پل زدن ماجرایی از دهههای قبل، به نوجوانان امروز کار دشواری بوده و خدا را شکر میکنم که توانستهایم باوجود این تفاوتهای نسلی، بازخورد مطلوبی از سوی مخاطب دریافت کنیم.
فیلم سینمایی «باغ کیانوش» ازجمله آثار اقتباسی سینمای ایران است که از کتابی با همین عنوان نوشته علیاصغر عزتیپاک برای گروه سنی نوجوان ساخته شده است. این فیلم معمایی نخستین بار سال گذشته در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و تحسین مخاطبان و منتقدان سینما را به همراه داشت. در خلاصه داستان «باغ کیانوش» که مخاطبان را به دنیای مرموز و پُرچالش نوجوانی دعوت میکند، آمده است: «روز عروسی در روستا، خبر عجیبی به گوش بچهها میرسد؛ در باغ کیانوش، درختانی شبیه به موز دیده شده است. بچهها تصمیم میگیرند برای به دست آوردن آن، با یکدیگر مسابقه بدهند، غافل از اینکه باغ نفرین شده کیانوش، تلهای بزرگتر برای آنها پهن کرده است …»
بهبهانه اکران این روزهای فیلم درسینماهای کشور با کشاورز درباره جایگاه فعلی سینمای کودکونوجوان و اقتباس به گفتوگو نشستهایم.
مقوله اقتباس در سینما درحالی از اهمیت ویژهای برخورداراست که بهنظرمیرسد ما در قیاس با کشورهای دیگر دراین سالها، کمتر برای ساخت آثار سینمایی بهخصوص درحوزه کودکونوجوان توجه داشتهایم، چطور شد که شما تصمیم گرفتید فیلمی براساس چنین رمانی بسازید؟
درسالهای گذشته، شاهد تولیدات بیشتری در ژانر سینمای کودکونوجوان بودهایم، فیلمهایی که بخشی از موفقیت خود را مرهون اقتباس از آثار داستانی خوب بودند. در واقع تا چند سال پیش به اقتباس در این نوع سینما به شکل جدی نگاه میشد و حتی خاطرم هست که سیمرغ اقتباس هم داشتیم، ولی امروز دیگر اینطور نیست و بحث اقتباس در سینمای کودک و نوجوان کمرنگ شده است. مسیر اقتباس «باغ کیانوش» برای من به این شکل بود که وقتی کتاب را خواندم متوجه شدم به دلیل ویژگیهای فرامتنی که دارد میتواند به خوبی دستمایه ساخت یک فیلم قراربگیرد. ضمن اینکه متوجه شدم این کتاب مخاطبان خود را به وجد آورده و نزد نوجوانان پرطرفدار بوده است. تمام اینها به من ذهنیت داد تا به سمت اقتباس سینمایی این اثر بروم. ازهمه مهمتر اینکه «باغ کیانوش» براساس واقعیت نوشته شده است و در مجموع این قدر ظرفیت داشت که بعد از آنکه تصمیم گرفتم فیلمی براین اساس بسازم، حول محور آن، کاراکترهای دیگری را هم اضافه کردم. شاید برایتان جالب باشد اگر بگویم ما تا زمان پستولید، همچنان درحال بازنویسی و اضافه کردن نریشن بودیم، شاید به این خاطر که وقتی داریم فیلمی برای مخاطب نوجوان میسازیم، باید دائما متن را درآن واحد تغییر دهیم.
به هنگام ساخت این فیلم چقدر به متن اصلی کتاب وفادار بودید؟
به هسته مرکزی کتاب به شدت وفادار بودهام ولی نه آنطور که بخواهم نعل به نعل به اقتباس آن بپردازم، میتوانم بگویم ساخت این فیلم چیزی بین برداشت آزاد و وفادارانه بوده است. زمانی که من کتاب «باغ کیانوش» را خواندم به این خط داستانی رسیدم که تعدادی بچه در دهه شصت زمانی که همه اهالی روستا در عروسی هستند، میخواهند به باغ مرموز کیانوش دستبرد بزنند. زمانی که آنها وارد باغ میشوند یک خلبان عراقی نیز همانجا ایجکت میکند. این موقعیت که براساس واقعیت است به قدری برایم جذاب بود که متوجه شدم حول محور آن میتوان کلی ایده پردازی کرد. تقریباً مرحله نگارش فیلمنامه این کار تا پایان پستولید نیز ادامه داشت. درواقع ما هر روز سر ضبط بازنویسی فیلمنامه داشتیم و در پس تولید نیز برخی دیالوگها و نریشن ها تغییر میکرد.
دربرهوت سینمای کودک ونوجوان، «باغ کیانوش» توانسته با اقبال زیادی از سوی مخاطبان نوجوان روبهرو شود و البته بیلبوردهای درسطح شهر هم به کمک تبلیغ بیشتر برای این فیلم آمده است، بااینحال چه سختیهایی در مسیر فیلمسازی برای این گروه سنی وجود دارد؟
درباره بیلبورد که اشاره کردید باید بگویم تا هفته اول اکران، تبلیغات محیطی درتهران نداشتیم و حالا که مدتی از اکران فیلم گذشته، دارای بیلبورد و تیزر شده است. ولی درمجموع، فیلمهای نوجوان با مسائل خاص خودشان روبهرو هستند، به عنوان مثال همین حالا هم در بسیاری از سینماها سالنی برای اکران فیلم به ما داده نشده است. درعینحال، دراین سالها به ندرت فیلمی برای ژانر نوجوان ساخته شده است و بیشتر تولیدات، مناسب مخاطب کودک بوده است. اما باوجود تمام مسائلی که برسر راه سینمای کودک و نوجوان است، وقتی بین نوجوانان در سالن سینما نشسته و همراه آنها فیلم را دیدهام، استقبال خوب بوده است و فیلم را دوست داشتهاند. اما واقعیت این است که نوجوانان ما خیلی وقت است که با سینمای ایران خداحافظی کرده است، دلیلش هم همانطور که اشاره کردم، به فقر تولید فیلمهای خوب در این زمینه برمیگردد. آنچه مسلم است این که برای تثبیت جایگاه سینمای نوجوان، نیازمند ریلگذاری هستیم تا مخاطب هدف با این نوع از سینما آشتی کند. داستان این فیلم درباره چند نوجوان دهه ۶۰ است و مسلما نوجوان امروز در قیاس با نوجوان آن دهه از جهات مختلفی چون تیم فوتبال، لباس پوشیدن، نوع موسیقی و سرگرمی زمین تا آسمان تفاوت پیدا کرده است و فضای مجازی هم دراین سالها در تغییر ذائقه و افکار نوجوانان بیتاثیر نبوده است. میخواهم بگویم، پل زدن ماجرایی از آن دهه به نوجوانان امروز کار دشواری بوده و خدا را شکر میکنم که توانستهایم باوجود این تفاوتهای نسلی، بازخورد مطلوبی از سوی مخاطب دریافت کنیم. اما بههر حال باید بپذیریم که سینمای کودکونوجوان دراین سالها چندان که باید جدی گرفته نشده است، نهتنها سینمای کودک ونوجوان که حتی عوامل فیلمهای این ژانر هم دراغلب موارد نادیده گرفته شدهاند. البته باوجود تمام بیمهریهایی که نسبت به سینمای کودک ونوجوان میشود، امروز ما چهارمین فیلم پرفروش گیشه هستیم و تلاش کردهایم با نوجوان امروز ارتباط بیشتری برقرار کنیم.
وضعیت بینالمللی فیلمهایی ازاین دست به چه شکل است، برنامهای برای اکران آن در جشنوارههای خارج از کشور دارید؟
از آنجایی که اکران داخلی برای ما اولویت بیشتری داشته است، هنوز در این زمینه کاری نکردهایم. قطعا چیزی که برای من مهم است مخاطب کشور خودمان است. البته دوست دارم واکنش مخاطب خارجی را هم نسبت به این فیلم ببینم ولی اولویت من نوجوانان ایرانی است.
آیا قرارهست صرفنظر از پایتخت و کلان شهرهای دیگر، این فیلم برای نوجوانانی که در نقاط محروم کشور زندگی میکنند و شاید در شهرشان یک سالن سینما هم نباشد اکران شود؟
به نظرم نکتهای که اشاره میکنید باید رسالت اصلی تمام فیلمسازان و تهیهکنندگان باشد. هرچند ما هم در این مدت به این سمت رفتهایم، کما اینکه اکران سیار داشته و چند شب پیش هم در جنوب شهر پایتخت این فیلم را اکران کردیم و تماشای فیلم با نوجوانانی که به دلیل شرایط زندگی، کمتر درگیر فضای سینما هستند تجربه دلنشینی بود. در تلاش هستیم تا این تجربه را در شهرهای دیگر هم تکرار کنیم. از این جهت، عوامل فیلم سعی میکنند تا به هرنحوی که هست فیلم را به دست مخاطبانی برسانند که به سینما دسترسی ندارند و به نظرم دراین مدت عملکرد خوبی از این بابت داشتهایم.
و سخن پایانی؟
به عقیده من سینمای کودک و نوجوان راه نجات اصل سینما است. این حرف را من براساس زیست شخصی خودم مطرح کردم. به این دلیل که وقتی ۸ – ۹ سالم بود برای تماشای فیلم «کلاه قرمزی» آقای ایرج طهماسب به سینما رفتم و در آنجا برای اولین بار با نوعی خاص از تجربه حسی جمعی مواجه شدم که خیلی جذاب بود. اینکه همه افراد حواسشان به پرده سینما معطوف است و احساسات مشترکشان را بروز میدهند، برای من تجربه بسیار جالبی بود. درواقع از آن زمان به بعد فیلم و سینما نیز به سبد فرهنگی من اضافه شد. امروزه در بهترین حالت ممکن فیلمهای ما ۵ میلیون مخاطب دارد که نسبت به جمعیت کل کشور عدد پایینی است. سینما سروصدای کاذبی دارد اما واقعیت این است که فیلم در سبد فرهنگی خانوادههای ما قرار ندارد. اگر بخواهیم روزی مخاطبان سینما به ۴۰ – ۵۰ درصد جامعه برسد راهکار ما این است که برای کودک و نوجوان فیلم بسازیم زیرا کودکان این تجربه شیرین را در سالن سینما تجربه میکنند و وقتی بزرگ شدند و مادر و پدر بچهای شدند به صورت ناخودآگاه سینما را در سبد فرهنگی خانوادهشان قرار میدهند.
آزاده صالحی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است