اگر قرار باشد شما بروید و مراجعه کنید به یک مدرسه و به آن مدیر بگویید میشود بچههارا ببرید فیلم ببینند، من حاضرم فیلم را بسوزانم ولی اینگونه عمل نکنم.
در فیلم سفر پر ماجرا کاراکترهای کودک باید با مشکلات روبرو شوند، تلاش کنند و تسلیم سختیها نشوند تا در نهایت به موفقیت و آراموش و البته خوبیها برسند.
«سفر پرماجرا» با درونمایه کودکانه-کمدی با روایت داستانی گشت و گذاری دارد به بسیاری از شهرهای تاریخی و دیدنی ایران و جذابیتهای توریستی وطن را به نمایش میگذارد. این فیلم دهمین فیلم بلند سینمایی حجتالله سیفی است که به نوعی بازگشت این کارگردان به سینمای ایران پس از ۱۲ سال دوری محسوب میشود و خلیج فارس و جزایر مختلف آن از جمله لوکیشنهای فیلمبرداری این فیلم بوده و بسیاری از نماهای فانتزی اثر نیز با جلوههای ویژه رایانهای، خلق شده است.
حجت الله سیفی میگوید: منبع قصههای من حکایتهای ایرانی بود که طی سالهای متوالی به این قصهها رسیدم و از قصههایی که قابلیت استفاده در این فیلمنامه را داشتند، استفاده کردم. این قصهها را ممکن است خوانده باشید یا شنیده باشید که در این فیلم کنار هم قرار گرفتهاند و «سفر پر ماجرا» را تشکیل دادهاند.
گفتگوی ماهنامه صبا با این کارگردان را در ادامه میخوانید.
آقای سیفی، فیلم سفر پر ماجرا هفت سال است که آماده نمایش بوده و به تازگی به اکران رسیده است؛ چه اتفاقی افتاد که این فیلم پس از ۷ سال انتظار اکران شد؟
این فیلم ۷ سال در اتظار اکران بود و به آن «نه» گفته شد و حدود یک ماه است که پروانه نمایش آن آمده است. در برابر بعضی از فیلمها، کارگردانها ممکن است نه بشنوند و باید تحمل کنند تا ببینند که چه افتاق میافتد. مهم این است که ما صبر کردیم و الان پس از گذشت ۷ سال نوبت ما شد و به ما گفتند میتوانید فیلم را نمایش بدهیم و این موقعیت را به ما دادند.
موضوع خاصی وجود داشت برای توقیف موقت اکران این فیلم؟
وقتی تلویزیون به ما میگوید ما میخواهیم تیزر را پخش کنیم این صحنه را در بیاور و ما سوال میپرسیم که چرا؟ و در جواب به ما میگویند چون فلان بازیگر آرایش کرده است، در صورتی که شخصیت فیلم آرایشی ندارد، موها مصنوعی و آرایش هم فانتزی است، باید چه کاری کرد؟ همه این موضوعات محدودیتهایی است و شما باید صبر کنید و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
فرایند تولید سفر پر ماجرا چقدر طول کشید؟ این موضوع را بیشتر بر اساس اسم فیلم میگویم که ظاهرا اشاره به لوکیشنهای متعدد دارد.
حدود ۱۰ کلانشهر درایران در این فیلم نمایش داده شده و اسمش هم گویا است. همان طور که اشاره کردید در «سفر پر ماجرا» لوکیشنهای متعددی وجود دارد و هیچ یک از لوکیشنها تکراری نیست، چون دائما سفر رو به جلو است. از این شهر به آن شهر و این موضوع به این دلیل بود که ما احتیاج داشتیم که لوکیشنهای تاریخی و خاصی را در فیلم قرار بدهیم. شمال، ساری، رشت، بندر انزلی، کرج، جاده چالوس، سمنان، همدان، قشم، خلیج فارس و دیگر شهرها به اضافه دکور و شهرک غزالی از جمله مکانهایی بودند که در آن فیلم برداری سفر پر ماجرا انجام شد.
درباره چالشهایی که در این لوکیشن ها و در حالت کلی در این کار داشتید لطفا بگویید. و همچنین باتوجه به اینکه از جلوههای ویژه در کار استفاده شده فکر میکنید در این بازه زمانی و امروز میخواستید این کار را انجام دهید به لحاظ مادی و کیفی چه تفاوتی داشت؟
تقریبا چالشهای زیادی داشتیم، مثلا در صحنههایی که در دریا فیلمبرداری شده بود بچهها دریا زده شدند. و یا در یک قسمت اسب سواری، اسب رم کرد و بازیگر ما را گاز گرفت و بازیگر نقش اول ما مجروح شد و در اثر اتفاقی که رخ داده بود، مجبور شد آمپول هاری بزند. این بخشی از حوادثی بود که ما از سرگذراندیم. به هر حال ما از این چالشها خیلی داشتیم و از این اتفاقها پیش میآمد.
یکی دیگر از چالشها برای کار ویژوال بود و ما برای چیزهایی که میخواستیم یک مقدار با مشکل روبرو میشدیم، چون هفت سال پیش ما این کار را انجام دادیم و ما باید خیلی تلاش میکردیم تا آن صحنههای مطلوب را برای ما در بیاورند.
به هر حال جلوههای ویژه بدون هزینه که انجام نمیشود. مثلا یکسری کارکترها قرار بود مثل گراز درست شود و این کار زمان میبرد و خیلی چیزهای دیگر…
باید این را هم تاکید کنم که بعضی کارگردانها میگویند ما اگر میخواستیم الان کارمان را بسازیم مثلا فلان اتفاق میافتد یا فلان تغییر را میدادیم، اما من اتفاقا میگویم نه، خواسته ما همین بود و به هرحال فرقی نمیکرد الان میساختم یا هفت سال پیش. من این فیلم را اگر امروز میخواستم بسازم باز هم باید میرفتیم داخل همان دکور و همان شهرها و بازهم همین آدمها و کاراکترها به این صورت بازی میکردند. بنابراین وقتی شما کارگردانی باشید که میدانید چه میخواهید، دیگر زمان فرقی نمیکند؛ چه آن موقع میساختم و چه حالا باز هم همین کار را انجام میدادم و میساختم.
به چه اندازه موضوع سفر پرماجرا دغدغه شخصی خودتان بوده است؟
در واقع فیلمساز یک سری ایده در ذهنش دارد، دغدغهای که من داشتم راجع به مسائل اجتماعی برای کودکان بوده است که چند فیلم کودک و نوجوان را از قدیم الایام تا به حال ساختم و الان دیگر بستگی دارد به حمایتهایی که باید برای اکران آن انجام شود تا فیلم ما دیده شود و بچهها آن را ببینند. در هر حال باید فضا و موقعیت را برای مدارس و جاهای دیگر ایجاد کرد که آنها بیایند و فیلم را ببینند. وقتی که بچه های مدارس بیاید و فیلم را گروهی با معلمشان ببینند و در مورد چراییهای فیلم با هم صحبت کنند و به دنبال دلیل این اتفاقات در فیلم بگردند درآن صورت فیلم فقط به جهت سرگرمی برای کودک نیست و یک چیزهایی هم یاد میگیرد و رشد فکری پیدا میکند. این فیلم، فیلم سفری است که بچهها برای نجات دادن مادرشان با یک سری سختیها و چالشها روبرو میشوند. شما اگر بخواهید فرزندتان فقط بنشیند و یک فیلم ببیند تا فقط سرگرم شود و بعد هم غش غش بخندد و یا بیاید یا یک فیلم را ببیند و متوجه شود زندگی چگونه است و جاهای دیدنی ایران را ببیند و متوجه شود بچهها برای رسیدن به آن چیزی که میخواستند باید سختی را تحمل میکردند و آن را پشت سر میگذاشتند، کدام را انتخاب میکنید؟ خب فرزند شما کم کم این چیزها را یاد میگیرد و سواد میآموزد. مثلاً امروز من با خبر شدم که یک خانم گفتهاند که چرا در این فیلم یکسری آدمها را انقدر بزرگ و یک سری دیگر را کوچک کردند، در صورتی که بازیگران آن نقشها آدمهای کوتاه قد هستند و ما این انتخاب را بیدلیل انجام ندادیم. خب این موضوع سطح سواد و فرهنگ آن فرد را نشان میدهد حالا شما میخواهید با این آدم چهکار کنید؟
حالا که موضوع بازیگرها مطرح شد درباره فرایند انتخاب بازیگر را در این فیلم برای ما بگویید.
بازیگرهای کوتاه قد که مشخص است با توجه به نقشی که بود انتخاب شدند. بازیگر نوجوان و بازیگرهای حرفهای هم با توجه به آن تیپ و چهرهای که مد نظر داشتیم انتخاب کردیم و ملاک ما این نبود که آن بازیگر حتما بازیگر شناخته شدهای باشد، هرچند که بعضی از آنها مثل نیما شاهرخشاهی دیگر شناخته شده است. شخصیتی که ما احتیاج داشتیم تاکیدمان این بود که نزدیک باشد به سلطان، وزیر، ملکه، زن وزیر و… دوست داشتیم که از چهرههایی استفاده کنیم که اتفاقا زیاد دیده نشده باشند.
فکر میکنید این اثر مانند آثار مشابه خود در ژانر کودک و نوجوان به چه اندازه میتواند گیشه تابستانی را به خودش اختصاص دهد؟
اصلا من به مقدار آن فکر نکردم. اما واقعیت این است که این فیلم باید در زمان مدرسه و دایر بودن آموزش و پروش اکران میشد که آموزش و پروش کمک میکرد که بچههای مدرسهای بیایند و فیلم را ببینند. بنابراین الان فصلی است که یکسری مسافرهستند و لذا دولت به نظر من برای اینکه از سر خودش باز کند، بعد از مدتها توقیف این زمان را به ما داده است. اتفاقا این نقص است و نشان میدهد هیچ مدیریت و نگاه کارشناسی روی سینماها ندارد که بگوید این فیلم کودک و نوجوان است پس مدارس باید بروند و ببینند و متقابلا مدارس هم یک دستورالعمل ندارند که بروند و فیلم کودک و نوجوان را ببینند. من برای دلیل این امر معتقدم که چون قرار نیست در ایران کاری برای کودکان انجام بدهند هرکسی که دوست دارد میرود و میبیند و دولت این کار را انجام نمیدهد که مثل واکسن بگویند که این واکسن را باید بزنی وگرنه تو را به فلان جا راه نمیدهیم چون میخواهیم سلامت داشته باشید. ما چون نمیخواهیم قطعاً و یقیناً کودکانمان از لحاظ سطح فکری بالا بروند، اهمیتی به موضوع نمیدهند. بچهها باید این چیزها را ببینند و چون نمیخواهیم این رشد فکری صورت بگیرد آنها را به حال خودشان رها میکنیم.
این فیلم و امثال این فیلم باید با برنامهریزی وزارت ارشاد، آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری و… حمایت شود اما متاسفانه مدیران مدارس فقط به این فکر میکنند که بچهها یک مقدار بخندند و تفریح کنند.
بعضی مدارس که فعالیتهای فوق برنامه دارند خودشان رفتند و فیلم را دیدهاند. منتها من میگویم که این فیلم باید برسد به زمان باز شدن مدارس و در آن شرایط مدارس باید برنامهریزی کنند، اما متاسفانه اینطور نشد.
خود شما با مدارس رایزنی نکردید که حالا دستکم پس از باز شدن مدارس به تماشای فیلم بیایند؟
اگر قرار باشد شما بروید و مراجعه کنید به یک مدرسه و به آن مدیر بگویید میشود بچههارا ببرید فیلم ببینند، من حاضرم فیلم را بسوزانم ولی اینگونه عمل نکنم. خود آنها باید متوجه شوند که باید دانش آموزشها هم تفریح کنند و سرگرم باشند و هم چیزی در این میان یاد بگیرند. باید در کلاس فوق برنامهای که میگذارند، مربیهای فرهنگی که دارند، فیلم را بفهمند و درباره آن با بچهها بشینند و صحبت کنند. ما عادت نداریم کار پژوهشی انجام دهیم، مثلا وقتی این فیلم را بچهها دیدند، بنشینیم و راجع به آن صحبت کنیم. ما فیلم میسازیم و آموزش و پرورش وظیفه دارد که به آن توجه کند و چون این وظیفه را احساس نمیکند میآید و میگوید به من ربطی ندارد و الان هم زمان مدرسه نیست. مدارس باید فیلم را به نسبت بچهها و نوجوانها انتخاب کنند و ببینید نه به نسبت بزگسال، چون من فیلم را برای نوجوان ساختم.
پدر مادر باید بیاید و ببیند و بگوید این فیلم برای تو مناسب است چون سلامت است و تو فقط به این فیلم نمیخندی بلکه در بعضی از قسمتها میخندی و در بعضی جاهای دیگر آن باید فکر کنی که چرا این اتفاق میافتد. وقتی این فیلم و مشابه این فیلم برای کودک وجود ندارد، اینگونه میشود که بچهها الان دوست دارند بروند و فیلمهایی مثل پول پارتی و امثال اینها را ببینند، در صورتی که به آن کودک باید گفته شود این فیلم مناسب تو نیست. حالا میآیند و به کودک میگویند میاتتتذاگه این مرد بلد نبود که از پولش محافظت کند. خب این موضوع چه ربطی به کودک دارد؟ ما هنوز متوجه نشدیم کتابی که باید برای نوجوانمان بخریم چه کتابی است، فیلمی که باید نوجوان ببیند چه فیلمی است و خودمان حق نداریم تصمیم بگیریم که این فیلم برای ما مناسب نیست یا هست، شما باید بدانی این فیلم مناسب است یا خیر.
قدیم یک فیلمی بود به اسم مدرسه موشها، حتما رفتید و دیدید. آن فیلم برای بزرگسالها بود. چه حرف کودکانهای داشت جز اینکه شما میآمدی از سالن سینما و چند شعر یاد میگرفتی؟ اگر من هم بخواهم چنین فیلمی بسازم باید صرفا نگاهم یک نگاه تجاری باشد که خوشبختانه نیست.
با این تعریف شما فیلمساز دغدغهمندی در حوزه کودک و نوجوان هستید، اما دغدغه اصلی شما به عنوان یک فیلم سازی در این حوزه چیست؟
دغدغههای هنرمند همیشه تقسیم بندی میشود؛ بستگی دارد آن هنرمند در چه شرایط فکری و فرهنگی باشد. یکی از دغدغههای هنرمند سرگرم کردن مردم است و هنر در جایگاه هنر باید استفاده شود. یک نفر میآید و میگوید مردم را سرگرم کنم تا پول در بیاورم ولی من دوست داشتم فیلمم ساخته شود، تامین شود تا بتوانم فیلم بعدی را بسازم و دغدغهام دغدغه جامعه باشد. احتیاجهایی که فرزند خودم و دیگر کودکان دارند باشد؛ احتیاجاتی که آن را هدایت کند. ما یک بعدی نباید نگاه کنیم من جامعه خودم را اینگونه میدیدم که احتیاج است یک سری فیلم برای بچهها بسازم، چون میدانم و میتوانم. پس انجام میدهم و مدیران چون نمیتوانند و نمیدانند، کارگردانهایی مثل من را رها میکنند و میگویند خودتان یک کاری کنید. من در این فیلم جز سنگ اندازی برای کارم هیچ حمایتی نگرفتم. در این حد به شما بگویم که هیچ حمایتی به لحظ مالی صورت نگرفت و در واقع حمایت یعنی بیایند و بگویند این یک میلیارد کمک بلاعوض برای اینکه فیلمتان را خوب در بیاورید. وآیا این کار را کردند؟ بگویند شما فیلم کودک ساختید و ما حمایت میکنیم و از طرف آموزش و پرورش الزام میکنیم دانش آموزان بیایند و همه سینما پر شود؛ اما آنها این کارها را نمیکنند.
در کشورهای خارجی مثل کره بچهها را میبرند و آن فیلمی که برای کودک ساخته شده است الزام میکنند کودک باید برود و ببیند.
به آموزش و پرورش حکم میکنند و اگر این اتفاق نیفتاد رئیس جمهور گردن آن وزیر را میزند، چون میگوید برای این فیلم هزینه شده است و در داخل کشور ساخته شده و شما موظف هستید که بروید و با فرزندانتان این فیلم را ببینند. اما در ایران برای ما حمایت به تناسب فکر خودشان انجام میشود و میگویند ما حمایت کردیم. من دوست ندارم بگویم فیلمم خوب است و باید حمایت شود. اگر فیلم بد است عیبی ندارد، فقط بگویند کدام قسمت مشکل دارد؟ غیر از این نیست که در فیلم گفتهام باید بدانید زندگی سخت است و مخاطب در عین حال سرگرم هم میشود؟ فیلم سفر پر ماجرا فیلمی پر از حادثه است، حوادثی که آدم باید ببیند که چه اتفاقی میافتد و کودکان چگونه از آن عبور میکنند. این همهاش سرگرمی و آموزش است.
و نکته پایانی…؟
همه چیز را گفتم ولی هیچ کدام دردی را دوا نمیکند، من۴۰ سال است که این حرفها را تکرار میکنم.
زهرا طاهریان
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است