بحث اقتباس ادبی برای سینما مقولهای است که به شدت هزینهبر است، بنابراین تهیهکنندگان و کارگردانان با احتیاط زیادی به این مقوله تن میدهند.
محمدرضا یوسفی اکنون بیش از چهاردهه است که دراین حوزه فعالیت مستمر دارد و تا امروز آثار داستانی بسیاری را به رشته تحریر درآورده است. این نویسنده پرسابقه همچنین درسالهای گذشته برنده جوایز داخلی و خارجی بسیاری شده است که نامزدی جایزه هانس کریستین آندرسن از جمله این جوایز بوده است.
محمدرضا یوسفی نویسنده صاحب سبک کشور میگوید: بحث اقتباس ادبی برای سینما مقولهای است که به شدت هزینهبر است، بنابراین تهیهکنندگان و کارگردانان با احتیاط زیادی به این مقوله تن میدهند.
خالق کتاب «ماه و ستاره» ادامه میدهد: اینکه بخواهیم یک اثر مکتوب را عینا به یک اثر سینمایی بدل کنیم غیرممکن است چون ذات این دو با همدیگر متفاوت است ولی مشکل بزرگ ما این است که در بحث سرمایهگذاری در زمینه سینمای کودک و نوجوان ایران به غیر از کانون جای دیگری فعال نیست. حتی سیمافیلم هم در این زمینه نمیتواند با فراغ خاطر وارد عمل شود. گفتگوی ماهنامه صبا با این نویسنده را در موضوع کتاب و اقتباس سینمایی میخوانید.
واقعیت این است که امروز شرایط نشر و کتاب نهتنها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان بلکه در کلیت، شرایطی بحرانی است و اساسا نمیشود با راهکارهای کوتاهمدت، شاهد تاثیرات سازندهای در این زمینه بود و تمهیدات دیگری لازم است تا کتاب به جایگاه اصلی خودش برگردد. بهویژه، تیراژ اندک کتاب درسالهای اخیر و موقعیت فعلی اغلب ناشران در شرایط فعلی، دردناک است. ازاین جهت میتوان وضعیت نشر را مصیبتبار توصیف کرد. ازآنجایی که همیشه قاعده براین بوده است که ضعیفترها زودتر از بین میروند، امروز میبینیم ناشران خرد بیشتر درحاشیه قرارگرفتهاند. خاطرم هست، درسالهای گذشته، ما ۱۵۰ناشر درحوزه ادبیات کودک داشتیم که اغلب آنها ناشران خصوصی و خرد بودند و درطول یک سال، چندین کتاب چاپ میکردند. این گروه از ناشران اگرچه با مشکل توزیع روبهرو بودند اما روزگار خود را به هرشکلی که بود میگذراندند. امروز اما درچنین شرایطی، موقعیت این ناشران به مخاطره افتاده است و میتوان گفت، درحوزه ادبیات کودک، وضعیت چاپونشر کتاب بهمراتب بدتر از سایر شاخههای نشر شده است.
بله؛ دلیلش هم این است که ناشران برای آنکه بتوانند چرخه اقتصادی خود را بچرخانند، به سمت چاپ کتابهای مصرفی، زرد و بازاری میروند، با این فکر که امروز را بگذرانند تا فردا شود و آن وقت فکری برای فردا کنند. درنتیجه، بازار کتاب از آثاری اشباع شده است که بهلحاظ محتوا، کیفیت ندارند و وقتی مخاطب کتابهایی از این دست را خریداری میکند، بی آنکه یک دور کتاب را بخواند آن را کنارگذاشته و از خرید کتاب دلزده میشود. از سوی دیگر، ناشران مطرح هم به دلیل اینکه کتابهایشان از تیراژ بالایی برخوردار است، با مشکل توزیع روبهرو هستند. بهعنوان مثال، یافتن کتابی درحوزه پژوهش اسطورهای، امروز دربازار کتاب به سختی یافت میشود، یا این کتابها عمدتا با قیمت بالا عرضه میشوند که خارج از توان مخاطب است. به نظرمیرسد، دراین زمینه ناشران دولتی بیشتر سراپا ماندهاند. هرچند، فعالیت آنها هم پاسخگوی حوزه نشر نیست. ضمن اینکه درتمام دنیا، بخش خصوصی که با جدیت و علاقه کار چاپ میکند و فعالیتش محدود به روزمرگی و کارمندی نیست و کار برایش معنای بیشتری دارد، عملکرد تاثیرگذارتری برجامعه و فرهنگ میگذارد و اگر درهر زمانی، بخش خصوصی تضعیف شود فاجعه است. بهخصوص اینکه در بخش دولتی با تغییر دورهای مدیران، طرح و برنامههای خوبی هم که میتواند در درازمدت به نفع آن حوزه باشد ناتمام میماند. کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان درسالهای اخیر پروژه خوب «رمان نوجوان» را دنبال کرد که این طرح برای کانون درآن مقطع یادگار ارزشمندی به شمار میرود. یا همینطور، انتشارات علمیفرهنگی که مجموعه اسطورهشناسی را کار کرد که از جمله حرکتهای خوب این نشر درقالب تالیف و ترجمه بود. اما هیچکدام ازاین طرحها به سبب شدت گرفتن بحرانهای اقتصادی ادامه نیافت، درحالیکه تداوم هرکدام از این طرحها میتوانست برآیند زیادی داشته باشد. درمجموع، شرایط حوزه نشر درحالحاضر به شکلی شده است که اگر یک زمانی میگفتند کتاب جزو بیستوچندمین کالای سبد خانوار است، امروز دیگر عملا در این سبد جایی ندارد!
البته پیش از هر چیز به این مسئله توجه داشته باشید که مرتفع کردن معضلات حوزه نشر، یک تنه به دست اهالی فرهنگ و هنر کارساز نیست، بلکه لازم است تا در این زمینه، در سیاستهای کلان فرهنگی بازنگری صورت بگیرد، بلکه کتابخوانی به مسیر گذشته برگردد و بیشازپیش در بطن جامعه ساری و جاری شود. به بیان سادهتر، برای این که کتابخوانی در جامعه بیشتر جا بیفتد، اقدامات اساسی از سوی دولت لازم است و از عهده هنرمند، نویسنده و مترجم بهتنهایی کاری دراین زمینه برنمیآید. برخی تصور میکنند که خواندن کتاب، تنها به ارتقاء سطح دانش عمومی منجر میشود، درحالیکه کتاب رسالتی مهمتر ازاینها دارد. درواقع در جامعهای که سرانه مطالعه بالایی دارد، بزهکاری، طلاق و بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر کاسته میشود. به همین خاطراست که اهالی فرهنگ و سیاستگذاران فرهنگی باید دستبه دست هم بدهند تا کتاب سرپا باقی بماند. بدیهی است که وقتی ابعاد فرهنگی در یک جامعه نزول مییابد، رفتار اجتماعی هم دستخوش فروپاشی میشود. کتاب این حسن را دارد که در مقابل تمام ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی بایستد و مانع از بروز آسیبهای بیشتر شود. بااینحال و باوجود مشکلاتی که به اجمال درباره حوزه نشر به آنها اشاره کردم، وقتی به کتابهای خوب و پرمحتوا درحوزه تالیف و ترجمه برمیخورم، بهویژه آن دست ازآثاری که در حوزه مباحث تئوریک تولید شدهاند، بیاختیار دلم برای آن مولف و پژوهشگر میسوزد که عمر و جوانی خود را صرف نگارش چه اثر باارزشی کرده و حالا چنین کتابی به دلیل مشکلات نشر، دربهترین حالت در ۳۰۰ یا ۴۰۰ نسخه عرضه میشود. تازه دراین حالت هم، مولف تعدادی از کتابها را خودش تهیه کرده و به اطرافیانش هدیه میدهد. یعنی چاپ کتاب در حالحاضر نهتنها به لحاظ مالی، آوردهای برای ناشر و مولف در پی ندارد که باوجود تیراژهای اندک، عملا کتاب هم به دست مخاطب خودش نمیرسد. البته راهکارهایی برای این موضوع وجود دارد که یکی از آنها اقباس سینمایی است.
هر اثر مکتوبی که بخواهد به اثری تصویری بدل شود باید تغییرات را بپذیرد. اثر مکتوب با واژگان در ارتباط است که محدودیت کمتری را میپذیرد در حالی که تصویر با محدودیتهای بیشتری همراه است و همین موضوع بحث اقتباس ادبی را با مشکلاتی مواجه کرده و میکند. اینکه بخواهیم یک اثر مکتوب را عینا به یک اثر سینمایی بدل کنیم غیرممکن است چون ذات این دو با همدیگر متفاوت است ولی مشکل بزرگ ما این است که در بحث سرمایهگذاری در زمینه سینمای کودک و نوجوان ایران به غیر از کانون جای دیگری فعال نیست. ضمن اینکه تعامل لازم بین نویسندگان و سینماگران به وجود نیامده است که البته این موضوع دلایل متعدد دارد.
بحث اقتباس سینمایی، بحث مهمی است. اگر در کشورهای غربی اقتباس امری جدی است و به ندرت ممکن است رمانی مطرح و منتشر شود و به فیلم تبدیل نشود، علتش آن است که در آنجا تولید فیلم مسائل کمتری نسبت به کشور ما دارد. در سینما حرف اول را بودجه میزند. در ادبیات فضای خاصی برای تولید لازم نیست. در کشور ما با توجه به بودجهای که برای ساخت آثار سینمایی اختصاص داده میشود، اقتباس تنها مختص آثار رئالیستی میشود و از ادبیات رئالیستی نمیشود پا را کمی فراتر گذاشت؛ چون مسأله سینما صنعت است؛ بنابراین سینمایی که میخواهد اقتباس ادبی کند، تنها به دنبال ادبیات رئال است و مگر انیمیشن بتواند این بار را به دوش بکشد. بنابراین ما بخش زیادی از منابع داستانی را از دست میدهیم؛ چون کتاب برای اینکه فیلم شود، نوشته نمیشود؛ بنابراین فیلمسازان شاید از برخی رمانها تنها شخصیت، طرح یا سوژه بگیرند. کثر آثار مکتوب ما یا سوژههای مناسب دارند، یا طرح یک فیلم یا حتا یک فیلمنامه کامل هستند. اما بسیاری از آنها کنار گذاشته میشوند؛ چون ما بودجه ساخت آنها را نداریم و آثاری که از بستر رئال کمی آنورتر میروند، حذف میشوند؛ چون امکان تولید آنها برای ما فراهم نیست.
آزاده صالحی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است