سینمای شاهکارهای سیاه

با مروری بر سینمای آلمان شاهکارهای سیاه بسیاری می‌بینیم که حکایت از روزگار پرآشوب در این کشور دارد و مربوط به دوره خاصی از تاریخ آلمان است.



به دلیل حضور در دو جنگ جهانی و تقسیم بندی آلمان به دو بخش غربی و شرقی و حس ناامیدی تکثیر شونده‌ای که این حوادث برای مردم آلمان ایجاد کرد و سبب مهاجرت‌های گسترده از این کشور شد، شاهد شکل گیری هنرهای سیاه در این کشور بوده‌ایم و سینما به عنوان هنر هفتم نیز از این سیاهی در امان نمانده است. با مروری بر سینمای آلمان شاهکارهای سیاه بسیاری می‌بینیم که حکایت از روزگار پرآشوب در این کشور دارد و مربوط به دوره خاصی از تاریخ آلمان است.

  • شکوه سینمای آلمان

آلمانی‌های صنعتگر این شانس را داشتند که زودتر از بقیه همسایگان و شاید همپای فرانسوی‌ها به اهمیت تصاویر متحرک یا همان سینما پی ببرند. از حدود ۱۸۹۶ در مونیخ تجار باواریایی دستگاه سینماتوگراف را وارد آلمان کردند و تنها ۵ سال پس از آن هنرمندان تئاتر نیز بیشترین اقبال را در بازی جلوی این دستگاه جدید از خود بروز دادند.

از ۱۹۰۵ تا ۱۹۲۱ اوج و شکوه سینمای واقعی آلمانی‌ها است و این روند به ۲ علت به وقوع پیوست:

اول: روح ماجراجوی صنعتگران و مخترعان آلمانی که مدام ابزار تازه برای دوریین‌ها می‌ساختند و استودیوها را مجهز می‌کردند. دوم: حضور کارگردانان بزرگ تئاتر که پیشینه گرانقدر خود را به سینمای نوظهور هدیه دادند.

  • سال‌های ناامیدی پس از جنگ جهانی اول

اما سال ۱۹۱۴ از راه رسید و طی ۴ سال بعد از آن بساط امپراطوری پروس و قیصر را به باد فنا داد و از اثرات جنگ همین بس که مردم را سخت به ناامیدی فرو برد. با این همه بهترین دوره سینمای آلمان سال‌های پس از جنگ جهانی اول است. همان سال‌های ناامیدی که کارگردانان را به ساختن فیلم‌های سیاه می‌کشاند. فیلم‌هایی نام آشنایی از قبیل گولم، دفتر کار دکتر کالیگاری و نوسفراتو از مهم‌ترین آثار این دوره‌اند. اما ناگفته نماند که بسیاری از کارگردانان همین آثار مهم به هالیوود رفتند و بیشترین تاثیر را بر آن سینما موجب شدند.
اما مهم‌ترین یادگاری سینمای آلمان در ابتدای دهه ۲۰؛ ظهور سبک انتزاعی و بسیار خاص اکسپرسیونیسم (German Expressionism)  بود که دریچه‌ای نو به لحاظ بصری به روی سینما باز کرد. در این میان غول‌های سینمای آلمان یکی یکی رشد کردند. فریتز لانگ به تعبیری قدرتمندترین آنها بود. لانگ، کاوشگر دنیای جنایتکاران و افسانه‌های قدیمی آلمان نیز بود.

  • هیتلر تلاش برای احیای آلمان بزرگ

از ۱۹۲۱ به بعد اکسپرسیونیم کم کم رنگ باخت و رئالیسم نوین جایگزین آن شد، چرا که زمانه‌ نا امیدی به سر رسیده بود و آلمان‌ها بدنبال احقاق گذشته خود بودند.
تا ابتدای دهه ۳۰ عمدتا به همین ساخت و سازهای خانوادگی مربوط می‌شود تا اینکه در ۱۹۳۳ با روی کار آمدن هیتلر کلا بساط فرهنگ آلمان در اختیار رایش سوم قرار می‌گیرد.

با حضور و قدرت یافتن هیتلر بسیاری از استعدادها مجبور به جلای وطن شدند. اما در این سال‌ها فیلم‌های تبلیغاتی عظیم لنی ریفنشتال موسوم به پیروزی اراده و المپیاد معروف‌ترین کارهای آن دوران به شمار می‌آید.

  • مهاجرت و افول مطلق

جلای وطن بزرگان سینمای آلمان پس از ۱۹۴۵ نیز به شدت ادامه یافت؛ با این همه نباید حضور بازیگران غولی مثل کنراد ویت، مارلن دیتریش و آنتون والبروک در این سینما را از یاد برد.  در دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ سینمای آلمان؛ چه آلمان غربی و چه آلمان شرقی در افول مطلق به سر می برد.

آلمان شرقی اگرچه تا ۱۹۹۵ در این خلسه‌ی ناگزیر قرار داشت اما غربی‌ها در دهه ۷۰ با ظهور بزرگانی مثل ورنر هرتزوگ دوباره جرقه‌هایی از استعداد را نمایش دادند.

  • جشنواره برلین و کمک به حفظ نام آلمان

با این‌همه در خلال این دو دهه نباید از اهمیت جشنواره فیلم برلین بسادگی گذشت. جشنواره بین‌المللی فیلم برلین که از سال ۱۹۵۱ آغاز به کار کرد به محفلی برای ارتباط سینمای آلمان با دیگر کشورها تبدیل شد و حداقل باعث شد سینمای این کشور از مرگ حتمی نجات یابد و به توسعه سال‌های بعدی امیدوار باقی بماند.

سینمای آلمان هرگز عظمت گذشته را بازنیافت و در مصاف با تلویزیون همواره شکست خورد. در سال‌های اخیر بازیگر قدر آلمانی کریستوف والتس (برنده دو اسکار بهترین بازیگر نقش دوم مرد برای فیلم‌های حرامزاده‌های لعنتی و جانگو) به ترتیب در سال‌های ۰۰۹ و ۲۰۱۳) در سطح اول سینمای دنیا غوغا و برای آلمان بسی افتخار کسب کرد.

اما همین موفقیت‌ها نشان از آن دارد که هنوز هم که هنوز است سینمای آلمان بزرگانش را تا به هالیوود قرض ندهد خودش توانایی استفاده از آنها را به خوبی ندارد.

مهدی تهرانی

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید