• کد خبر: 12064
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:27 آبان 1403 ساعت: 13:31

«سرمایه‌داری»؛ پلتفرم خشونت

فیلم‌های انسان‌ستیزی نظیر پلتفرم، هرگز نمی‌تواند به عنوان اثری در مدیوم هنری سینما ماندگار شوند و سرنوشت محتوا آن‌ دور انداخته شدن مانند زباله‌ای چندش‌آور است.


پلتفرم۱ فاقد حداقل‌های یک فیلم سینمایی بود. فیلمی که صرفاً یک ایده تکراری و مستعمل داشت که نمی‌دانست چگونه سینمایی‌اش کند. پلتفرم۱ نه یک خط داستان داشت، نه میلیمتری به درون شخصیت‌هایش نفوذ کرد و نه حتی عرضه بنا کردن حداقل‌های یک جهان داستانی باورپذیر را داشت. زندان پلتفرم۱، استعاره‌ای عریان از جامعه طبقاتی بود که درآن مقصرِ بی‌عدالتی موجود نه سیستم‌های حاکم، بلکه «ذات انسان» معرفی می‌شد؛ آن هم به ابلهانه‌ترین و بی‌منطق‌ترین شکل ممکن. پلتفرم۱ اثری دروغگو و فریبکار بود که با فیگور نقد جامعه طبقاتی، خشونت سرمایه‌داری را توجیه می‌کرد. هرآنچه پلتفرم۱ می‌خواست بگوید در یک جمله شخصیت اولش که سیری تحمیلی و حقنه‌شده داشت، خلاصه می‌شد: «بالایی‌ها حرفم رو گوش نمی‌دن چون نمی‌تونم روشون مدفوع کنم.»‌ او به جای جست‌وجوی راهی برای شوریدن علیه سیستم، علیه ساکنان طبقات پایین‌تر دست به خشونت می‌زد و سعی می‌کرد با توسل به زور، نظمی در زندان برقرار کند.

در پلتفرم۲ -در حالی که فکر می‌کردم ساختن فیلمی بدتر از پلتفرم۱ ممکن نیست- همه چیز فاجعه‌تر است. فیلمساز از استقبال منتقدان و شبه‌روشنفکران از فیلم قبلی‌اش شگفت‌زده بوده و همین مسئله مقدمه‌ای شده برای ارتکاب به ساختن قسمت دوم پلتفرم. او در این قسمت سعی کرده این بار پا را فراتر بگذارد و درباره تاریخ تمدن از قرون وسطی گرفته تا انقلاب‌های عصر موسوم به روشنگری و… سخنرانی کند و یک به یک همه بدیل‌های قبلی و احیانا بعدی سرمایه‌داری حاکم بر جهان را به لجن بکشد. اما ذوق‌زدگی فیلمساز در این قسمت تا جایی آش را شور کرده است که این قسمت همزمان هم مقدمه‌ای بر قسمت اول است و هم ادامه آن. به این ترتیب که شخصیت اصلی قسمت قبلی، در پلتفرم۲ به عنوان مسیح و نجات‌دهنده در بین زندانیان شناخته می‌شود و در عین حال پیرمردی که در قسمت قبلی به دست این شخصیت کشته شده، در پلتفرم۲ زنده است! یعنی فیلمساز حتی عرضه تقدم و تأخر قائل شدن برای «داستان» فیلم‌هایش را نداشته و این حد از نابلدی واقعاً در تاریخ سینما بی‌نظیر است. در پلتفرم۲ این‌بار یک زن شخصیت اصلی است و سیر تحمیلی او نیز مانند شخصیت اصلی قسمت قبل است. او نیز در ابتدا پیرو قوانین شخصی است که «برگزیده» نام دارد و قرار است هم نقش حاکمان کلیسا در قرون وسطی را بازی کند و هم نقش لنین و استالین و ناپلئون و چندین شخصیت تاریخی دیگر را. او با پی بردن به ذات پلید انسان، ناگهان سعی می‌کند در نقش مارتین لوتر و دیگر انقلابیون تاریخ، علیه نظم خشن موجود بشورد. شورشی که باز هم علیه سیستم نیست. بلکه علیه زندانیانی است که قوانین «برگزیده» را پذیرفته‌اند. فیلمساز آنقدر به سینما بی‌اعتنا است که اندک تلاشی برای ارائه شخصیت‌هایی انگیزه‌مند، توضیح راه‌حل‌ها و نقشه‌هایشان و روند رقم خوردن وقایع نکرده و همه چیز را به ابلهانه‌ترین و خام‌دستانه‌ترین حالت ممکن برگزار می‌کند. فیلمساز در این فیلم شهوت فزاینده خود به حیوان‌انگاری انسان را به جایی رسانده است که حتی به بچه‌های خردسال -که معلوم نیست انتزاعی‌اند یا واقعی و اصلاً کجای این جهانند- هم رحم نمی‌کند و آن‌ها را در اسلوموشن و در تلاش برای رسیدن به رأس هرمی بی‌معنی به تصویر می‌کشد.

با این حال هر دو قسمت پلتفرم بسیار مورد توجه منتقدان شبه‌روشنفکر و تماشاگران مرعوب جریان‌های شبه‌روشنفکری قرار گرفته است. در هر دو پلتفرم، وقایع به شدت قابل پیشبینی‌اند و همه چیز به راحتی قابل حدس است. هیچ‌کدام از شخصیت‌ها هم ذره‌ای همدلی‌برانگیز نیستند که تماشاگر را با خود همراه کنند. اما آنچه طرفداران این دو فیلم را به پیگیری آن ترغیب می‌کند، نه داستان و شخصیت‌ها که «توهم فهمیدن» است. سازنده شارلاتان پلتفرم، با فروختن این توهم به مخاطب سعی می‌کند نشئگی حاصل از توهم اندیشه را به جای حس هنری‌ای که باید منشأ لذت تماشاگر باشد، به او قالب کند. به این ترتیب منتقد شبه‌روشنفکر و تماشاگر طرفدار فیلم، به عنوان کسانی که به حساب خودشان می‌توانند یک‌به‌یک مشابهت‌های فیلم را با جامعه پیدا کنند، تبدیل به مدافع فیلم می‌شوند. تماشاگر سطحی و تربیت‌شده دست صنعت فرهنگ با خود می‌گوید: «این فیلم حرف بزرگی می‌زند. تازه من این فیلم را فهمیدم. پس می‌توانم با طرفداری از آن، هویتی برای خودم دست‌وپا کنم.»‌ فرایند طرفداری از پلتفرم، دقیقاً همان فرایند هویت‌یابی افراد با آیفون دست گرفتن و لباس برند پوشیدن است. در این بین منتقدان نقش تابلو‌های خوش رنگ‌ولعاب تبلیغاتی را برای مصرف‌کنندگان ایفا می‌کنند. به این ترتیب نه‌تنها «داستان» در هر دو پلتفرم در جهت توجیه سرمایه‌داری خشن حاکم برجهان است، بلکه خود این اثر نیز به عنوان یک کالای مصرفی لوکس و هویت‌بخش، مورد استعمال مصرف‌کنندگان قرار می‌گیرد.
مسأله هنر، انسان است و هر مسئله دیگری در آن لازم است از فیلتر انسان گذرانده شود. بنابراین فیلم‌های انسان‌ستیزی نظیر پلتفرم، هرگز نمی‌تواند به عنوان اثری در مدیوم هنری سینما ماندگار شوند و سرنوشت محتوا آن‌ دور انداخته شدن مانند زباله‌ای چندش‌آور است.

منبع:فرهیختگان

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید