نبودنت در تحلیل نخست، درامی اجتماعی و کسلکننده با همان فرمول تکراری همیشگی است که نمونههای آن را در سالهای اخیر بارها و بارها در سینمای ایران تماشا کردهایم.
” نبودنت” به کارگردانی کاوه سجادی حسینی، پس از فیلمهای “شب بیرون”، “بوفالو” و “بیسر” چهارمین ساخته بلند سینمایی این فیلمساز به شمار میرود. فیلم، تلاش میکند قصهای زنانه را با محوریت شخصیت مرضیه (با بازی سحر دولتشاهی) روایت کند. مرضیه که دیگران او را مرضی صدا میکنند، چند سال است که به انتظار همسر خود فرهاد (با بازی علیرضا ثانیفر) نشسته اما همسرش که به قصد مهاجرت غیرقانونی از خانه خارج شده و در این امر ناکام مانده، توان بازگشت به خانه را ندارد.
“نبودنت” در تحلیل نخست، درامی اجتماعی و کسلکننده با همان فرمول تکراری همیشگی است که نمونههای آن را در سالهای اخیر بارها و بارها در سینمای ایران تماشا کردهایم؛ زنی که همسرش خانه را ترک کرده و او حیران و مستاصل، منتظر بازگشت مرد است. آنچه در این مجال میتوان گفت این است که در “نبودنت” با ایدهای کهنه و تباهشده مواجهیم؛ زیرا در عمل، جذابیتها و اثرگذاریهایی که میتوانست از قِبل طرح چنین قصهای به مخاطبان منتقل شود، شکل نگرفته است.
آخرین اثر سینمایی سجادی حسینی، ملغمهای از مسائل و آسیبهای اجتماعی را مطرح میکند بیآنکه از پس طرح و بسطشان برآید و مدخل، پرداخت و مخرج مناسبی نسبت به آنها داشته باشد. مهاجرت، سقط جنین، شکاف نسلی و… در زمره مسائلی هستند که از سوی فیلمساز مطرح شده و در عینحال نیمهکاره رها میشوند. بیآنکه فیلمساز بتواند به درستی آنها را توصیف، تحلیل و تبیین کند. اگرچه کارگردان در مصاحبهای ادعا کرده است که کوشیده مهاجرتهای بیجا که باعث فروپاشی خانوادهها میشوند را نشان دهد اما فیلم اساسا به چنین هدفی دست نمییابد؛ چه اینکه اصلا مشخص نیست دلیل مهاجرت فرهاد به خارج از کشور چیست و فیلم تا پایان، هیچ اشارهای به این موضوع نمیکند. از سوی دیگر، لحن و زاویه دید فیلمساز به گونهای نیست که بتوان گفت او در سمت مخالفت با مهاجرت ایستاده است.
همچنین مواجهه فیلمساز با مسئلهای چون موزیک رپ (پسر مرضیه دلبسته این سبک از موزیک است و سودای رپر شدن در سر دارد) نیز مواجههای ذوقزده و هیجانی به نظر میرسد؛ گویی رپ، مسئلهای نوظهور در جامعه ایران است که فیلمساز از کشف و پرداختن به آن لذت برده و اکنون با ذوقزدگی تمام، میخواهد لذت این اکتشاف را با مخاطبان فیلم نیز به اشتراک بگذارد!
کارگردان در فرایند شخصیتپردازی نیز توفیق چندانی نیافته است. چه اینکه اساسا اطلاعات مفیدی از گذشته، حال و آینده شخصیتها به مخاطب ارائه نمیشود و برخی شخصیتها و روابط موجود میان آنها تا پایان فیلم نیز در ذهن مخاطبان، ناشناخته و مبهم باقی میمانند. از سوی دیگر منطق حضور برخی کاراکترها در قصه نیز کاملا نامشخص و مبهم است؛ برای مثال، اساسا مشخص نیست که شخصیت دختر معلول با چه هدفی در میان کاراکترها گنجانده شده است و حضور او جز خلق صحنهای دلخراش و سادیستیک در فیلم، عایدی دیگری به همراه ندارد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است