گفت وگو با عوامل فیلم آبی روشن:

صحبت درباره یک هویت ایرانی!

موضوعی که فیلم را به مرحله تعلیق می‌کشاند، ناپدید شدن فیروزه است و این نوع آبی یک رنگ ایرانی است و در تمام دنیا آبی ایرانی شناخته می‌شود و انگار درباره یک هویت ایرانی صحبت می‌کند.

 

بابک خواجه پاشا کارگردان فیلم «در آغوش درخت» که برای نگارش فیلم‌نامه این اثر سیمرغ بلورین بهترین فیلم‌نامه را از چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر دریافت کرد و برای کارگردانی همین فیلم دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اول را نیز از آن خود کرد، در دومین  فیلم بلند خود «آبی روشن»؛ زندگی حاج یونس و برادرش را که صاحب معدن، معتمد و بزرگ شهر است و ماجراهای یک فیروزهٔ کمیاب را به تصویر کشیده است. در این سینمایی مهران غفوریان، مهران احمدی، سارا حاتمی، مرتضی امینی تبار و … به ایفای نقش پرداختند.

سارا حاتمی بازیگر فیلم آبی روشن نیز برای ایفای نقش خود در این فیلم، نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن شد. او فعالیتش را با بازی در مجموعهٔ زخم کاری (۱۴۰۰) آغاز کرد و سال بعد برای فیلم کت چرمی برندهٔ سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.

بابک خواجه پاشا و سارا حاتمی  در میزگردی در مجموعه رسانه‌ای صبا درباره فیلم آبی روشن که این روزها در پرده سینما به نمایش گذاشته شده است، حضور یافتند و درباره این فیلم گفتگو کردند که در ادامه می‌خوانید.

درباره ارزش‌ها و موضوعاتی که در فکرتان وجود دارد و باعث شکل گرفتن فیلم‌هایی از جمله فیلم «آبی روشن» می‌شود برای ما بگویید.

خواجه پاشا: فیلم‌ساز زمانی که وارد این عرصه می‌شود از زیست خودش الگو می‌گیرد، برای این‌که متوجه شود در چه جهانی فیلم خواهد ساخت. چیزی که دغدغه من است و احساس می‌کنم در زیست سینمایی دوست دارم روی آن کار کنم، مبحث خانواده و انسان است. البته انسان نه فقط به تبع‌ یک کارکتر، بلکه دغدغه‌های انسانی! به نظرم مهم‌ترین دغدغه انسانی در حال حاضردر جهان مبحث خانواده است. دغدغه‌هایی که نسل‌ها در کنار هم پیدا می‌کنند مثل یک پدر و دختر، مادر و فرزندهایش یا یک نفر با دیگری، ارتباطاتی که در اجتماع قرار دارد. من چه در فیلم «در آغوش درخت» و چه در«آبی روشن» این دغدغه را داشتم و دوست دارم در همین اتمسفر در ژانرهای دیگر نیز کار بسازم. ولی همین فضای کلی را در سینما لحاظ می‌کنم.

چطور به اسم «آبی روشن» برای فیلم رسیدید و در فیلم چه ویژگی‌هایی را مد نظر قرار دادید که اشاره بیشتری به همین اسم  داشته باشد؟

خواجه پاشا: موضوعی که فیلم را به مرحله تعلیق می‌کشاند، ناپدید شدن فیروزه است و در واقع عاملی است که شخصیت‌ها را وارد داستان می‌کند. غیر این موضوع، بحث رنگ فیروزه‌ای هم بود و این نوع آبی یک رنگ ایرانی است و در تمام دنیا آبی ایرانی شناخته می‌شود و من احساس کردم که انگار درباره یک هویت ایرانی دارد صحبت می‌کند.  این پیشنهاد گروه نویسندگان بود که فیلم این اسم را داشته باشد و به نظرم اسم خوبی است .در واقع این فیلم به هویت ایرانی و فرهنگ ایرانی گره خورده است؛ آبی روشن رنگی آمیخته با هویت ما است یعنی ناخودآگاه با رنگ فیروزه‌ای یاد چند بخشی از خودمان از جمله هویت، مذهب و یاد زیست بوم و… می‌افتیم .

با توجه به اینکه خودتان آذری زبان هستید و در فیلم «در آغوش درخت» هم از بازیگران آذری استفاده کردید، می‌خواستم بدانم دلیل انتخاب جغرافیای فیلم‌تان همین موضوع و دلبستگی به آن است، چون با فیلم «آبی روشن» نیز منطقه تبریز را بر پرده نقره‌ای آوردید؟

خواجه پاشا: این موضوع بر‌می‌گردد به شناخت ما از جغرافیا یعنی فیلم‌ساز وقتی که جغرافیا یک محیط و ادبیات منطقه را بهتر می‌شناسد راحت‌تر می‌تواند به دایره‌های عمیق انسانی آدم‌های آن منطقه ورود کند. بالاخره در منطقه آذربایجان و در بین ترک زبان‌ها یک نوع هویت منحصر به فردی وجود دارد و متقابلا در کرد زبان‌ها این هویت منحصر به فردی متفاوت است و این شاخصه فرهنگی ایرانی است. به نظر من وقتی می‌خواهیم درباره‌ مباحثی مثل هویت ایرانی صحبت کنیم در درونش یکی از توانایی‌هایی که یک اثر ایرانی باید داشته باشد همین تعدد قومیت‌ها است و از نژادها و زبان‌ها می‌شود استفاده کرد تا فیلم منجر به همزاد پنداری بهتر مخاطب شود و به واسطه همین المان قطعا هم شناخت و هم علاقه‌ای که من به آن منطقه دارم تاثیر داشته است.

خانم حاتمی، در یکی از مصاحبه‌هایی که داشتید و فقط یک تیزر از آن پخش شده، گفته بودید با یکی از پارتنرهایی که داشتید دیگر تمایل به همکاری ندارید. نظر کاربران با توجه به اینکه هم در فیلم «آبی روشن» و هم در سریال «زخم‌کاری» با آقای امینی تبار هم بازی بودید این است که آن شخص آقای امینی تبار هستند. اگر ممکن است دراین‌باره بیشتر برای ما توضیح دهید.

حاتمی: کاتِ ویدئو طوری بوده که این‌طور نشان می‌دهد اما موضوع این است که کلا دوست ندارم در حرفه بازیگری با یک فرد ثابت دیده شوم یا کار کنم، حالا هر کسی که می‌خواهد باشد. دوست دارم که این شانس را داشته باشم که با آدم‌های مختلفی بازی کنم، بشناسم‌شان، تجربه کنم و دلم نمی‌خواهد  که صرفا فقط یک نفر باشد. وگرنه هیچ موضوع خاصی پیش نیامده بود و تاکیدم صرفا به این دلیل بوده است.

کدام یک از صحنه‌ها یا سکانس‌هایی که در «آبی‌روشن» بازی کردید برای شما چالش برانگیزتر بود و متقابلاً کدام جذابیت بیشتری داشت؟

حاتمی: در واقع از اول تا آخر کار چالش بود، اما سکانس آخر که در اصل من و آقای غفوریان در آن ‌یک‌سری دیالوگ‌ها را می‌گوییم و یک سری چیزها برملا می‌شود از چالش برانگیزترین سکانس‌ها بود و واقعا ترسیدم، اصلا نمی‌دانستم چه کار باید بکنم و جذاب‌ترین بخش این کار از نظر شخصی خودم سکانسی بود که در حرم امام رضا(ع) فیلم‌برداری شد، چون امام رضا را به دلایل شخصی، با تمام وجود دوست دارم ولی از نظر بصری سکانس آهویی که در آن باران و جنگل بود و بعد به ماشین آقای احمدی می‌آمدیم برای من جذاب بود.

آقای خواجه پاشا، صحبت از مهران غفوریان پیش آمد. به شخصه وقتی فیلم «آبی روشن» را که در جشنواره فجر دیدم، حس کردم که مهران غفوریان برای این نقش وزن کم کرده‌بودند و برای رسیدن به آن نقش تلاش کرده‌ بودند، دلیل انتخاب ایشان چه بود؟

خواجه پاشا: در واقع انتخاب بازیگران با کمک کیومرث مرادی عزیز بود و او برای این موضوع خیلی هم زحمت کشید. ما گزینه‌های مختلفی داشتیم و در مورد آن‌ها صحبت می‌کردیم، ولی یکی از اولویت‌ها این بود افرادی که قرار است در آبی روشن حاضر شوند نسبت به اتمسفر فیلم و مضمون فیلم صادق باشند و مضمونش را دوست داشته باشند. خیلی تفاوت دارد که یک بازیگر نسبت به یک موضوع غیرت داشته باشد یا فقط بخواهد به خاطر دریافت وجه در پروژه حضور داشته باشد. بازیگرانی که در این کار حضور دارند چه خانم حاتمی و چه بقیه دوستان از جمله آقای امینی تبار، آقای احمدی و مهران غفوریان با صراحت می‌توانم بگویم کاملا نسبت به مضمون این فیلم صادق و علاقه مند بوده و هستند. مسئله دوم این است که یک کارگردان و فیلم‌ساز به دنبال برخی قابلیت‌ها است که شاید قبلا دیده نشده باشد و ما مهران مهران غفوریان را در این قامت یعنی در نقش جدی در سریال «قورباغه» دیده بودیم اما نه دراین حد و این مقدار دیده نشده بود. مهران غفوریان برای رسیدن به این نقش خیلی زحمت کشید و با اینکه در مجموع ۱۳ دقیقه در کل کار حضور دارد، اما حضور تاثیرگذاری دارد و به نظر من یکی از برگ‌های برنده کار است .او بسیار خوب بازی کرده و شاید یک ماه قبل از اینکه بیاید جلوی دوربین هر روز با هم گپ می‌زدیم؛ لازم به ذکر است که گریم و استایل هم خیلی به او کمک کرده و این برمی گردد به شناخت درست مهران غفوریان از بازیگری. درست است که ما مهران را بیشتر در کارهای کمدی دیده‌ایم و احساس ما ممکن است این باشد که شاید در آن نقش‌ها زحمت زیادی نمی‌کشند، اما واقعا بازیگرهای طنز بازیگرانی‌اند که درد را به شدت درک کردند و وقتی وارد فضای جدی می‌شوند خیلی توانمند می‌توانند اجراکنند. ما در سینما هم این موضوع را می‌بینیم یعنی افرادی مثل سروش صحت، پژمان جمشیدی یا بعضی از بچه‌هایی که در عرصه بازیگری کمدی پر تلاش بودند وقتی وارد کار جدی می‌شوند، فوق العاده  بازی می‌کنند. به نظر من مهران غفوری و مهران احمدی هم در این کار فوق العاده بودند و هم نسبت به این نقش دغدغه داشتند و هم با شخصیت‌هایشان دارای منابع مشترکی بودند که می‌شد به دلیل فیگور، استایل، رفتار و لحن این نقش‌ها را به این عزیزان سپرد، یعنی در انتخاب بازیگر اینکه چه نقشی را چه بازیگر می‌تواند با توجه به خصوصیاتی که در خودش دارد، بازی کند و به نقش هم نزدیک شود، لحاظ می‌کنیم.

مهران غفوریان، سارا حاتمی و مرتضی امینی تبار پیش از این در سریال «زخم کاری» دیده شده بودند و مجددا در این فیلم هم با یکدیگر در یک قاب دیده شدند، دلیل انتخاب این بازیگران در کنار هم بیشتر برای گیشه بوده یا دلیل شخصی داشتید؟

خواجه پاشا: من آن بخش‌هایی را که  بازی کردند ندیدم، چون اصلا سریال نمی‌بینم و وقتی که به من گفت‍‌ند این دو عزیز خانم حاتم و آقای امینی تبار در «زخم‌کاری» بودند تعجب کردم، چون اصلا بر اساس آن سریال انتخاب نکردم. سارا حاتمی را من به شخصه به دلیل حضور در «کت چرمی» انتخاب کردم و بعد از اختتامیه جشنواره فجر هم چون سیمرغ‌هایمان جابه‌جا شده بود، صحبتی با هم داشتیم و اصلا در ذهنم این بود که با ایشان کار کنم، نه اینکه ما یک دفعه‌ای به این انتخاب برسیم بلکه چند گزینه داشتیم و به نظر من در بین آن‌ها بازیگری که این نقش را به عقیده خودم می‌توانست در بیاورد و این نقش او  برای مخاطب یک تعجب و لذتی به همراه داشته باشد، سارا حاتمی بود چون  بالاخره در اینجا نقش مادر را بازی می‌کند و باردار است و شاید کسی انتظار این نقش را از سارا حاتمی ندارد و برای کارگردان برگ برنده محسوب می‌شود.  مرتضی امینی تبار نیز حدوداً یک ماه بعد از خانم حاتمی برای این نقش انتخاب شد و ما باز به گزینه‌های مختلفی فکر کردیم و ایشان نمی‌دانست که سارا حاتمی در این کار قرار است شرکت کند. زمانی که  مرتضی آمد دفتر و من با او صحبت کردم و ما با هم به دیالوگ نشستیم، دو سه جلسه با هم صحبت کردیم و من دیدم مرتضی اصالتا قمی است و بامزگی خاصی در رفتارش و لحنش احساس کردم و نسبت به انرژی مثبتی که از خودش گرفتم حس کردم که ایشان این نقش بازی را کند. حسم این بود که نقش خوب از آب در می‌آید و به همین دلیل دعوت کردیم و آمد. به نظر من مرتضی نقش سرباز را خیلی خوب بازی کرد و با این نقش کوتاه، بسیار تاثیرگذار بود و توانست توانایی بازیگری‌اش را در این نقش کوتاه‌ هم نشان دهد.ا

  • خانم حاتمی، آقای خواجه پاشا درباره نقش شما به عنوان زنی باردار صحبت کردند. یکسری از نقش‌هایی که بازی می‌کنید عموما در تجربه زیستی با آن‌ها مواجه نبودید و برای رسیدن به آن نقش چقدر تلاش می‌کنید؟

حاتمی: من تا الان سعی کردم که هر نقشی را که بوده و محیطی که داشته، تجربه کنم البته نه که آن را زیست کنم اما در زیست‌شان قرار بگیرم و بدانم که چه حس و حالی دارد و تا جایی هم که می‌توانم با زیست خودم تطبیق‌شان بدهم. قطعا بازی کردن در نقشی که هیچ تجربه‌ای از آن نداشتید دشوار است اما بازیگر باید بتواند همه نقش‌ها را بپذیرد و اتفاقا این چالش خیلی هم جذاب است و به بازیگر کمک می‌کند تا پخته‌تر شود و آمادگی‌اش برای پذیرش نقش‌های دیگر بالاتر برود. زمانی که می‌خواهم نقشی را برای بازی کردن بپذیرم، روی فیلمنامه آن بسیار تمرکز می‌کنم و بخش عمده انتخاب من برای حضور در یک فیلم، فیلمنامه آن است. چون تفاوت‌هاست که باعث می‌شود بتوانم خودم را به چالش بکشانم و کارهای متنوع و متفاوت را دوست داشته باشم.

 

  • شما چقدر روی خودتان کار می‌کنید که بتوانید همیشه آماده و به اصطلاح روی بورس باشید و شرایطی را مهیا کنید تا در سنین بالاتر بازیگری را ادامه دهید چرا که این موضوع همواره برای بازیگرانی که از سن کم مشغول به کار می‌شوند تبدیل به چالشی برای ادامه مسیر می‌شود؟

حاتمی: برنامه ریزی ثابتی در زندگی‌ام دارم ولی بر اساس هریک از  کارها این موضوع متغیر می‌شود و بر اساس آن شکل می‌گیرد. ولی خب هر چقدرهم انسان یاد بگیرد باز هم خیلی چیزها وجود دارد که نمی‌داند و بلد نیست و من هم در تلاشم که همان چیزهایی که بلد نیستم را پرورش بدهم و یاد بگیرم.

 

  • آقای خواجه پاشا، یکی از انتقادهای جدی منتقدان روبه‌رو شدن مهران غفوریان و مهران احمدی و زمان طولانی آن مربوط می‌شد؛ الان که فیلم را می‌بینید به نظر شما بهتر نبود که این زمان یک مقدار کوتاه‌تر شود؟

خواجه پاشا: شاید منتقدان نقدهایی دارند ولی ما یک ملودرام خلق کردیم که شاخصه‌های خودش را دارد. ملودرام از جنس کمدی و درام نیست و تفاوت‌های خودش را دارد و یکی از شاخصه‌های آن این است که آدم‌های آن خیلی شبیه به آدم‌هایی هستند که در زندگی واقعی می‌‍بینیم و نوع روایت طوری‌است که ما زیست طبیعی را تجربه می‌کنیم و با آن بسیار زیاد همذات پنداری می‌کنیم. احتمال دارد یک دیالوگ بین یک مادر و دختر۱۰ دقیقه طول بکشد تا بتوانیم آن ارتباط را ایجاد کنیم و دغدغه را متوجه شویم. در این فیلم دو برادر درباره یک درد ۲۰ ساله صحبت می‌کنند و به نظر من این حداقل زمانی بود که مخاطب درد را متوجه‌ شود. زمان فیلم هم۹۰ دقیقه استاندارد قرار دارد و به نظر من این زمان بین دو برادر استاندارد و در راستای پیشبرد داستان بود.

البته که بخشی دیگر این مبحث فیلم‌نامه است یعنی من به عنوان کارگردان وظیفه دارم، فیلم‌نامه را به نحو احسن اجرا کنم و وجود برخی صحنه‌ها یا برخی موقعیت‌هابرمی گردد به بحث فیلم‌نامه و به دلیل اینکه من فیلم‌نامه نویس نیستم درمورش صحبت نمی‌کنم، اما من سعی کردم ریتم سینمای جاده‌ای ،فضای ملودرام، موسیقی، دکوپاژ، طراحی شخصیت‌ها و بازی‌گردانی بر اساس ملودرام باشد و از ژانر خارج نشود. ما عادت کردیم به سینمای سرگرمی برویم و این نوع تعاملی که با سینمای سرگرمی داریم به خصوص سینمای کمدی به بحث ذائقه برمی‌گردد. شما همین الان بیایید برای مخاطب یک سری فیلم های خوب مثل «آدم‌برفی» هم بگذارید دیگر شاید ریتمش اذیت کننده باشد، چون جنس ذائقه مخاطب تغییر کرده است. شما اگر هم فروش سینمای سرگرمی را در کل دنیا ببینید، متوجه می شوید جهان به سینمای سرگرمی گرایش پیدا کرده و الان اگر درباره فیلم خوب صحبت کنیم نمی‌توانیم بگوییم «باربی» فیلم خوبی است و ریتم درستی دارد. با اینکه این فیلم پر از رنگ و لعاب است و خوب هم فروخته، نمی توانیم بگوییم پس فیلم خوبی است ولی ذائقه تغییر کرده است و با اینکه ۱۲۰ دقیقه است مخاطب پای آن می نشیند.شما اصلا  بررسی هم کنید متوجه می شوید در کل دنیا ملودرام ها آنقدر فروش ندارند. ولی بنده به عنوان فیلم‌ساز و یک هنرمند اگر مردم من را بپذیرند وظیفه‌ام این است که نسبت به درد مشترک نسبت به دغدغه‌های زیستی فیلم تولید کنم و نه نسبت به ذائقه فیلم تولید بکنم. و این را در زمان می توان قضاوت کرد که من فیلم ساز بهتری هستم یا یک فیلم ساز سرگرمی یک انسان دغدغه مند است.

 

  • با توجه به صحبت‌هایی که کردیم نظرتان را درباره تصمیم آخر مهران احمدی در فیلم بگویید. به نظر شما خیلی دور از منطق اتفاق نیفتاد؟

خواجه پاشا: شاخصه قصه ایرانی و قهرمان‌های قصه ایرانی این‌گونه‌اند؛ الان ما دوست نداریم اما منطق تصمیم گیری حاج یونس از شاخصه‌های قهرمان‌های ایرانی است. شما به قهرمان‌های ۸ سال دفاع مقدس نگاه کنید آیا تصمیم‌های این قهرمان‌ها منطقی است؟ به طور مثال یک نفر وقتی با یک گردان طرف است و یک میلیون و دویست قبضه توپ روی سرشان در جزیره «مجنون» خراب می‌شود و بعد شهید زین‌الدین از آن‌جا بیرون نمی آید، این تصمیم منطقی است؟ منطقی نیست، مثل تصمیم رستم، مثل تصمیم سهراب که هیچ کدام منطقی نیستند. قهرمان ایرانی شاخصه خودش را دارد و شما اگر فیلم‌هایی که شناسنامه ایرانی دارند را نگاه کنید، مثل تصمیم پسر بچه‌ای که در «خانه دوست کجاست» می‌گیرد، آیا منطقی است که به خاطر یک دفتر و کتاب این فشار را تحمل کند؟ اما شخصیت ایرانی است. آیا تصمیم پسر فیلم «بچه‌های آسمان» تصمیم منطقی است که یک بچه بخواهد در مسابقه سوم شود؟ کدام بچه این‌طوری تصمیم میگیرد؟ اما یک بچه ایرانی برای قصه ایرانی این‌کار را انجام می‌دهد و ما عاشق اخلاقیات هستیم و این‌ها را درشت‌تر نشان می‌دهیم. یونس در طول مسیر برای این دختر دارد آبروداری می‌کند و ما عاشق این غیرت ایرانی هستیم. تصور کنید هنوز هم که در خیابان‌های تهران قدم می‌زنیم، اگر یک نفر مزاحمتی برای دختری  ایجاد کند یک مرد از آن‌طرف برمی‌گردد و می‌گوید چه کار می‌کنی و این ها از شاخصه‌های شخصیت ایرانی است.

 

  • ما تحول بسیار بنیادین در شخصیت مهران احمدی و خانم حاتمی می‌بینیم. به نظر شما این میزان از تغییر را مخاطب می‌پذیرد؟

خواجه پاشا: خب در این فیلم روی این موضوع کار شده است و مهران احمدی در طول مسیر انگار از دختر خودش مراقبت می‌کند و هوایش را دارد، به خاطر او دعوا می‌کند و می‌جنگد. به خاطر خطایی که کرده از خود گذشتگی می‌کند؛ این خطایی هم که مرتکب شده خطایی نیست که بگوییم اموال یکی را خورده، بلکه یک خطای بزرگتر کرده، ترک صله‌رحم در دین ما هم رتبه با قتل است. اصل صله رحم  یعنی شما اجازه نداری وقتی یکی ازعزیزانت دچار مشکلی می‌شود به راحتی ولش کنی بلکه باید همراهش بایستی، تاوان بدهی و حواست به او باشد. در جامعه ما نسلی وجود دارد که جوانی را پشت سر گذاشته در مقابل نسل جوان؛ نسلی که ۳۰ سال از آن‌ها بزرگتر هستند و جوان‌ها باید همراه‌شان باشند و اگر مشکلی یا دغدغه‌ای هم دارند باید هوای آن‌ها را داشته باشیم و با آن‌ها صحبت کنیم. تمام این‌ها تاثیری است که یونس روی دختر می‌گذارد  و ما در سکانس پایانی دختر را در بارگاه امام رضا(ع) می‌بینیم. مگر دختر اول فیلم، دختری بود که  برود پیش امام رضا! اما شما دختر را در پایان فیلم می‌بینی که پیش امام رضا می‌رود و چه کسی این تاثیر را روی او گذاشته است؟ خب حاج یونس این تاثیر را گذاشته چرا که همواره از او حمایت کرده است. چیزی که اکنون دغدغه الان جامعه ما است همین موضوع است که باید نسل‌ها با یکدیگر گفت‌و‌گو داشته باشند و باید معنی احترام را متوجه شوند. بفهمند که ما هم عاشق می‌شدیم اما رویمان نمی‌شد به کسی بگوییم. دخترهای دهه ۸۰ فکر می‌کنند پدر بزرگ‌هایشان عاشق نمی‌شدند و به همین دلیل است که به آن‌ها می‌گویند، به خیابان نروید! اما حقیقت این است که آن‌ها هم عاشق می‌شدند اما حیا داشتند و متقابلا افراد نسل‌های بالا تر تصور می‌کنند که اگر دخترها امروز طرز لباس پوشیدنشان اینگونه است دیگر آن حیا را ندارند، درصورتی که این‌ها هم حیا را دارند ولی باید با هم صحبت کنند تا همدیگر را متوجه شوند.

 

  • خانم حاتمی، همکاری با گروه برای شما چطور بود؟

حاتمی: در واقع چون قرار بود که کار در شهرستان فیلم‌برداری شود من مقداری ترس داشتم و نمی‌دانستم چطور است و آن شهرستان‌هایی که در آن فیلم برداری داشتیم را  تا‌به‌حال در زندگی‌ام نرفته بودم و برخلاف ترسی که اول کار داشتم واقعا یک گروه خیلی خیلی خوب و درجه یک و خوش انرژی در این کار تجربه کردم، واقعا می‌توانم بگویم نه کم حاشیه بلکه بی‌حاشیه و فضای کار پر از آرامش و تسلط بود. البته آقای خواجه پاشا در اصل در خلق این کاراکتر کمک ویژه‌ای به من کردند.

  • در این گفتگو و البته در نشست خبری بعد از اکران فیلم در جشنواره فجر هم به این موضوع اشاره کردید که عِرق شخصی دارید نسبت به امام رضا(ع) و زمانی که این نقش به شما پیشنهاد شد و شما این نقش را در فیلمنامه خواندید، حس کردید که انگار برای شما فرستاده شده است. درباره این موضوع برای ما  توضیح می‌دهید؟

حاتمی: راحت بخواهم درباره این موضوع بگویم امام رضا(ع) را بخشی از خانواده‌ام می‌بینم و هیچ جایی هم  راجع به این موضوع صحبت نکردم چون واقعا علاقه  شخصی من  به دور از هرگونه تاثیر از جایی است. این‌ها شعار نیست ومن هیچ وقت به کسی هم نگفته‌ام  که تو باید فلان شخص را دوست داشته باشی چون کاملا علاقه شخصی بود و هست. من واقعا آدم عجولی هستم و همیشه آخر فیلمنامه‌ها را می‌روم و می خوانم چون دوست دارم آخرش را ببینم که چه می‌شود. زمانی که آخر فیلم‌نامه «آبی روشن» را دیدم برای من خیلی موضوع ارزشمندی بود که کار مورد علاقه‌ام را  پیش شخصی که واقعا دوستش دارم و ارادتمندش هستم، انجام بدهم یعنی محلی که به نام آن شخص است و این موضوع  برای من کافی بود. البته این اثر نکات مثبت دیگری هم داشت و من موضوع فیلمنامه را بسیار دوست داشتم و یک موضوعی هم که آقای خواجه پاشا به آن اشاره  کردند این است که در این فیلم ما زندگی عادی و روزمره را می‌بینیم. یعنی ما فقط اتفاق پشت اتفاق را نمی‌بینیم و در واقع زندگی حقیقی، قشنگی طبیعت و همه این‌ها جزو نکات مثبتی بود که به این فیلم علاقمند شدم و «آبی روشن» برخلاف ۹۰ درصد فیلم‌هایی که الان ساخته می‌شود، روزمر‌ه‌گی و جریان دارد و این موضوع برای من خیلی قشنگ است چون فکر می‌کنم باید واقعیت یک سری چیزها را ببینیم و دیگر نگوییم فیلم است، بلکه واقعیت زندگی روزمره ما است. شما در بدترین شرایط زندگی وقتی در آن جاده زیبا قرار بگیری، نگاهت به آن درخت‌ها و سرسبزی که می‌خورد در تمام آن مشکلات و درگیری‌ها هم که باشید، می‌گویید که اینجا چقدرزیبا است و تمام نکات در فیلم‌نامه لحاظ شده بود. با وجود تمام آن درگیری‌ها تمام آن مشغله‌های فکری ما کاملا زیبایی را می‌دیدیم و همین‌طورحس نوجوانی ومادری را حس می‌کردیم و متقابلا حسی که در یک آدم مذهبی وجود داشت که هم برایش جالب بود و سعی می‌کرد به رفتار و اخلاق خودش پایبند باشد؛ همه این‌ها را که می‌دیدم و متوجه می شدم تمام عواطف در من وجود دارد و کار در واقع به سلیقه من بسیار نزدیک بود.

  • حس مادرانه حسی است که تاکنون در زندگی واقعی با آن درگیر نبوده‌ای، ارتباط گرفتن با این نقش در مقام یک مادر به چه صورت بود و چطور توانستی به این حس نزدیک شوی؟

حاتمی: به صورت کلی من شخصیت والد قوی‌ای دارم، یعنی تست شخصیت دادم و یک نمره بالا در این زمینه گرفتم. من نسبت به دوستانم، برادرم و حتی افراد بزرگ‌تراز خودم و حتی مادرم هم احساس مادرانه دارم و در زندگی شخصی تلفن همراهم هرگز خاموش نمی‌شود و تمام اطرافیانم می‌دانند که ۴ صبح هم می‌توانند زنگ بزنند و من را بیدار کنند و اگه مشکلی دارند کمک‌شان کنم، حرف بزنند و… چون ترجیح می‌دهم اول آن‌ها راحت بخوابند و بعد من بخوابم، حتی افراد غریبه هم اگه جلوی راهم قرار بگیرند باز هم من این احساس والد را نسبت به آن‌ها دارم. قطعاً که آن حس مادر به فرزند در چنین شرایطی خیلی چیز عجیب‌تری است چرا که هنوز کودک به دنیا نیامده اما یک حسی است که در وجود خودت شکل گرفته و این‌ها باعث می‌شد که یک بخش از این احساس والد بودن یک قسمت‌هایی پررنگ‌تر و یک قسمت‌هایی کم رنگ‌ترباشد، اما به دور از ذهن نبود. همان طور که گفتم وقتی فیلمنامه را گرفتم و خواندم، آن را دوست داشتم و تصمیم به همکاری گرفتم. یکی از چالش‌هایم برای ایفای این نقش هم قطعا اختلاف سنی‌ام با کاراکتری بود که در فیلم‌نامه نوشته شده بود. در عین حال خود این کاراکتر در زندگی شخصی‌اش چالش‌هایی داشت که مواجهه با آن‌ها برای من دشوار بود اما پذیرفتم و تلاش کردم این از این چالش‌ها سربلند بیرون بیایم.

  • درباره این فیلم نقدهای بسیاری نوشته شده است، واکنش شما به این نقدها چیست؟

حاتمی: من یک چیزی در رابطه با خیلی از نقدهایی که خواندم و اینجا هم اشاره کردید می‌گویم و آن هم این است که خیلی وقت‌ها اتفاقی را که برای دیگران می‌افتد، از خود دور می‌بینیم و به جای آن فرد نظر می‌دهیم و وقتی اتفاق مشابه آن در زندگی خودمان می‌افتد اصلا متوجه نمی‌شویم که دقیقا همان اتفاق برایمان افتاده و برای همین هیچ وقت این نظرها را راجع به خودمان نمی‌دهیم ولی اگر مقداری راجع به اتفاقات خیلی بزرگی که در خانواده‌ها افتاده و باعث ایجاد یک سری پرونده‌ها شده است فکر کنیم و آن را در مقایسه با آن اکشن آخر فیلم قرار دهیم، کاملا متوجه می‌شویم که نه تنها اتفاقات این فیلم و پایانبندی منطقی است، بلکه در شکل و قالب خودش در زندگی همه‌ما اتفاق افتاده است. کاری که مهران احمدی در فیلم انجام داده در قالب زندگی هر کس متفاوت است و آن شخصیت در همان گرفتاری‌هایی که داشته است آن تصمیم را که برایش هم مهم‌ترین انتخاب بوده، گرفته است. او خودش را آرام می‌کرد قبل از اینکه از خود گذشتگی کند و من همیشه با این موضوع که چرا انقدر راحت راجع به مسائل زندگی همدیگر نظر می‌دهیم فکر می‌کنم و متعجب می‌شوم.

  • آقای خواجه پاشا، اولین ساخته بلند شما هنوز اکران نشده است، فکر می‌کنید اگر اول فیلم «در آغوش درخت» اکران می‌شد بازخوردها نسبت به «آبی روشن» چطور بود؟

خواجه پاشا: اکران هیچ یک از این دو فیلم دست من نبوده؛ چه فیلم «آبی روشن» و چه فیلم «در آغوش درخت» و امیدوارم هر اتفاقی که می‌افتد خیر باشد. من تمام تلاشم را کرده‌ام و با تمام وجودم کار کردم و امیدوارم که آن فیلم هم دیده شود و من بتوانم روی یک خانواده تاثیر بگذارم. اگر  فیلم  «آبی روشن» توانسته باشد روی یک نفر تاثیر بگذارد و باعث یک حس بهتر در جامعه  شود، من کارم خودم را انجام داده‌ام و قرار نیست برای من اتفاق خیلی بزرگی بیفتد و از یک سری فیلم‌ها آدم بتواند به میلیاردها تومان ثروت برسد. اگر فقط روی یک نفر در جامعه  تاثیر بگذارد در تمام عمر کافی است و امیدوارم این دو فیلم این کار را در اکرانشان انجام بدهند.

  • شما در این گفتگو درباره دغدغه‌هایتان سخن گفتید؛ حال می توانیم از شما به عنوان کارگردان بپرسیم که با توجه به وضعیت آثار کمدی در گیشه که بسیار پرفروش هستند، ممکن است که شما هم آن دغدغه انسان محور و طبیعت محور خود را کنار بگذارید و به ساخت اثری که فقط گیشه داشته باشد، فکر کنید؟

خواجه پاشا: قطعاً هنر سینما هنر گرانی است و باید با فروش همراه باشد ولی صحبت من سر این است که شما اصلا در چه اثری دیدید که در سال گذشته یا حتی در دو سال گذشته با بازیگرهای تراز اول و فیلم‌نامه خوب به فروش صد در صدی برسد؟ مثلا فیلم سینمایی نگهبان شب چه چیزی از یک اثر خوب کم دارد، ولی خب فروش ندارد و برعکس فیلمی اجتماعی نظیر ابد و یک روز به خوبی دیده می شود؟ این به ذائقه مخاطب، برمی‌گردد.

 

  • منظور شما این هست که امکان دارد تا سال‌های آتی ذائقه مخاطب عوض شود و به فیلم های دغدغه محور اقبال نشان دهد؟

خواجه پاشا: ذائقه مخاطب دهه ۶۰ «پاییزان» بوده، مخاطبان دهه ۷۰  به «قرمز» اقبال نشان دادند و علاقه مخاطب دهه ۸۰ «اخراجی‌ها» است، مخاطب در دهه ۹۰ ناگهانی به سوی استقبال از «ابد یک روز» می‌رود و مخاطب الان ژانر کمدی را دنبال می‌کند ولی خب دو سه سال دیگر احتمالاً این ذائقه تغییر می‌کند ولی یک فیلمساز که نمی‌تواند با حزب باد کار بکند. انسان امروز آرام آرام به آگاهی می‌رسد و همیشه این‌گونه نمی‌ماند، انسان ذاتا از دردهایش فرار می‌کند و چون حال خوبی از لحاظ روانی ندارد به سمت درد و رنج در فیلم‌ها نمی‌رود بلکه می‌خواهد برای مدتی هرچند کوتاه آن درد را مرتفع کند و لبخندی ژکوند بر لبانش بیاید؛ در پاسخ به شما به صراحت می‌توانم بگویم این اصلا امکان ندارد که من فیلمی بسازم و دغدغه آن پول باشد چون به نظر من انسانی نیست، البته گیشه ممکن است در کنار اولویت‌های دیگر من باشد ولی دغدغه‌های انسانی برایم اهمیت بسیاری دارد.

 

  • و سخن پایانی...

خواجه پاشا: هنر ایرانی قدمت و قامتی دارد که احساس می‌کنم برخی از فیلم‌های سینما در حال حاضر این قامت را تخریب می‌کنند، فراموش نکنید جایگاهی که سینمای ما در دنیا دارد حاصل تلاش فیلم‌هایی است که شاخصه‌های ایرانی و هویتی داشتند و به سینما انسانی نگاه کردند. این هنرمندان با آثارشان رفتند و برای ما در دنیا اعتبار به دست آوردند و بین هشت کشوری هستیم که سینمای زبان‌زدی داریم! کشورهایی مثل امارات، قطر یا دیگر کشورهای همسایه صنعت و تجارت سینما دارند ولی آیا سینما هم دارند؟ یعنی توانایی تولید اثر هم دارند؟ ما این توانایی تولید را داریم و خودمان صاحب سینما هستیم ولی احساس می‌کنم در چند سال اخیر این توانایی دارد از کشور ایران گرفته می شود و ما فقط با دغدغه گیشه فیلم می‌سازیم، آن هم فقط برای سرگرمی اثر تولید می‌کنیم. البته این موضوع در پلتفرم‌ها هم دارد اتفاق می افتد و گویی این تنه درخت دارد از درون خالی می‌شود و اگر روزی این تنه درخت بیفتد دیگر چیزی نداریم. حتما به فکر قامت هنر ایرانی باشید حالا چه با آبی روشن چه با چیزی که خودتان فکر می‌کنید.

 

زهرا طاهریان

کلید واژه:
گروه بندی: دسته‌بندی نشده

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید