من خودم شخصاً بهعنوان یک بازیگر وقتی از کاری که ساخته شده، زمان زیادی میگذرد ناخودآگاه دیگر ذوق و شور و شوقم را برای پخش آن از دست میدهم.
لیلا برخورداری با اشاره به یک دهه توقیف سریال سرزمین مادری:
فصل سوم سرزمین مادری ماجراهای میانسالی رهی است و تا روز شروع جنگ را در برمیگیرد. در فصل سوم «سرزمین مادری»، زمان وقوع اتفاقات سریال به سالهای ۵۶ و ۵۷ میرسد و داستان وارد مرحله میانسالی رهی میشود و به همین جهت آرش مجیدی جایگزین شهاب حسینی شده که بازیگر نقش دوره جوانی این شخصیت بوده است. شهاب حسینی نیز در فصل دوم جایگزین علی شادمان بازیگر نقش دوران کودکی رهی شده بود. لیلا برخورداری در گفتگو با ماهنامه صبا درباره نقش خود در این سریال، سالهای توقیف بودن آن، تجربه بازیگری و همچنین انتخاب نقشها سخن گفته است که میخوانید.
از نقشی که در «سرزمین مادری» داشتید برایمان بگویید و اینکه با توجه به گزیدهکار بودنتان، چه شد که ایفای این نقش را پذیرفتید؟
در فصل سوم سریال «سرزمین مادری» ایفاگر نقش «فلور» همسر دوم بهمن بهادری بودم. شخصیتی که از یک خانواده فرهیخته و ثروتمند آمده، بین تعهداتش بهعنوان یک پزشک و عقاید و اعتقادات خانواده همسرش گیر کرده و علیرغم اینکه خانواده همسرش طرفدار رژیم هستند به انقلابیون کمک کرده و زخمیهای انقلابی را در بیمارستانش درمان میکند. در نهایت هم تصمیم میگیرد که هرطور شده از همسرش جدا شود. به همین دلیل در فرودگاه فرانکفورت، همسرش را جا میگذارد و به همراه فرزندانش فرار میکند و به آلمان میرود.
درخصوص پذیرفتن ایفای آن باید بگویم که من سالها پیش با حضور کوتاهی که در سریال «دوران سرکشی» داشتم، لذتبخش بودن کار کردن با کمال تبریزی را تجربه کردم و در این سالها همیشه دلم میخواست که فرصتی پیش بیاید تا دوباره این همکاری اتفاق بیفتد. این اتفاق قسمت نشد تا سریال «سرزمین مادری» که برای فصل سوم آن به من پیشنهاد همکاری شد. البته من برای بازی در نقش دیگری دعوت شده بودم، اما پس از صحبتهایی که در مورد آن شد، احساس کردم نقشی است که آن را در اشکال مختلف زیادی در کارنامه کاریام ایفا کردهام و از آنجا که همیشه ترجیحم ایفای نقشی متفاوت است، خواستم که اگر امکان دارد ایفای شخصیت دیگری را به من بسپارند تا بتوانم متفاوت از قبل، بازی کنم. اغلب نقشها مربوط به فصلهای پیش سریال بودند و تنها نقش خوب دیگر این فصل شخصیت «فلور» بود که خوشبختانه کارگردان خیلی راحت پذیرفت و این اتفاق رقم خورد.
بهجز ایفای نقش متفاوت، چه تفاوتهای دیگری را در «سرزمین مادری» تجربه کردید؟
من تقریبا یک ماه در خدمت گروه «سرزمین مادری» بودم و برایم تجربهای بسیار خوشایند، پر از آرامش و حال خوب بود و میدانم تمام افرادی که با کمال تبریزی کار میکنند، این تجربه را دارند که چهقدر همکاری با او پر از حس خوب است. با اینکه کارگردانها خیلیاوقات تحتتاثیر عوامل مختلف، سختیها و مشکلاتی که درطول کار به وجود میآید، عصبی و بههمریخته میشوند اما او در تمام مدت با آرامش، خونسردی، لبخند و با حس خوب کار را پیش میبرد و این نکته خیلی مهمی است، چون احساس کارگردان چه در حالت خشم باشد چه آرامش، ناخودآگاه به همه عوامل منتقل میشود. چه در کاری که دارد جلوی دوربین انجام میشود و چه کاری که پشت دوربین انجام میشود، مستقیم روی هر دو تاثیرگذار است و بالطبع روی نتیجه کار هم همین اثر را خواهد گذاشت.
از دیگر تفاوتهای این تجربه که آن هم باز برمیگردد به شیوه کارگردانی کمال تبریزی، تعامل بسیار خوبی بود که به واسطه نوع مدیریت او، بین کارگردان و بازیگر وجود داشت. مثلا او برخلاف خیلی از کارگردانها که اگر تذکر یا نکتهای دارند، از همانجایی که نشستهاند و با صدایی بلند خطاب به بازیگر مقابل دوربین صحبت میکنند؛ هیچوقت هیچ نکتهای را در جمع و با صدای بلند نمیگوید. هر زمان که صحبتی در جهت هدایت بازیگر دارد یا میخواهد نکتهای را به او یادآوری کند، در گوشهای آرام با او صحبت میکند. حتی تحلیل و نظراتشان درمورد نقش و اتفاقات پیرامونش در یک گفتگوی دو نفره گفته میشود. واقعا تعامل کمال تبریزی با بازیگران، برای من بسیار جذاب بود و امیدوارم که قسمت باشد و این همکاری در کارهای بسیاری تکرار شود.
با وقفه طولانی مدتی که در پخش «سرزمین مادری» به وجود آمد، وقتی بالاخره سریال پخش شد و بعد از یک دهه، بازی خودتان را دیدید! چه احساسی داشتید؟ باز هم از تغییر دادن نقشتان راضی بودید؟
بله تقریبا نزدیک به ده سالی میشود که از ساخت فصل سوم «سرزمین مادری» گذشته، اگر اشتباه نکنم زمانی که من برای بازی نقشم به گروه ملحق شدم فروردین سال ۹۴ بود. من خودم شخصاً بهعنوان یک بازیگر وقتی از کاری که ساخته شده، زمان زیادی میگذرد ناخودآگاه دیگر ذوق و شور و شوقم را برای پخش آن از دست میدهم. چون اثری که در زمان خودش پخش و دیده شود طبیعتا تاثیرگذاری متفاوتی برای بازیگر خواهد داشت تا کاری که به هر دلیل مشمول این زمان میشود. یک جورهایی انگار که تمام انگیزه، هزینه و زحمتی که یک گروه بابت آن اثر کشیدهاند زایل شده و بالطبع ذوق همهشان از بین میرود.
در مورد دیدن نقش خودم در «سرزمین مادری» باید بگویم الان که نتیجه کار را میبینم از اصراری که داشتم و تغییری که در نقش ایجاد کردم، خیلی خوشحالم. چون برای یک بازیگر خیلی مهم است که بتواند متفاوت عمل کند، نقشهای تکراری بازی نکند و کلیشه نشود و این بحث فرصتهاست. بحث این است که به بازیگرها این اجازه و فرصت داده شود تا تواناییشان را در نقشهای مختلف نشان دهند و ثابت کنند. ولی متاسفانه همیشه به این شکل است که وقتی بازیگری در یک نقش، خوب عمل میکند دیگر در همان نقش تکرار میشود. درواقع بازیگرها را دچار کلیشه میکنند و این برای همه اتفاق میافتد.
الان دارم تاثیر این تفاوت را میبینم و با اینکه نقش من فقط در یک فصل از این سریال بود ولی با بازخوردی که از دیگران دیدم، متوجه شدم که باز هم در همین ابعاد، تاثیرگذار بوده و بابت این فرصت از کمال تبریزی بسیار ممنونم. امیدوارم فرصتهای متفاوت به همه بازیگران داده شود. خیلی مهم است که ما بدانیم یک بازیگر، اسمش بازیگر است و باید توانایی بازی هر نقشی که به او سپرده میشود را داشته باشد. بهنظر من دستهبندی کردن آنها مثلا به بازیگرهای نقش منفی و مثبت یا جدا کردن بازیگرهای نقشهای طنز از نقشهای جدی؛ دستهبندی کاملا اشتباهی است.
با اینکه سالهای بسیار زیادی از پخش سریال «خواب و بیدار» میگذرد، مردم هنوز هم شما را با شخصیت «کبری» میشناسند و دوستتان دارند. درواقع آن کاراکتر، جزو نقشهایی بود که به قولی میتوانست سکوی پرتابی برای ایفاگرش باشد. از آن نقشهایی که بعد از ایفای آن، پیشنهادهای بازی متفاوتی برای بازیگرش دارد. درست است که شما چهره محبوب و شناختهشدهای هستید اما به نظر خودتان، لیلا برخورداری بعد از ایفای آن نقش به یادماندنی نباید نقشهای متفاوت دیگری بازی میکرد و جایگاه بالاتری میداشت؟
بهنظرم شما سوالتان را از آدم اشتباهی میپرسید! این را از من نباید بپرسید، باید از کارگردانها و تهیهکنندهها بپرسید که چرا اینگونه است و چرا این فرصتها داده نشده.
با مطرح کردن این سوال میخواستم نگاه خودتان را به این ماجرا بدانم. ازطرفی چون رقم نخوردن این اتفاق خیلی بعید و عجیب به نظر میرسد، این تصور هم میشود که شاید پیشنهاداتی بوده و شما در آن دوره به دلایلی نپذیرفتهاید.
نه اصلا اینطور نیست. واقعیت و صادقانهاش این است که این سوال را افراد زیادی از من پرسیدهاند و پاسخ من همیشه این بوده که خودم هم نمیدانم! خودم هم این تصور را داشتم که شاید بعد از «خواب و بیدار» یک جایگاه دیگر یا ورود خیلی موفقتری به سینما داشته باشم ولی خب اینطور پیش نرفت. البته نه اینکه ناراحت باشم، من از جایگاهی که همین الان دارم هم راضیام. چون بدون هیچ حمایتی و با تلاش و پشتکار خودم به همینجا رسیدم. درواقع یک بازیگر مستقلم. هرچند که در این حرفه پیشرفت برای یک بازیگر مستقل، خیلی سخت خواهد بود.
اگر بخواهم به زبان ساده بگویم وقتی من یک بازیگری هستم که هیچ حمایتی ندارم، هیچ پارتی و پولی ندارم، مثلا نمیتوانم برای حضور در پروژهای، اسپانسر ببرم تا بتوانم با تزریق پول، به آنجا ورود کنم، در هیچ گروه و دستهای هم نیستم، کار کردن برایم سختتر خواهد بود. البته امثال من کم نیستند. هنرمندان بسیاری چه در زمینه سینما چه در حوزههای دیگر هنر هستند که مستقلاند، وابسته به هیچ دسته و گروهی نیستند، هیچ حمایتی ندارند و طبیعتاً فعالیت و پیشرفتشان در این محیط خیلی سختتر از دیگران است.
سختتر بودن آن از این جهت است که مثلا یک بازیگر با شرایطی که توضیح دادم باید منتظر بنشیند تا ببیند مثلا چه نقش خوبی به او پیشنهاد میشود و حالا سعی کند از بین آن نقشهای پیشنهادی، بهترینش را که با عقبه و کارهای قبلیاش همخوانی دارد، انتخاب کند که خب این هم یک چیز نسبی است، اصلا نمیتوان گفت که صددرصد اتفاق میافتد. برای من هم در تمام این سالها همین روند بوده، ممکن است آن نقشهایی که خیلی ایدهآلم هست یا دلم بخواهد، پیشنهاد نشود و من میبایست از آنچه که موجود است انتخاب و ایفا کنم. ولی اینطور نیست که خودم نخواسته باشم. مگر میشود که مثلا یک نقش اصلی خوب یا یک نقش مکمل خوب در سینما به من پیشنهاد شود و من قبولش نکنم؟! خب چرا قبول نکنم؟ این احمقانه است!
دقیقا همین طور است. اما به هر حال سوالی است که به ذهن میآید و احتمالا برای خیلیها هم سوال باشد.
همانطور که عرض کردم بهجز شما که در مقام یک خبرنگار این سوال را میپرسید، افراد زیادی در بین دوستان و اطرافیان حتی آدمهای عادی هستند که هر وقت با من برخورد میکنند، یکی از بحثهایشان همین است که تو تحصیلکرده این رشتهای، بازیگر خیلی توانمندی هستی، لایق بهتر از این بودی یا میتوانستی جایگاه خیلی بهتری داشته باشی البته این لطف دوستان است، حرف من نیست. من معتقدم که هیچکسی نمیتواند تعیین کند که بهتر چیست با بدتر چیست.
ازطرفی نمیتوانم صددرصد بگویم که حتما باید اینگونه میشده چون بهنظرم سینما یک هنر کاملا نسبی و سلیقهای است و به دلیل همین نسبی بودن نمیتوان قطع بهیقین گفت که چرا فلان شخصیت توانسته در این جایگاه باشد و فلان شخصیت نتوانسته است. به هر علتی ممکن است یک نفر بیشتر دیده شود یک نفر کمتر، درعین اینکه به قول شما ممکن است آن کسی که کمتر دیده میشود توانمندتر باشد و این اتفاق زیاد میافتد. در واقع یک وجه این مسئله برمیگردد به سختتر بودن کار یک هنرمند مستقل و بدون حمایت که کامل توضیح دادم وجه دیگرش هم نسبی و سلیقهای بودن این ماجراست.
حقیقتش را بخواهید من از یک جایی به بعد موضوع را رها کردم. یعنی درعین اینکه تمرکزم روی حرفهام هست و برایش تلاش میکنم؛ این ماجرا که حالا چه نقشی به من پیشنهاد خواهد شد، چه اتفاقی میافتد، نمیافتد، قرار است در ادامه چه مسیری داشته باشم یا نداشته باشم، چهقدر میتوانم انتخاب داشته باشم، بعدها چه نقشهایی در کارنامهام خواهد بود؛ دیگر به اینها فکر نمیکنم، رهایشان کردم. درعین تلاش برای حرفهام، زندگی میکنم و سعی میکنم از آن لذت ببرم، حالا اگر در مسیرم پیشنهاد نقش خوب هم اتفاق بیفتد که خیلی عالی میروم و کار میکنم. اگر هم نشد، نشده من دارم زندگیام را میکنم، این را بخشی از مسیر و سرنوشت کاری و زندگیام میدانم و میپذیرم که این بخشی از شغل من است، ممکن است در یک دورانی خیلی خوب کار کنم، یک دورانی هم اصلا نتوانم کار کنم. ممکن است شرایط یا هر چیز دیگر اجازه ندهد که ایدهآل ذهنیام رقم بخورد.
درواقع با این مسئله در صلح، آرامش و پذیرش هستم. ولی شما حتما این سوال را بعداً از کارگردانها و تهیهکنندهها بپرسید!
حتما! البته فکر میکنم که بهطورکلی باید در مورد اولویتهایشان در انتخاب بازیگر سوال کرد. چون مدتهاست که با تماشای بسیاری از فیلمها و دیدن یک تعداد چهرههای تکراری در کنار چند چهره ناآشنا و نبود بسیاری از هنرمندان پیشکسوتی که حالا شاید مخاطب خیلی از خانهنشین بودنشان مطلع نیست؛ احساس میشود که اولویتهای فیلمسازان برای انتخاب بازیگر، دیگر مانند قبل نیست، انگار یک چیزهایی جابجا شده!…
البته تازهکار بودن چهرهها ایرادی ندارد. همه ما یک روزی تازهکار بودیم و با یک کار اولی شروع کردیم…
درست میفرمائید اما اگر توانمندی هم کنارش باشد بهتر است!
بله این اصلا طبیعی و عرف است. بهنظر من در این موضوع بحث مالی دخیل است. خیلیوقتها که چهره جدیدی میآید یا به قول شما کسی که ممکن است آن توانی که در ذهن ماست را برای ایفای آن نقش نداشته باشد ولی انتخاب شده برای آن نقش، بحثهای مالی وجود دارد؛ مثلا ابتدا دنبال یک بازیگر چهره رفتهاند ولی از لحاظ مالی به توافق نرسیدهاند، ناچار دنبال فرد تازهکاری میروند تا دستمزد کمتری بدهند یا اصلا دستمزد ندهند و خب نتیجهاش را هم داریم میبینیم، هر چه به این سمت میرود، کیفیت کارها هم پایین میآیند. درواقع این روزها اکثراً درگیر بحثهای مالی هستند و با توجه به این شرایط ترجیح میدهند با بازیگری همکاری داشته باشند که به جهت مالی برایشان مقرون بهصرفهتر باشد.
با توجه به تمام این شرایط، بهنظر شما این روزها، سکوی پرتاب بازیگران چیست؟
از چه بابت؟
مثلا در یک دورهای پرمخاطبترین سریالها را در ماه رمضان داشتیم، در آن دوران بازی کردن در سریالهای ماه رمضان برای بازیگرها یک سکوی پرتاب محسوب میشد و فرصت مناسبی برای دیده شدن توانمندیشان بود. در یک برههای هم ممکن بود مثلا بازی در فیلمهای یک کارگردان خاص باعث دیده شدن آنها شود و سکوی پرتاب محسوب شود… در شرایط حالحاضر و با صحبتهایی که شد ممکن است از نگاه یک نفر، وضعیت مالی خوب بازیگر سکوی پرتابش باشد، از نگاه شما چطور؟ چه چیزی را سکوی پرتابِ این دوران یک بازیگر میدانید؟
همانطورکه خودتان اشاره کردید، قبلا انتخابها طور دیگری بود. واقعا مباحث مالی، نگاهها و انتخابها به قدری تغییر کرده که اصلاً نمیتوان گفت الان سکوی پرتاب یک بازیگر چه چیزی میتواند باشد. شاید حالا سریالهای نمایش خانگی باشد چون اغلب بازیگران جدید از طریق بازی در سریالهای شبکه نمایش خانگی ورود میکنند و دیده میشوند. البته به نظر من خود آن اثر در وهله اول است. چون وقتی یک فیلم یا سریال تاثیرگذار و پرمخاطب باشد طبیعتاً بازیگرهای آن هم دیده میشوند و از آن کار، پیشنهادات دیگر و کارهای دیگری برایشان اتفاق میافتد و میتوانند پیشرفت کنند.
اما بهطورکلی معتقدم که سکوی پرتاب هر بازیگری در تمام دورانها سواد، توان، هوش، استعداد و پشتکار اوست. یعنی فکر میکنم مهمترین نکته برای هر بازیگری این است که ابتدا توان و استعداد بازیگری را داشته باشد، در کنار آن هوش، پشتکار و تلاش زیادی داشته باشد تا بتواند به آن چیزی که میخواهد، برسد. مجموع این نکات میتواند سکوی پرتاب یک بازیگر شود. منظورم از سواد، اصلا تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی نیست. سواد یک بازیگر این است که چهقدر مطالعه میکند و کتاب میخواند و چهقدر سعی میکند خودش را بهروز کند. با این پیشفرض، هر زمان که شرایط و امکانات خارجی برایش مهیا شود و نقش خوبی در اختیارش قرار بگیرد؛ او با امکانات درونی و فردیای که دارد بلد است که از آن نقش برای خودش یک سکوی پرتاب بسازد.
برای خود من هم طبق صحبت شما، واقعا شخصیت «کبری» در «خواب و بیدار» همان سکوی پرتاب بود که البته برای آن نقش زحمت بسیاری کشیدم و سختی زیادی را گذراندم. به معنای واقعی کلمه بهخاطر این نقش، در آن در سن کم چند تار موی من سفید شد. خیلی تلاش کردم، تمرین کردم و آدمهای این چنینی را دیدم تا آن اتفاق، درست بیفتد.که بالاخره همه اینها بهاضافه هدایت درست کارگردان سریال، مهدی فخیمزاده این اتفاق شکل گرفت، طوریکه مخاطب من را باور و قبول کند. درواقع شخصیت «کبری» برای تماشاگر درعین اینکه دوستداشتنی بود، کاملاً باورپذیر بود تا جایی که بعد از بازی در «خواب و بیدار» تصور خیلیها این بود که من یک دختر عقبافتادهام!
بهنظرم یکی از نکات موثر در این باورپذیری، ناشناخته بودن چهرهام بود. اگر یک بازیگر شناختهشده آن را بازی میکرد، مخاطب به دلیل اینکه پیش از آن نقشهای بسیاری از او دیده بود، هرگز تصور نمیکرد که این شخصیت واقعا عقبافتاده باشد و باورش این بود که مثلا این خانم ایکس است که دارد نقش یک دختر عقبافتاده را بازی میکند. اما چون نقش خاصی از من ندیده بودند و نمیشناختند، همه مردم من را در قالب شخصیت «کبری» و یک دختر عقبافتاده پذیرفتند و باور کردند.
تجربه عینی هم از این برخوردها داشتید؟
بله، بسیار. برای مثال در آن دوران تا مدتها با رفتن به بیشتر دفاتری که دعوت میشدم، متوجه میشدم که آنها سن من را خیلی کمتر تصور کردهاند و فکر میکردند که قرار است یک دختر نوجوان ۱۴،۱۵ ساله به همراه پدر و مادرش برای مصاحبه بیاید که مشکل ذهنی هم دارد و عقبافتاده است! و یکباره با دختر جوان ۱۹،۲۰ سالهای مواجه میشدند که به اندازه خودش زیبایی هم دارد و اصلا هم عقبافتاده نیست و برای همه عجیب بود. اینها مقولههایی است که میتواند تاثیرگذار باشد. بههرحال حرفه بازیگری دنیای عجیب و غریبی است.
امیدوارم که که به زودی شاهد بهترین حال و بیشترین درخششتان در این دنیای عجیب و غریب باشیم.
ممنونم. من هم آرزو میکنم که این آرزوی شما برآورده شود.
There are no comments yet