• کد خبر: 12055
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:23 آبان 1403 ساعت: 15:39

«ایساتیس»؛روایت سیر تاریخی یزد و مردمان آن

مستند سینمایی «ایساتیس» آخرین مستند علیرضا دهقان است که با بیانی شاعرانه و از دریچۀ چشم عناصر اربعۀ آب و باد و خاک و آتش به روایت سیر تاریخی یزد و مردمان آن پرداخته است.


یزد در نقطۀ کانونی جغرافیای فلات ایران در تاریخ چندین هزارساله‌اش، با سختی‌های جغرافیایی و جزر و مدهای تاریخی و فرازوفرودهای دینی در جدال بوده و آنها را تاب آورده و از سر گذرانده ولی یکپارچگی، تمایزبخشی و معنادهی خود را حفظ کرده و به اکنون رسانیده است. پیوستگی تاریخی هویت منطقه‌ای یزد وقتی به‌درستی فهمیده می‌شود که با دیگر هویت‌های مشابه در فلات ایران مقایسه شود. به نظر می‌رسد که یزد و یزدی‌ها به‌خوبی توانسته‌اند در سیر تاریخ، به‌نحوی متمایز معاصر شوند. این ماندگاری وام‌دار انعطاف‌پذیری و سیّالیت فرهنگ یزد است.

در دهه‌های اخیر جهانِ رنگارنگ مدیا گوی سبقت را از دیگر رقبایشان مثل روزنامه و کتاب و… ربوده‌اند و اینکه پیام از دریچۀ دوربین سریع‌تر و بهتر از هر رسانۀ دیگری به مقصد می‌رسد، بدیهی می‌نماید. از سوی دیگر می‌توان دید که شعر فارسی هنوز هم اصلی‌ترین جایگاه خودنمایی حکمت ایرانی است و هنوز قوام‌بخشی و منزلت خود را برای جامعه ایرانی حفظ کرده به‌نحوی‌که سایر بسترها اگر با شعر در تعامل باشند در چشم ایرانیان خوش می‌نشینند. مستند سینمایی «ایساتیس» آخرین مستند علیرضا دهقان است که با بیانی شاعرانه و از دریچۀ چشم عناصر اربعۀ آب و باد و خاک و آتش به روایت سیر تاریخی یزد و مردمان آن پرداخته است. روایتی که تصویری بودن و شاعرانگی توأمانش امتیاز ویژه آن محسوب می‌شود.

 خاص بودن زاویۀ نگاه، حرکت دوربین، موسیقی فیلم و متن روایت در ایساتیس به چشم هر بینندۀ کارناشناسی هم از قبیل نگارنده این همین سطور می‌آید؛ اما بیرون از خصلت‌های سینمایی من به‌عنوان یک ایران‌پژوه می‌کوشم تا بیابم که چرا این روایت چنین با حال و هوای ایران‌شناسی اصیل منطبق است. هر بار دیدن این فیلم مرا به یاد چیزی انداخته است. اکنون به یاد بخشی از درآمد کتاب «از رودکی تا بهار» که از درس‌گفتارهای شفاهی دکتر اسلامی ندوشن استخراج شده، می‌افتم که می‌گویند:

  • « اصولاً تفکر ایرانی تفکر از جزء به کل رفتن است. تمام گویندگان ما کارشان همین است. در یک حرکت کوچک یک مسئله کلی بشری مطرح می‌شود. زیرا یک مرکز فکری هست و می‌خواهد بر گرد آن بتند. اگر شما در همین مسائل روز اطراف خودتان دقت کنید نقش‌هایی را می‌بینید، مثلاً نقش قالی یا یکی از نقش‌های زینتی. در آن یک مرکز وجود دارد و اطرافش گل و بوته‌ها و اسلیمی‌ها می‌چرخند. خود سیمای خورشید خانوم که در این نقش‌ها دیده می‌شود نوعی حالت مرکزی به آنها می‌دهد. در همین تصویر خورشید خانوم و اجرام و نمادهای تجریدی دیگر سودای مرکزگرایی است که ایرانی به آن پر و بال داده است. این رفتن و آمدن‌ها و این تکرارها در همه هنرهای دیگر هم دیده می‌شود. موسیقی دستگاهی هم مبتنی بر برگردان و تکرار است که می‌رود و باز می‌گردد. دائماً در حال جستجو است. یک جستجوی دایره‌ای که می‌خواهد این مرکز را کشف کند. در واقع بر گرد یک موضوع اصلی حالت طواف دارد که سایر موضوعات هم به این موضوع اصلی گره می‌خورند. جستجوی یک نیافتنی است؛ ولی این نیافتنی و ناپیدا جوهرۀ همه چیزها را در خود جمع کرده است. آنچه در شعر به آن می‌گویند جان جانان»

 در ایساتیس حرکت‌های افقی دوربین که همراه با حرکت باد، قطار، حرکت نخ ریسندگی و دنبال‌کردن رشتۀ قنات و… است، انگار راوی خط سیر و پیوستگی تاریخی موضوع فیلم است و حرکت‌های عمودی که معمولاً از پایین به بالا و حول یک کانون دایره‌ای‌شکل مثل چاه قنات و گنبد مسجد و کوره سفال‌پزی و… چنان پر تکرار است که نمی‌توان آن را به تصادف تعبیر کرد. اگر مخاطب این اثر در سراسر فیلم در جستجوی اجسام مدوّری باشد که از دریچۀ چشمی بالارونده بدان نگاه می‌شود و تعدد و تکرار آنها را شماره کند، شاید با نگارنده هم‌داستان شود که این تعداد نمی‌تواند تصادفی و خالی از محتوا باشد. گویا این روایت تصویری از همان سودای مرکزگرایی و جستجوی دایره‌ای و طواف و تنیدن بر گرد موضوع که در سخن دکتر اسلامی ندوشن است. این رفت و برگشت‌ها و حرکت‌های عمودی، گویا می‌خواهد، به تبیین رابطۀ بین جزء و کل بیانجامد و این کل‌نگری و مشاهده موضوع از فراز یک افق استعلایی، حال و هوایی ایران پژوهانه به اثر داده است. در ایساتیس گرچه داستان یزد است که روایت می‌شود؛ ولی آنچه در انتها در ذهن مخاطب می‌نشیند ایران است و گویی یزد به‌عنوان یکی از اجزای آن کل بزرگ، سرگرم باز روایی ایران است. در روح کلی حاکم بر فضای اثر این پژواک صدای ایران است که از اقلیم یزد شنیده می‌شود.

 از دیگر برجستگی‌های این اثر گره‌خوردن مفهوم فرهنگ با جغرافیا و محدودیت‌های جغرافیایی زیست‌بوم یزد است. برای واژۀ فرهنگ به تعداد اندیشمندانِ گام زده در این حوزه تعریف وجود دارد؛ اما وقتی تعریف دکتر سید محمد بهشتی در کتاب فاخر «ایران کجاست؟ ایرانی کیست؟» را در نظر بیاوریم: «دانایی حاصل از تعامل تاریخی جامعه با محیط برای حفظ بقا در شرایط بحرانی و سعادتمندی در شرایط متعارف» گواهی خواهیم داد که ایساتیس راوی تعامل تاریخی بین اقلیم یزد و انسان یزدی برای حفظ بقا و سپس ایجاد ظرفیت حداکثری زیست بوده و این تعامل منجر به خلق ساخته و پرداخته‌های متعددی شده است که در نوع خود یک شاهکار محسوب می‌شود و آنچه از یزد معاصر در ذهن ایرانیان نقش بسته، فرهنگی است که زائیدۀ این دانایی تاریخی است.

 نکته پایانی این یادداشت می‌خواهد از ضرورت مراجعه و مرور تجربیات انباشتۀ تاریخی را یادآوری کند. مستند ایساتیس یک نمونۀ موفق از چنین رویکردی است در این روایت هنگامی که سخن از انسان معاصر و اقلیم ناشناسی‌های اوست کلام لحنی معترضانه و گلایه‌آمیز به خود می‌گیرد. اینکه صنایع آلاینده آب و خاک و آسمان را حرمت نمی‌گذارند برای راوی دردناک است. توجه دادن انسان امروزی که سرمست از انبوهی امکانات صنعتی و کاهش محدودیت‌ها گویی در شیوۀ زیستش از مراجعه به تجربیات تاریخی بی‌نیاز شده است، یکی از دستاوردهای درخشان ایساتیس است. اینکه یک نقطۀ در پهنۀ جغرافیایی از دیرباز محل زیست انسانی بوده یا نبوده، اینکه فلان مسیر در تاریخ راه مواصلاتی بوده یا نبوده، اینکه مردمان گذشته از امکانات در دسترسشان چگونه در ساخت‌وساز بهره می‌جستند، مواردی نیست که چرایی آن به‌راحتی قابل رمزگشایی باشد و در بسیاری از موارد می‌توان با چشمانی بسته به تجربیات تاریخی حتی بدون فهم چرایی آن اعتماد کرد و ره به خطا نبرد.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید