«شمشیر و اندوه»؛انیمیشنی برای مخاطب خارجی

با توجه به هم‌نوایی آوای نام انگلیسی فیلم به نظر می‌آید این اثر بیشتر مخاطب بیرون از ایران را در نظر داشته است.


 

عمده داستان این فیلم در مداین و بخارا می‌گذرد، ۲ شهر در حوالی سال‌های ۵۰ و ۶۰ هجری قمری. محور داستان پسرکی است به نام کارن، فرزند پرویز که از موالیان مداین هستند و از یاران مبارز امام حسن(ع). به جز این رشته باریک ارتباط قوی دیگری با اهل بیت در روند روایت نمی‌بینیم. خانواده کارن توسط عُمال معاویه قتل عام می‌شوند و خودش توسط عمویش نجات پیدا می‌کند و به بخارا می‌رود و مردی نیکوکار به نام بهامین او را بزرگ می‌کند…  این شروع داستان است، اما آنچه در تصویر می‌بینیم ارتباطی به واقعیت‌های تاریخی ندارد، نه مداین، مداین قرن اول هجری است و نه بخارا، بخارا. خانه‌ خانواده کارن در مداین (که در نزدیکی بغداد امروزی بوده است) قاعدتاً باید شبیه بناهای دوره ساسانی باشد اما شبیه خانه‌های ایرانی دوره صفویه و قاجار اصفهان و شیراز است، با اُرُسی‌ها و شیشه‌های رنگی و سروهای گچبری روی دیوارهای آجرکاری شده است. طراحی فضای بخارا و خانه بهامین از این هم عجیب‌تر است، شهری که هیچ‌گاه پرآب نبوده و در طول تاریخ تأمین آبش با مشکلات فراوان همراه بوده است، به گونه‌ای طراحی شده که پر از آب و آبشار و رود و کوه و غارهای آبرفتی و جنگل های سبز و خُرّم است!

طراحی فضاهای شهری، بناها، خانه‌ها و بازارها ارتباطی با تاریخ و جغرافیا و شیوه زیست مردم در آن ناحیه ندارد و به نظر می‌رسد فیلم علیرغم هزینه‌های بسیار، در این موارد از مشورت مشاوران آگاه و پژوهش تاریخی بهره نبرده و اطلاعات لازم برای طراحی انیمیشن را نیز به کار نبسته است. همین نقص در مواردی مثل شیوه سواری و پوشش و تعاملات اجتماعی نیز مشاهده می‌شود؛ چیزی که در سراسر اقلیم فرهنگی ایران (که شامل جمهوری‌های استقلال یافته شوروی در شمال و شمال شرق خراسان و عراق امروز) رایج بوده و در ایران کنونی نیز بین ایلات و عشایر و کوچ‌نشینان همچنان مرسوم است.

در بخش طراحی شخصیت به جز خود کارن (که به نظر می‌رسد طراحش نیم نگاهی به چهره شهاب حسینی داشته و لاجرم صورتی شرقی دارد) باقی شخصیت‌ها به خصوص مادر و همسر او چندان شبیه ایرانیان نیستند و صورت و اندامی اروپایی دارند؛ که شائبه استفاده از پیش‌فرض‌های نرم افزارهای استفاده شده در تولید انیمیشن را تقویت می‌کند. حتی آندیا (دختر بهامین و همسر کارن) که قاعدتاً باید از نظر ظاهر و لباس شبیه خراسانیان قرن اول هجری باشد، طوری طراحی شده که گویی دختری از استانبول یا گرجستان قرن سیزده هجری است! همین طور است در طراحی و گفتار دیگر شخصیت‌های خوب و بد داستان مانند معاویه، اشعث، یزید، جاوید و دیگران نیز با این مساله مواجه هستیم.

داستان فیلم در بخش روایت هم دچار ایراداتی است، کارن شخصیتی است مبارز که از کودکی با آرمان حق طلبی و آزادی خواهی و البته خونخواهی پدر و مادر و خواهرش و باقی کشته شدگان توسط مأموران معاویه، بزرگ شده است و آندیا که از کودکی همراه او بوده به خوبی این را می‌داند. زندگی او به صورت پنهانی و آشکارا همیشه همراه مبارزه و تمرین و طراحی استراتژی برای ضربه زدن به نیروهای معاویه بوده است، اما در داستان می‌بینیم که علیرغم هشدارها و نشانه‌های لو رفتن نقشه‌ای که مدت‌ها برایش وقت گذاشته و طراحی کرده‌اند، با خوش خیالی و ساده اندیشی جان مبارزان و خودش را به خطر می‌اندازد. شخصیت آندیا نیز گویی به کلی با فضا و موقعیت بیگانه است و نشانه‌ای از زن یک مبارز در او دیده نمی‌شود؛ نه در رفتار و نه در گفتار. از طرف دیگر فداکاری عموی کارن برای نجات او، ارتباط و پیوستن او به کاروان امام حسین علیه السلام از کربلا، نمایش پرچم‌های یالثارات الحسین (که مربوط به بعد از واقعه عاشورا است) و… ارجاعات کوتاه و ناپیوسته‌ای هستند که در مجموع به نظر می‌آید برای ارتباط دادن خط داستان با واقعه عظیم کربلا در تصاویر گنجانده شده باشد.

به گفته عماد رحمانی (کارگردان) «شمشیر و اندوه» یک داستان برای مخاطب بزرگسال است و در خلال قصه آن، سعی شده مفاهیم متفاوت و جدیدی هم برای رده سنی جوان و نوجوان به نمایش در بیاید. اما فیلم در این زمینه دچار نوعی بلاتکلیفی است. مخاطب بزرگسال و آگاه متوجه اشتباهات و تناقضات می‌شود و مخاطب نوجوان ممکن است صرفاً صحنه های درگیری برایش جالب باشد. با توجه به موارد گفته شده و هم‌نوایی آوای نام انگلیسی فیلم (SOWRD & SORROW) به نظر می‌آید این اثر بیشتر مخاطب بیرون از ایران را در نظر داشته است.

طاهره تهرانی

 

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید