«برف آخر»؛ قهرمان تک‌افتاده در سرما

در این مطلب به فیلم «برف آخر» پرداخته‌ایم؛ روایتی از قهرمانی تک‌افتاده در سرمای یخ‌زده که با جدال‌های درونی و بیرونی مواجه است.


هنگامی که به الگوهای کلاسیک فیلمنامه نویسی رجوع می‌کنیم، به یکی از جذاب‌ترین آن‌ها به نام جدال انسان با طبیعت می‌رسیم که نمونه‌های درخشانی در تاریخ سینمای جهان دارد. برای مثال نیز می‌توان به فیلم‌های جهنم در اقیانوس آرام اثر جان بورمن و قطار افسارگسیخته ساخته آندری کونچالوفسکی اشاره کرد. در سینمای ایران نیز نمونه‌هایی از این جنس آثار یافت می‌شود که می‌توان از فیلم‌های استشهادی برای خدا ساخته علیرضا امینی و اشک سرما به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد یاد کرد. فیلم برف آخر ساخته امیرحسین عسگری تازه‌ترین نمونه در این باب به حساب می‌آید که پس از نمایشی موفق در چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر به تازگی روی پرده سینماهای کشور رفته است.

عسگری که فیلمنامه برف آخر را به شکل گروهی نوشته، در سکانس نخست یک نمای معرف را ثبت کرده و شناخت کلی نسبت به جغرافیای فیلم به تماشاگران خود می‌دهد. در منطقه‌ای سرد و یخ‌زده که سرما به یکی از عناصر دراماتیک فیلم تبدیل شده و در روند پیشرفت داستان نقشی کلیدی دارد. در  ده دقیقه نخست هم دکتر یوسف به عنوان قهرمان فیلم معرفی شده و روی زخم ناشی از سوختگی‌اش مانور داده می‌شود. سپس با  خلیل دیگر شخصیت اصلی فیلم آشنا می‌شویم که دختر نوجوان‌اش گم شده و در عین حال با ضلع سوم شخصیت‌های کار رعنا مدنی درگیر می‌شود. آن هم بابت اینکه چند گرگ نجات پیدا کرده را برای آزادسازی به منطقه آورده است. در این میان، داستانکی هم با محوریت خلیل و دکتر خلق شده که بخشی از گذشته دکتر را آشکار کرده و در عین حال لایه‌های درونی خلیل را می‌شکافد.

فیلم‌هایی از جنس برف آخر که با تکیه بر شخصیت‌های معدود پیش می‌روند، نیاز بیشتری به شخصیت پردازی و ظرایف آن دارند. کاری که تیم نویسندگان فیلم انجام داده و با عمق بخشیدن به آن‌ها در این امر موفق نشان داده‌اند. از دکتر یوسف قهرمان تنها و تک‌افتاده برف آخر تا رعنا که عمر و سرمایه خود را صرف طبیعت و حیاط وحش کرده و در این مسیر با چالش‌های بسیار مواجه شده است و  در آخر خلیلی که بدویتی برگرفته از طبیعت وجودش را شکل داده و معتاد به الکل است. برف آخر چه به لحظ داستان و شخصیت‌ها و چه از نظر فضاسازی شباهت‌های زیادی به سینمای وسترن دارد. با همه اینها فیلم در نیمه میانی بیش از آنچه که باید خلوت بوده که می‌توان آن را نقطه ضعف فیلمنامه به حساب آورد. شکل گرفتن یک رابطه عاشقانه پس از کشمکش‌های اولیه میان دکتر و رعنا با وجود آن که کلیشه‌ای به نظر می‌رسد اما به کمک نیمه دوم آن آمده است. عسگری که در فیلم اول خود بدون مرز رگه‌هایی از استعداد را نشان داده بود، در برف آخر پیشرفت فوق‌العاده ای کرده و تلاش زیادی برای روایت قصه خود با تکیه بر قهرمانی تک افتاده در منطقه‌ای سرد و یخ‌زده به خرج داده است. دکوپاژ عسگری هم به گونه‌ای است که تکنیک کاملا در خدمت قصه بوده و آشکارا از فضای کارت پستالی دوری کرده است. در عین حال از صدا به عنوان عنصری دراماتیک بهره گرفته و در کنار تصاویر درخشان فیلم خود قرار داده است.

در فیلم‌هایی از این جنس، انتخاب بازیگر نقش مهمی در خروجی نهایی کار دارد که عسگری در این مورد کاملا موفق نشان داده است. تیم دونفره امین حیایی و مجید صالحی فوق‌العاده بوده و هر یک گوشه‌ای از کار را گرفته‌اند. حیایی در یکی از بهترین نقش آفرینی‌های کارنامه سینمایی خود در قالب دکتر یوسف رفته و بازی در سکوت درخشانی را به نمایش گذاشته است. حیایی تضادی که یوسف در لایه‌های درونی و بیرونی خود دارد را به شکلی باورپذیر به نمایش گذاشته که نمونه‌های آن را در سکانس‌های پماد زدن روی زخم ناسور دست‌اش و نیز گپ زدن او با صاحب گاوداری می‌بینیم.

بازیگر نقش مقابل و کیفیت نقش آفرینی‌‌اش می‌تواند نقشی تعیین‌کننده روی فیلم و بازیگر نقش اول آن داشته باشد. کاری که مجید صالحی در برف آخر انجام داده و شخصیتی را خلق کرده که فرسنگ‌ها با دیگر نقش‌هایش تفاوت دارد. مردی درگیر الکل که با سنت‌های سفت و سخت و قدیمی محل تولدش بزرگ شده و به همین خاطر هم با دختر نوجوان‌اش به مشکل برخورده است. صالحی نوسان‌های شدید و سرگشتگی خلیل را به بهترین شکل به نمایش گذاشته و نگاه تماشاگر را معطوف به خود می‌کند. به ویژه در سکانس دونفره‌اش با حیایی در حالی که لایعقل و نیمه هوشیار در اتومبیل نشسته و به سمت خانه می‌روند.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید