فقدان عباس کیارستمی تنها یک فقدان عاطفی برای دوستداران او نیست بلکه نبود او بر جریان های فرهنگی هنری کشورمان تاثیر منفی خود را گذاشته است.
حالا اگرچه پنج سالی از نبودنش میگذرد ولی هنوز باورمان نیست که او با آنهمه احترام و شوقی که برای زندگی و زنده بودن قائل بود دیگر نیست و دیگر اثری هنری به دست او خلق نمیشود.
نبود عباس کیارستمی تنها یک فقدان عاطفی برای دوستداران او نیست بلکه یک حفره بزرگ در حوزه خلق هنر پیشرو و خلاق است که تاثیر منفی خود را در این چند سال بر جریان هنری کشورمان گذاشته و نشانههای آن در آینده بیشتر نمایان خواهد شد.
به زعم نگارنده، این موضوع از آن جهت قابل تاکید است که در مدتی که از نبود کیارستمی میگذرد، در کوران مشکلات فرهنگی و اقتصادی که بنیانهای فعالیت هنری به ویژه سینمایی را دچار تزلزل کرده است، نبود لنگرگاهی چون کیارستمی و مصادیق موفقیت و احترام وی در جامعه هنری داخلی و جهانی، باعث شده موج اندیشه و تولید محتوای سخیف و بعضا مبتذل تعدادی از جوانان مستقل و دلبسته هنر آوانگارد را با خود همراه کند و همچنین نبود نقطه بلندی که رسیدن به او هدف غایی هنرمندان جوان به ویژه فیلمسازان جوان باشد این آسیب را به وجود آورد که آرمانها و ایدهآلهای این نسل فیلمسازان کوتاهقدتر از گذشته شد.
از سوی دیگر، فقدان عباس کیارستمی به معنای از دست دادن جهانیترین چهره هنری دهههای اخیر هنر ایران بود که به ویژه در جوامع نخبگانی هنر و سینمای جهان مورد وثوق بود و اندیشه و سبک او به عنوان یک هنرمند مولف مورد ارجاع قرار میگرفت؛ امری که با این عمق و گستردگی با دیگر سینماگران موفق ما محقق نشده است.
موفقیتهای دیگر فیلمسازان ما که در جای خود ارزشمندست، بیشتر وابسته و مبتنی بر اهمیت و جایگاه جایزههایی است که کسب کردهاند و با نوسان حضور در رویدادهای مهم سینمایی و گرفتن یا نگرفتن آن جایزه دچار تغییر میشود ولی از آنجا که جایگاه هنری کیارستمی در جهان بر اساس اندیشه او شکل گرفته بود در دهههای اخیر دیگر ارجاع به کیارستمی و آثارش رابطهای با جشنوارهها و جوایزشان نداشت و هویت مستقل عباس کیارستمی به عنوان یک هنرمند که با ریشههای فرهنگی ایرانی، خود را به جهان متصل کرده بود، مورد توجه جامعه نخبگانی هنر قرار گرفته بود.
از سوی دیگر عباس کیارستمی که در طول حیات هنریاش در حوزههای فیلمسازی، نویسندگی، عکاسی، شعر و ادبیات فعالیت کرد از معدود افرادی است که در هنر معاصر ایران میتوان عنوان «هنرمند» یا معادل «آرتیست» در معنی جهانی آن را به او اطلاق کرد. رسیدن به این نقطه که فرد مولفانه دست به خلق هنری و ادبی بزند توسط کمتر فیلمسازی در چند دهه اخیر سینمای ایران محقق شده است و معدود نمونههای قابل نام بردن هم یا دیگر در قید حیات نیستند یا به دلایل مختلف از تولید و عرضه محصول هنری فاصله گرفتهاند.
وضعیت فعلی فرهنگ و هنر کشور و محصولاتی که تولید و عرضه میشوند نشانهای از بروز و ظهور فردی دیگر در اندازه عباس کیارستمی ندارد و این زنگ خطری است که سعی شد در این نوشتار کوتاه بدان اشاره شود. بستر فرهنگیای که چهرههایی چون کیارستمی در آن ساخته و پرداخته شوند مدتهاست که فراهم نیست و از دست دادن یک به یک بزرگانمان و یا دور از دسترس شدن آنها به این مشکل دامن زده است. محور شدن اقتصاد در حوزه فرهنگ و تلاش کانونهای اقتصاد برای جذب تولیدکنندگان محصولات هنری با هدف فروش بیشتر در چند سال اخیر آسیبهای جدی به هنر مستقل ما وارد کرده است و پیشبینی میشود این روند بدون هیچ رقیبی به راه خود ادامه دهد و همه اینها افسوس حضور کیارستمی و امثال او را بیشتر و بارِ نبودنش را بر دوش ما سنگینتر میکند.
نویسنده : نغمه دانش آشتیانی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است