاقات با او فریاد میزند. «به خاطر زمانی که به دنیا آمدم»، پاسخ میدهد.) او قبل از این، نگهبان عبور و مرور بود. همچنان عشق خود به جزئیات عجیب و غریب به سبک وس اندرسون را حفظ کرده است (و یادم آمد! بزها بازگشتهاند، به طریقی که ممکن است فکر کنید عقلت را از دست دادهای، اما مقاومت کنید) در حالی که به روایت داستانی متراکم متعهد است.
عشق و روابط عاشقانه نیز وارد داستان میشوند، و پیچیدگیهای بیشتری را اضافه میکنند. البته به طور غیرمستقیم! وقتی که هر کس عملاً دو نفر مستقل در یک بدن است، یکی معمولاً دروغ میگوید و هیچ کدام از حقایق کامل برخوردار نیستند. اما این جنبههای عاشقانه سریال را در واقعیتی احساسی که میشناسیم ریشهدار میکند و به ما پایهای میدهد تا گرههای علمی-تخیلی و فلسفی پیچیدهای را که در حرکت در میان شرکت لومون، آموزههای شبهمذهبی ایگان و ادغام دنیاها جمع میشود، باز کنیم.
کمی نگرانی درباره اینکه آیا نتیجهگیری و افشای اهداف لومون و ایگان میتواند ارزش این سفر شگفتانگیز را داشته باشد، وجود دارد. اما اگر چیزی به نام «اضطراب لوکس» وجود داشته باشد، سریال «جداسازی» یکی از آنهاست. در بسیاری از جهات نادر است – خوشسبک بدون قربانی کردن محتوا، چشماندازی کاملاً منحصر به فرد، تازه، چالشبرانگیز، دنیایی کاملاً قابل باور که از لایهای از غیرقابل باورها ساخته شده و هرچه پایان آن باشد، مسیری که به آن میرسد کاملاً آن را توجیه میکند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است