پریسا سادات خضرایی :زنان از ابتدا در سینما حضور داشتند اما تا دههی نود کمتر فیلمی وجود داشت که در آن زن به عنوان نقش اصلی و قهرمان فیلم معرفی شود. تغییرات نقش زن در سینمای ایران و پرورش قهرمان زن در فیلمنامهها و نمایشنامهها در آثار دههی نود قوت گرفت. چنان که در دههی نود شاهد بودیم نقش زن در تعیین مسیر فیلمنامه و نمایشنامه پررنگتر از پیش شد و رفته رفته زن منفعل جایی در محتوا نداشت. موفقیت فیلمسازان زن و کثرت بازیگران و عوامل پشت صحنهی زن نیز یکی دیگر از نکات قابل توجه این دهه بود. این مساله باعث شد تا در این شماره با چیستا یثربی، نویسنده و کارگردان به گفتوگو بنشینیم؛ گفتوگویی راجع به نقش و جایگاه زن در هنر دههی نود که در ادامه آن را میخوانید.
بله متوجه شدم اما این یک اتفاق جهانی بود یعنی اگر فیلمها، رمانها و نمایشهای خارج از کشور را مشاهده کنیم میبینیم که انگار اصلا برای زنان نوشته شدهاند. حتی میبینیم که فیلمنامهها در هالیوود، نمایشنامهها در شرق دور و رمانها تماما محور یک زن میچرخد. درواقع قبلا نقش اصلی همیشه مرد بود و زن تزئین داستان، فیلمنامه یا نمایشنامه بود. در حال حاضر مسائل زنان نقش اصلی است و این نهضتی است که در دههی اخیر شاهدش بودهایم. در ایران هم متاثر از همهی اتفاقات جهانی این مساله رخ داد و من نمیتوانم بگویم که ایران شروع کنندهی آن بود، به نظر من تمام جهان مثل حلقههای زنجیر به هم پیوستهاند و این اتفاق مثل یک موج بود که بقیهی موجها را به حرکت وا داشت. وقتی یک اتفاقی میافتد تمام جهان از آن تاثیر میگیرد و دههی اخیر از خیلی جهات دههی زنانهای بود. اول این توضیح را بدهم که من از کلمهی زنانه بیزار هستم به این دلیل که از آن سوء برداشت میشود. من دنیای زنانه و مردانه ندارم، منِ چیستا یثربی دنیایی دارم، دنیایی با انسانهایی که در بین آنها آدم خوب و آدم بد وجود دارد. آدم خوب میتواند زن یا مرد باشد، آدم بد هم همینطور اما تا وقتی که برچسب جنسیتی زنانه میزنیم انگار بخشی از دنیا را از بخش دیگرش تفکیک میکنیم. من برچسب مردانه را خیلی کم دیدهام، یعنی هیچوقت ندیدهام که بگویند ادبیات مردان و یا نمایش مردان. برای مثال جشنوارهای برگزار میشد به نام تئاتر بانوان که من همیشه با اسم آن مشکل داشتم. چرا نمیگوییم جشنوارهی تئاتر آقایان؟ انگار زن یک اقلیت است و من با این مساله واقعا مشکل داشتم. اما کم کم به این نتیجه رسیدم که نباید گارد گرفت، بلکه هر قدمی که برای زنان برداشته شود مغتنم است و باید آن را محترم شمرد حتی اگر با برچسب آن مخالفت داشته باشی. بله، من با حرف شما موافق هستم که در دههی نود اساسا نقش زن در ادبیات نمایشی، ادبیات داستانی و به خصوص سینمایی طوری پررنگ شد که او نقش اصلی شد. درواقع داستان دربارهی زنان بود و مردان نقشهای مکمل، همراه و تزئینیتر را داشتند.
فکر میکنم این مساله متاثر از موج نوی جوانان جامعهی ما است. من دختری دارم که متولد نیمهی دوم دههی هفتاد است و او با دانشجوهای من که متولد نیمهی اول دههی هفتاد و یا دههی شصت هستند بسیار متفاوت است؛ از طرفی دانشجوی دهه هشتادی دارم که با دختر من بسیار متفاوت است. یعنی میخواهم بگویم که جامعهی ما هر چه جوانتر میشود، درواقع هر چه سنش پایینتر است نوع نگاه و تفکر فرق میکند و آن تعاریف خط کشی شدهای که قبلا بین زن و مرد وجود داشت از بین میرود. همانطور که گفتم با برچسبهایی مثل نمایشگاه عکس زنان و جشنوارهی تئاتر بانوان مخالف هستم و نسل جدید این را برمیدارد، در مقابلش ایستادگی میکند، آن را به چالش میکشد و میگوید که زن و مرد دوشادوش و همکار هم هستند. در نتیجه زن نقش منفعلش را که یا باید کتک بخورد، یا تحت فشار باشد و قیم داشته باشد از دست میدهد. زن هم مطالبه گریهایی پیدا میکند یعنی مطالبات خودش را میخواهد و آن را در دههی نود بیان میکند. اتفاقا شما از کارگردانهای عزیزی نام بردید که در آثار آنها زن ستیزی خیلی زیاد بود. در آخرین اثری که از تهمینه میلانی دیدم به نام «ملی و راههای نرفتهاش» شاهد اوج زن ستیزی بودیم، یعنی از خشنترین فیلمهای ایشان بود؛ حتی نسبت به فیلم «دو زن». من داور فیلم کوتاه دانشجویان بودهام و زنان نسل جدید که فیلم میسازند، زن را در موقعیت سرنوشت ساز، مسیر بخش و الهام بخشی قرار میدهند که به قول شما پایان بندیها را تغییر میدهد. درواقع من در این ده سال در هر نمایشی که دیدم و در هر رمانی که خواندم یک خانم پایان بندی را تغییر داده و دست روی نقطهی حساس گذاشتهاست. این مساله حتی در رمانهای خود من هم وجود دارد. البته رمانهای من همیشه راجع به زن بودهاست به این دلیل که زن را بهتر میشناسم، چرا که زن هستم. درواقع رمانهای من راجع به خودم، خانوادهام، دوستانم که یک خانم پزشک و یک خانم خانه دار هستند، بود. تمام آثاری که از من در این دهه چاپ شد مثل رمانهای “شیدا و صوفی”، “او؛ یک زن”، و یا نمایشنامهی “بانو و مرد مرده”، خود به خود اینطور پیش رفت که تعداد زنهای داستان بسیار زیاد بود و همه شخصیت اصلی و تاثیرگذار بودند که مورد استقبال واقع میشدند. به هر حال باید قبول کرد که جامعهی ما هنوز خیلی مانده تا به برابریهای جنسیتی که غرب در حال حاضر به آن رسیده و البته غرب هم حتی به آن نرسیده و ایده آل غرب است برسد اما چند گام از ما جلوتر هستند. من به هر حال مطالعه دارم و میخوانم که در حال حاضر زنها در خارج از نظر حق و حقوق شغلی پایینتر از مردهای همکارشان هستند. یعنی اگر یک مرد و یک زن در یک جا مشغول باشند زن کمتر حقوق میگیرد و این اعتراض زنها را برمیانگیزد اما در حقوق مربوط به طلاق خیلی از ما جلوتر هستند.
میخواهم بگویم من فکر میکنم نسل که عوض میشود و نوع تربیتها که تغییر میکند خود به خود مطالبات هم تغییر میکند. در حال حاضر تربیت نسل به سمت همسان سازی نقشهای زن و مرد در زندگی میرود، حتی اینکه نوبتی بچه را نگهداری کنند و یا در خانه نوبتی کار کنند. اما ادبیات، سینما و تئاتر بعضی اوقات از زن استفادهی ابزاری کردند چرا که زن جذاب است. فیلم “زن جوان خوش آتیه” را در نظر بگیرید که امسال اسکار فیلمنامه را گرفت و نویسنده و کارگردان آن امراند فنل، یک زن است. وقتی به شخصیتهای این فیلم نگاه میکنید میبینید که چون زن است و مطالباتی در این جامعه دارد خیلی جذاب شده و اگر اتفاقها و کارهای این خانم را یک مرد انجام میداد اصلا فیلمنامه جذاب نبود. پس میتوانیم اینطور تقسیم کنیم: عدهای هستند که برای پول به زن نگاه ابزاری دارند. یعنی برای مثال “فرشتگان چارلی” را میسازند و ما میدانیم که پشت آن تجارت است، چرا که زن جذابیتهایی را به رمان، فیلم و نمایش میدهد. عدهی دیگری صادقانه و با تمام وجود در فیلمی مثل “سرزمین آوارگان” که برندهی اسکار شد کار میکنند و زن در موقعیت و جایگاه خودش تالیف میشود. نیمهای از این جهان که نه پرخاشگر و نه لزوما مرد ستیز است و نه بیخودی تحت ظلم است، بلکه میخواهد به نیمهی دیگرش کمک کند و با مردها جهان را بسازد؛ آنچنان که خودشان و جهان جدید میخواهد با اتحادی بین زن و مرد. به قول اکبر رادی که میگفت: من با مسالهی زن در برابر مرد و مرد در برابر زن مخالف هستم با وجودی که میدانم حقوق زنان در ایران داده نشده اما معتقدم فقط زمانی این حق داده میشود که مرد خانواده هم بفهمد و قبول کند که زن چقدر احترام دارد و دوشادوش هم و در کنار هم به مصاف و به جنگ جهل بروند.
بله ؛ من عاشق این کلمهی “دوشادوش هم” و “در کنار هم” هستم و احساس میکنم نسلهای جدید اینطور هستند. پس خود به خود ادبیات ده سال اخیر ما خیلی متفاوت شدهاست. من وقتی مینوشتم در ناخودآگاهم نمیدانستم که چرا دارم اینطور مینویسم، شاید به این خاطر است من هم تغییر کردهام، سن روی من اثر گذاشته و دیگر آن موجود ترسیده که در دههی شصت به دبیرستان میرفت نیستم و زمان عوض میشود. فکر میکردم که هم نسلهای من با این آثار ارتباط برقرار نکنند و من را به دروغگویی متهم کنند که زن نمیتواند اینطور مطالبه گر، شجاع و جسور باشد اما دیدم همهی آنها میگویند که ما این کارها را کرده بودیم اما رویمان نمیشد که آن را جایی بگوییم. در “او؛ یک زن”، زن چریک است و در “شیدا و صوفی” زن حق و حقوقش را میخواهد. فقط از آثار خودم مثال نمیزنم و تمام آثار مردانهای که میخوانم، یعنی تمام آثاری که آقایان آنها را نوشتهاند بدون استثنا زن محور است و زن در پایان، مسیر فیلمنامه و کتاب را عوض کردهاست. حرف شما درست است و با آن موافق هستم اما فکر میکنم که اصلا جهان دارد به سمت همسانسازی موقعیتها میرود. ما در ایران خیلی کار داریم تا به همسان سازی حقوقی هم برسیم اما همین که مردهای ما دارند باور میکنند که زنها چقدر توانمند هستند اتفاق خوبی است.
هر دو مورد، اما تا کسی توانمند نباشد کسی به او کار نمیسپرد. من در حال حاضر عینا در کلاسهای آنلاین دانشگاه این را میبینم. یک پروژه تعریف میکنم که دخترها تا جلسهی بعد آن را انجام میدهند و آقایان خیر. خاطرم هست پدرم از من خواست تا اولویت اولم را دانشگاه الزهرا بزنم. با وجود اینکه رتبهی من در علوم انسانی پنج و در رشتهی روانشناسی، حقوق و فلسفه یک بود. یکی از دلایلش این بود که دانشگاههای تهران، شهید بهشتی و علامه طباطبایی آن سال گرایش کودکان استثنایی داشتند و فقط دانشگاه الزهرا بود که روانشناسی بالینی ارائه میکرد. دلیل دیگرش این بود که میگفت تو در سایهی دانشجویان مرد کوتاه میآیی، یعنی استعدادت را خفه میکنی، سوالت را نمیپرسی و با استاد وارد چالش نمیشوی و در دورهی کارشناسی ارشد به من ثابت شد که پدرم راست میگفت. بنابراین من سوال شما را اینطور جواب میدهم که تواناییهای زنان باعث میشود که به آنها نقشهای بیشتری بدهند. تواناییهای زنان ما در حال حاضر بسیار زیاد شده و از طرفی پسران ما تنبل شدهاند! من میبینم که یک دختر کامپیوتر یاد میگیرد و همزمان دو زبان خارجه را هم فرا میگیرد. در سطح جهانی هم زنها در سیاست و همچنین شغلهای کلیدی زیاد شدهاند. برای مثال نود درصد افراد در سازمان ملل زن هستند. در بعضی از کشورها مثلا در کشورهای اسکاندیناوی تمام شغلهای کلیدی، مقامات بالا و رئیس گروه دانشگاهها زن هستند. به این دلیل که نسل جوان، زنان خیلی تلاشگری دارد و من خیلی خوشم میآید که دخترها یک جور دیگر دارند بزرگ میشوند. من با پرخاشگری مخالف هستم و در فیلمهای اوایل دهه هفتاد این مساله وجود داشت که هدیه تهرانی هم بیشتر این نقشها را بازی میکرد، نمونهاش فیلم «قرمز» فریدون جیرانی که با پرخاشگری تمام میشد. من با این نگاه که زن را به شکل یک سامورایی نشان دهند مخالف هستم! البته در «قرمز» اینطور نبود که زن را سامورایی نشان دهند، او داشت از حقوق خودش دفاع میکرد اما به هر حال در پایان با پرخاشگری تمام شد. همچنین فیلم «شام آخر» که آن هم برای فریدون جیرانی است و خیلی پرخاشگرانه تمام شد. اما خوشبختانه بعدتر دیدم که تعدیل شد، یعنی زن سلاح به دست در خیابانها راه نیفتاد. زن با استفاده از نیروی تعقل و تواناییهایش راهش را در جامعه باز کرد و چون توانمند بود جامعه به او شغل داد. باز هم تاکید میکنم که ما نسبت به جهان هنوز خیلی عقب هستیم اما در جامعهی ما هم نسبت به دههی من و حتی دههی شصت خیلی فرق کردهاست.
من فکر میکنم زنان یا خیلی به مسائل مالی علاقه ندارند و یا اینکه سرمایه گذاری پول میخواهد و پولش را ندارند. صداگذاری و ادیت هم کاری نیست که هر کسی آن را دوست داشته باشد اما عرصههایی مثل فیلمنامه نویسی، بازیگری، منشی صحنه و دستیاری را دوست دارند. اول بحث علاقه است، دوم اینکه زنان هنوز از نظر مالی در ایران خیلی ضعیف هستند. خودم را مثال میزنم. ما در حال حاضر خانمهای تهیه کننده خیلی داریم، خانمهایی که فقط تهیه کننده هستند و خودشان کارگردانی نمیکنند اما من جزو آنها نیستم؛ من سرمایه ندارم و علاقهای هم به بحث مالی ندارم. من فکر میکنم بخشی از آن به علاقه برمیگردد و بخشی به این علت است که زنهای ما در حال حاضر از نظر مالی خیلی کامل مستقل نیستند. همانطور که گفتم قوانین ما در رابطه با زنان خیلی میلنگد. در حال حاضر نسبت به دههی ما، دههی چهل، پنجاه و شصت بهتر شده اما هنوز دربارهی حقوق شهروندی زنان در ایران خلاهای قانونی فراوانی وجود دارد.
از طرفی صداگذاری و مواردی از این دست یک چیز خیلی ذوقی است اما بازی برای همه جذاب است و یا کارگردانی هم خیلی جذابیت دارد. بنابراین یا علاقه ندارند و یا اینکه برای آن بخشها پول لازم است. برای مثال من میدانم که ادیت چه دستگاهها و سیستمهای خوبی میخواهد و بچهها پول ندارند که به آن سمت بروند.
زنهایی که فیلم کوتاه میسازند هم خیلی زیاد شدهاند. یک لیست بلند بالا هستند که از جشنوارههای خارجی جایزه میگیرند. این اتفاق خود به خود در طول زمان میافتد یعنی زنها نمیتوانند در زندگی هنری همیشه ساکت و نقش دوم باشند. یادم است پروانه معصومی میگفت در فیلمنامههایی که در دوران ما نوشته میشد زن تزئین فیلم بود. در حال حاضر اینطور نیست و نسل خود به خود عوض شدهاست. در حال حاضر هر فیلمنامهای که جایزهی اسکار گرفتهاست را میخوانم، میبینم که یا نقش محوری زن است و یا زنی که در فیلم است مسیر فیلم را هدایت میکند. اما در رابطه با سوال شما فکر میکنم که خیر، این اتفاق برای همهی زنها پیش نمیآید. خیلی راحت بگویم، خیلی کار داریم تا برای مثال به کشوری مثل استرالیا برسیم که اگر کسی درس سینما را خوانده باشد، زن و مرد خیلی راحت از امکانات مساوی بهره مند هستند. نیکول کیدمن در یک مصاحبه گفت دختر بزرگ من به کارگردانی علاقه دارد و به او گفتهام پس به شغلی علاقه داری که میتوانی یک عالمه کار پیدا کنی. منِ چیستا یثربی در دلم گفتم یک کارگردان زن در آنجا خیلی کار پیدا میکند؟ و دیدم که نود درصد کارهای نیکول کیدمن با کارگردانهای زن بوده که در جامعهی ما خیلی کمرنگتر است و روابطی را میخواهد که یا همسرشان تهیه کننده باشد و یا به هر حال تهیه کنندهی مرد آشنایی داشته باشند.
بنابراین همانطور که گفتم در طول زمان که زنها استعدادهایشان را نشان میدهند خود به خود این اتفاق میافتد ولی در جامعهی ما هنوز بسیار کند است. به این دلیل که فقط زنانی در این عرصه توانستند موفق شوند که از دستیاری و یا منشی صحنه بودن شروع کردند و یا همسر سینمایی دارند، یعنی به هر حال یک ارتباطاتی داشتهاند. اگر یک نفر در دانشگاه سینما بخواند و هیچ ارتباط دیگری نداشته باشد؛ برای مثال نه همسر سینمایی و نه پول داشته باشد و نه با استادی کار کرده باشد و یا منشی صحنه و دستیاری نکرده باشد، نمیتواند وارد سینما شود و ما هنوز در این مورد خیلی عقب هستیم. شما میگویید تعدادشان زیاد شده، به این علت که زنها باسواد تر و آگاهتر شدهاند این اتفاق افتاده اما هنوز آن ایده آلی که ما میخواهیم نیست. شما سوال کردید که این اتفاق برای همه رخ میدهد؟ خیر، هنوز اینطور نیست. برای اینکه صفات زن در جامعه تجلی کند جو بازتر شده اما تمام زنان از این موقعیت بهره مند نیستند. در خارج اگر فرزندت را به مدرسهی سینمایی و یا دانشگاه سینمایی بفرستی میدانی که اگر با استعداد باشد فیلمساز میشود اما در اینجا هنوز اینطور نیست.
دههی نود دههی قانونگذاریهای بیهودهی مدیریتی در عرصهی تئاتر، نشر و سینما بود. یعنی مدام مدیرها عوض شدند، حتی ما تغییر وزیر ارشاد داشتیم و این تغییرات باعث شد تا مدیرهای سلیقهای بر سر کار آیند. گاهی اوقات مشکل داشتم و گاهی اوقات خیر اما برای من نسبت به دهههای قبل دههی بسیار سختی بود. دههی نود، دههی تسهیل فیلمسازی و یا قانون گذاری برای زنها نبود؛ یعنی کسی نیامد که این موقعیت را تسهیل کند. زنان جوان و باهوش که سن کاریشان به دههی نود میخورد رشد خوبی داشتند، حتی خیلی از آنها مدیر و سردبیر شدند اما زنانی که در نسلهای قبلتر مطرح بودند اتفاقا تنبیه شدند! برای مثال تهمینه میلانی و یا پوران درخشنده. ممکن است بگویید چون جوانتر بودند بیشتر فیلم میساختند اما علت کمکاری آنها فقط این نیست. اگر با خودشان مصاحبه کنید علتهایش را میگویند، آنها دههی هشتاد خیلی فعالتر بودند. من میتوانم بگویم که دختران جوان ما زیاد شدند. نرگس آبیار که از نسل من است اما دختران جوانمان، دخترانی که دهه شصتی هستند، در حال حاضر فیلمهای خیلی موفقی هم در جهان میسازند و حتی فیلم کوتاههای آنها جایزه میگیرد و به زودی فیلمسازان بزرگی میشوند. پس اینطور نتیجه میگیرم که مدیران ما در دههی نود قوانینی وضع نکردند که به نفع زنان باشد و زنان تلاش بیشتری به خرج دادند. زنی مثل من، یا زن میانسالی که میخواست نتیجهی تواناییهایش را ببیند و بهره ببرد اتفاقا دچار چالش بیشتری میشد، به این دلیل که با مدیران قبلی هم نسل بود و با آنها بزرگ شده بود اما مدیران جدید از او خیلی کوچکتر هستند. مدیران ما حداقل در جاهایی که من کار میکردم یعنی وزارت ارشاد، تئاتر، سینما، کتاب و تلویزیون و بیشتر از من می دانستند ولی الان مدیرانی خیلی جوان بودند و میبینید که برای برنامهی «هفت» و یا برنامهی عادل فردوسی پور چه اتفاقی افتاد. من احساس میکردم که مدیران ما نمیروند یک مقدار تاریخچه بخوانند، سوادشان را بالا ببرند و بچه سال هستند و کم خواندهاند. نسل من اینطور نبود و مدیر من، بیشتر از من میدانست.
این را هم بگویم که انتخاب شخصی من چرخش از سمت تئاتر به سمت ادبیات داستانی، فیلمنامه و تدریس بود. خودم این را خواستم به این دلیل که دیدم جوانهای خیلی کم سال به تئاتر آمدهاند و خوب هم کار میکنند. من بیست و پنج سال از عمرم را تئاتر کار کردم و حالا خسته هستم. پس تصمیم گرفتم رمان بیشتری بنویسم، شعر بیشتری بگویم و چند کتاب شعر در این دهه چاپ کردم که آن را هم مدیون استاد قیصر امین پور هستم که شاگرد ایشان بودم. مبادا این معنی پیش بیاید که من با تئاتر قهر کردهام، خیر اینطور نیست. من در حال حاضر باید سوادم را به نسل جدید انتقال دهم. پس من رمان نویس، نمایشنامه نویس و فیلمنامه نویس هستم و خودم تصمیم دارم که در مراحل اجرایی بیشتر دانشم را انتقال بدهم، یعنی تدریس کنم. درواقع میخواهم این مفهوم پیش نیاید که بگویند چیستا یثربی در تئاتر کم کار شده، خیر این یک انتخاب شخصی بودهاست. من در حال حاضر خیلی بیشتر از سابق نمایشنامه مینویسم اما در کارگردانی کم کارتر شدهام. وقتی دختران جوان را مشاهده میکنم که با این انرژی کار میکنند میبینم که من انرژی رمان نویسیام بیشتر است. این نکته را هم اضافه کنم، گرچه مدیران ارشاد مدام عوض شدند و در هیچ دههای به اندازهی دههی نود مدیران تغییر نکردند؛ یعنی ما تا میآمدیم به یک نفر عادت کنیم یک نفر دیگر آمد اما اینها مانع نشد. دختران فعال در عرصهی تئاتر بزرگ شدند که یکی از آنها دختر خود من بود و الان عرصه برای آنها است و ما تنها کاری که میتوانیم کنیم این است که به آنها یاد بدهیم.
شما راجع به سینما، تئاتر و هنر میپرسید و نه هر شغلی اما در زمینههای دیگر رشد بیشتر بودهاست. من یک آماری دیدم که نشان میداد زنان پزشک، زنان مدیر گروه دانشگاهها و زنان سردبیر رادیو، تلویزیون و مطبوعات خیلی تعدادشان زیاد شدهاست. اگر زنی که مورد بحث ما است فقط زنی از قشر هنری و فرهیخته باشد جواب شما بله است، از موقعیتها استفاده کردند و خیلی از آنها ارتقا درجه یافتند. اما اگر زن ایرانی را در نظر بگیریم یعنی مادران ما، کسانی که در خانه هستند، کسانی که بچه تربیت کردهاند و شغل بیرون نداشتهاند باید بگویم که خیر، هنوز موقعیت برای آنها همانطور و حتی سختتر است. تنها کمکی که به این افراد شد فضای مجازی بود که توانستند مشاغل کوچک خانگی جور کنند و به لحاظ مالی مستقل شوند. بعضی از آنها را میبینم که خیلی خوب در اینستاگرام کار میکنند و میفروشند. بنابراین من میگویم که پاسخ این سوال برای زن هنری بله است اما اگر زن کلی جامعه را بخواهیم در نظر بگیریم پاسخ خیر است و هنوز انفعال را در آنها میبینم اما زنان هنری در این دهه خیلی رشد کردند، یعنی بام و قلهای نبود که آنها فتح نکرده باشند!
بیشتر فعالیتهای صنفی در حال حاضر در دست زنان است اما این دلیل نمیشود که برای منِ زن هم تسهیلاتی فراهم کرده باشند. منظورم این است که چون دست زنها است دلیل نمیشود که به سود زنان عمل کرده باشند. باز هم تاکید میکنم که این مساله دلیل نمیشود تا وضعیت من بهتر شده باشد چون آقایان هیچوقت بر ضد من نبودند. اتفاقا دههی هشتاد که آقایان بودند بعضی از قانونهای صنفی ما خیلی توجیه پذیرتر بود. من در انجمن فیلمنامه نویسان، نمایشنامه نویسان و منتقدان عضو بودم. در حال حاضر که به دست خانمها افتاده گاهی اوقات واقعا از قوانینشان سر در نمیآورم و گیج میشوم! نمیگویم تقصیر خانمها است، حرف من این است که شاید هنوز زود است برای اینکه خانمها هم در مدیریتهای صنفی به ثبات برسند و هنوز با آزمون و خطا جلو میروند. اصولا زن مدیر کم تربیت شده است، یعنی تربیت فرزندِ خیلی از خانوادهها آنطور نبوده که زن را برای مدیریت در جامعه آماده کنند. مسائل صنفی مدیریت خوب میخواهد و گاهی اوقات خانمها واقعا کم میآورند، به این دلیل که تحت تاثیر عواطفشان مدیریت درستی انجام نمیدهند. خیلی از خانمها در حال حاضر در صنفها مشغول به کار هستند اما این دلیل نمیشود تا بگوییم صنفهای ما به دلیل آمدن خانمها رشد کردهاند. ما مدیر کارآمد میخواهیم که میتواند مرد هم باشد اما به فکر زنان باشد. مثالی که من همیشه میزنم این است: بهرام بیضایی آنقدر راجع به زنان خوب نوشته که هیچ زنی هنوز ننوشتهاست. خیلی وقتها مردها مدیر بودهاند و همه چیز با نظم بیشتری جلو رفتهاست، یعنی میگویم که این مساله زنانه و مردانه ندارد. اگر بخواهیم بگوییم که زنها در خلاقیت رشد کردهاند یا خیر؟ بله خیلی جلو رفتهاند اما در مدیریت گاهی اوقات اشتباهات فاحشی میکنند چرا که هیجانی برخورد میکنند و من فکر میکنم که باید زنان بیشتری رشتهی مدیریت بخوانند.
در عرصهی سینما رخشان بنی اعتماد، پوران درخشنده و به طور کلی تمام خانمهایی که در این سالها خسته نشدند، درواقع زنانی که از خلاقیت، عشق ورزیدن، خلق کردن و آفرینش خسته نشدند و ادامه دادند. در زمینهی شعر زنده یاد سیمین بهبهانی اینطور بودند. در سینما زنان نسل اول، دوم و سوم ما پا به پای هم کار میکنند و حتی بچههای دههی هشتاد در راه هستند که در حال حاضر فیلم کوتاه میسازند. من اگر بخواهم نام ببرم در هنرهای تجسمی ایران درودی را یکی از نوادر مثال زدنی میدانم که هرگز از آفرینش، زن بودن و اشتباهات خودش خسته و تسلیم نشد. گلاب آدینه در بازیگری برای من همیشه مثال زدنی است. ایشان در این سن و سال هنوز در کلاسهای خصوصی دانشجو پرورش میدهد. کلاسهای خصوصیای که همیشه داشت و کسانی مثل سیما تیرانداز، پانتهآ بهرام و خیلیهای دیگر حاصل آموزش گلاب آدینه هستند. در نویسندگی هم خیلی زیاد داریم، از گلی امامی که هنوز در خارج از کشور خستگی ناپذیر مینویسد تا خیلی از خانمهایی که در ایران رمان نویسهای خوبی هستند که خستگی ناپذیر هم کار میکنند، برای مثال فریبا وفی. بسیار زیاد هستند و من نمیتوانم یک یا دو نفر را نام ببرم.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است