مساله مهمی که به نظر میرسد «در آغوش درخت» میل زیادی به صحبت دربارهاش دارد، حرف زدن برای حل مسایل و مشکلاتی است که ممکن است آنقدرها که به نظر میآیند هم غیرقابل حل نباشد.
فیلم «در آغوش درخت» قصهای خانوادگی دارد و پیوندش به مسایل اجتماعی نیز از دیگر ویژگیهایش است، این فیلم ماجرای زوجی در آستانه جدایی را روایت میکند که دو فرزند دارند و وابستگی فرزندان به یکدیگر مشکلاتی را برای آنها و مسیر جداییشان به وجود میآورد.
در سکانسهای ابتدایی فیلم به نظر میرسد اختلافات فرهنگی و طبقاتی باعث شده تا زوج کیمیا و فرید تصمیم به جدایی بگیرند، اما در ادامه و با پیش رفتن قصه نقش مسایل فراموش شدهای که حرفی از آنها زده نشده و حتی تروماهای حل نشده پررنگتر میشود و چالشهای قصه نیز آغاز.
نکته اما اینجاست که ماجرای اصلی قصه، یعنی جدایی زوج «کیمیا» و «فرید» ممکن است برای هر کسی در زندگیاش پیش بیاید و فارغ از دلایل متعددی که برای آن وجود دارد، طلاق نیز راهی است برای پایان دادن به مسایل و مشکلات حل ناشدنی که گویی دیگر چارهای برای آنها نیست، اما وقتی پای فرزند یا فرزندان به میان میآید، ماجرا سر و شکل دیگری به خود میگیرد و پیام اصلی «در آغوش درخت» هم همین است، حفظ خانواده.
مساله مهم دیگری که به نظر میرسد «در آغوش درخت» میل زیادی به صحبت دربارهاش دارد، حرف زدن برای حل مسایل و مشکلاتی است که ممکن است آنقدرها که به نظر میآیند هم غیرقابل حل نباشد.
در فیلم صحبت از فوبیای فاصلهای که کیمیا به آن مبتلاست، میشود؛ فوبیایی که نامش حتی برای مشاور قصه که راهکارهایی قبل از جدایی به زوج میدهد، هم ناآشناست. این فوبیا اما ریشه در گذشته «کیمیا» دارد، گذشتهای نسبتا دور که هیچ وقت هیچ حرفی از آن حتی به همسرش نزده اما همین فوبیای عجیب روی خیلی از روتینهای زندگی عادیاش، روابطش حتی با مادرش که در شمال زندگی میکند و او بخاطر ترسش نمیتواند به دیدار او برود، تاثیر گذاشته و در نهایت گریبان زندگی مشترکش را گرفته است.
یک سوم انتهایی فیلم اما پرده از علت اصلی فوبیایی که یقه «کیمیا» را گرفته و ول نمیکند، برداشته میشود و اینجاست که اهمیت حرف از زدن و ترمیم مسایل شخصی و مشترکی که ممکن است در زندگیهای مشترک وجود داشته باشد، به تصویر کشیده میشود. «کیمیا» با حرف زدن درباره فوبیایش با همسرش احساس سبکی میکند، «فرید» هم واکنش منطقی نسبت به ماجرا نشان میدهد و اهمیت صحبت کردن درباره مسایل باز هم نمایان میشود.
فارغ از قصه و فیلمنامه، فضای دور از زندگی پُر تلاطم شهری و نماهای کلیشهای، پلانهای جذاب از طبیعت زیبای منطقه آذربایجان غربی و صد البته بازیهای روان و ملموس بازیگران، چه مارال بنیآدم که چهرهای شناخته شده برای سینماییها و علیالخصوص تئاتریهاست و چه جواد قامتی و دو کودک قصه (اهورا و رایان لطفی) که با بلوغ کودکانهشان لحظات جذابی را در فیلم خلق کردند، یا روح الله زمانی که اگر کمی از بازیای که شبیه به تیپ سازی است فاصله میگرفت بیشتر به دل مخاطب مینشست، در کنار چند سکانس فیلم که شاعرانگی در آن جاری است، (مانند صحنه مواجهه «کیمیا» و پدر همسرش زیر درختان) همه و همه «در آغوش درخت» را به فیلمی روان تبدیل کرده که ظاهرا با توجه به فروشش در سینماها به مذاق مخاطب عام هم خوش آمده است.
تاکید قصه «در آغوش درخت» همانطور که پیشتر هم اشاره شد، حفظ خانواده و جلوگیری از آسیبهایی است که جدایی میتواند برای فرزندان داشته باشد. اما پرداختن ناقص به دلایل جزئیتر برای جدایی زوج قصه و اختلافات عمیق آنها که راهی جز جدایی برایشان باقی نگذاشته، باعث شده تا مسایل حل نشدهای در ذهن مخاطب باقی بماند. بنابراین میتوان لنگ زدن فیلمنامه در روایت بخشی مهم از قصه را مانعی بزرگ بر سر راه انتقال پیامش به مخاطب تلقی کرد و فارغ از منظر سینمایی و روایت یک قصه که پیامش تاکید بر بنیان خانواده و حفظ آن است، طلاق از بُعد روانشناسی و اجتماعی گاهی تنها دلیل میشود.
با وجود تمام تاثیرات و عواقب منفی که جدایی والدین و طلاق آنها از یکدیگر برای بچهها دارد، چه بسیار زندگیهایی که تنشها و اختلافات عمیقش که تبدیل به جنگی فرسودنی میشود، با پایان زندگی مشترک حتی برای فرزند یا فرزندان زوجین هم به انتها میرسد و مسیری تازه بر سر راه هر یک از اعضای خانواده قرار میگیرد، البته که در این میان سنگینی ضربه روحی و عاطفی را که فرزندان از جدایی پدر و مادرشان میبینند، نباید فراموش کرد.
منبع:خبرگزاری صبا
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است