• کد خبر: 11053
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:13 مرداد 1403 ساعت: 15:25

«جانور»؛اثری درباره پیشرفت هوش مصنوعی

«جانور»قصه‌ای را در دنیایی پیشرفته و تکنولوژیک در سال ۲۰۴۴ تعریف می‌کند. زمانی‌که هوش مصنوعی بسیار پیشرفت کرده و تقریبا به‌تمامی جای انسان را در دنیای توسعه‌یافته گرفته است.


جانور ساخته‌ی تازه‌ی برتران بونللو است. فیلم‌سازِ تجربه‌گرایی که پیش‌تر با فیلم‌هایی هم‌چون ناکتوراما (۲۰۱۶) و بچه‌زامبی (۲۰۱۹) نام خود را بر سر زبان‌ها انداخته بود. کسی که در هر فیلم سعی می‌کند تا به اقلیم‌هایی تازه سرک بکشد؛ هر چند با ایده‌های رواییِ نسبتا مشابه. جانور نخستین نمایش خود را در جشنواره‌ی گذشته‌ی ونیز تجربه کرده بود و قصه‌ای را در دنیایی پیشرفته و تکنولوژیک در سال ۲۰۴۴ تعریف می‌کند. زمانی‌که هوش مصنوعی بسیار پیشرفت کرده و تقریبا به‌تمامی جای انسان را در دنیای توسعه‌یافته گرفته است. حال در این دنیا، اگر بازمانده‌ای از دنیای انسان‌ها بخواهد شغلی «حساس» داشته باشد، باید از آزمون‌های این هوش‌های مصنوعی سربلند بیرون بیاید. ایده‌ای علمی ـ تخیلی که با اضافه‌شدنِ لایه‌ای عاشقانه به یکی از جذاب‌ترین فیلم‌های سال ۲۰۲۳ منجر شده است.

گفتیم که بونللو تا اندازه‌ای از شیوه‌های رواییِ یک‌سانی در فیلم‌های خود بهره می‌برد. برای واضح‌تر شدنِ بحث و برای خواننده‌ای که آشنایی کم‌تری با این فیلم‌ساز دارد، باید گفت که اولین کلیدِ روبه‌روشدن با فیلم‌های بونللو «صبر» است. نه لزوما به این معنا که فیلم‌ها ریتمِ کندی دارند؛ بلکه به این معنا که داستانِ فیلم‌ها معمولا تا حوالیِ انتهای فیلم به‌تمامی آشکار نمی‌شوند. استفاده‌ی بونللو از این شیوه‌ی روایی در بچه‌زامبی بسیار رادیکال بود. در آن‌جا، با دو خط روایی مواجه بودیم که به‌صورتِ موازی برای مخاطب نمایش داده می‌شدند. یکی در زمانِ حال و دیگری در زمان و مکانی ناشناخته.

خط روایی دوم آن‌قدر مبهم بود که تماشای آن فقط سبب سردرگمی می‌شد؛ علی‌الخصوص که بسیار کم‌دیالوگ و در فضایی سرد و تاریک روایت می‌شد. اما در پایان فیلم بود که مخاطب ربط این دو خط روایی به یک‌دیگر را متوجه می‌شد و به معنای اصلی روایت فیلم پی می‌برد. این‌گونه غافل‌گیریِ فیلم اساسی‌تر و لذت کشف برای مخاطب دوچندان می‌شد.

جانور نیز تا اندازه‌ای این‌چنین است. دیدنِ فضاهای مختلف فیلم، درحالی‌که از نظر فضایی و تاریخی چندان ارتباط روشنی با یک‌دیگر ندارند، در اوایل فیلم تعجب‌آور و گیج‌کننده است. چیزی که از همان ابتدا و با سکانسی آغاز می‌شود که شخصیتِ گابریل (لئا سیدو) را در اتاق سبز یک استودیو و در حال بازی برای یک آگهی تبلیغاتی نشان می‌دهد. در مواجهه‌ی اول، معلوم نیست که این سکانس چی است و چه چیزی را از داستان عیان می‌کند. فقط عنصر «ترس» به‌عنوان چیزی نمادین برای مبارزه در این سکانس مطرح می‌شود که بعدتر می‌فهمیم کلید نزدیک‌شدن به کاراکتر گابریل است. این عنصر در سکانس بعدی بیشتر گسترش می‌یابد. سکانسی در دنیایی کاملا متفاوت از افتتاحیه‌ی فیلم. جایی که با کاراکتری دیگر با بازی سیدو روبه‌روییم که با مردی (جورج مک‌کی) دیدار می‌کند که روزگاری قبل‌تر در شهری دیگر با او ملاقات کرده بود. این دیدارِ دوباره بهانه‌ی صحبت‌کردن از همان ترس را ایجاد می‌کند. ترسی که گویا همیشه و همواره با این کاراکتر همراه است.

در سکانسِ بعدی است که متوجه خط و ربط این لایه‌های روایی می‌شویم. این بار بونللو ارتباطات را زودتر ــ ولی البته هم‌چنان با ابهامِ زیاد ــ برای مخاطب مکشوف می‌کند تا بتواند به داستان عاشقانه‌ی مدّ نظرش بیشتر بپردازد. در سکانسی که در زمان حال می‌گذرد، رفته‌رفته متوجه می‌شویم که حالا سال ۲۰۴۴ است و دنیا تحت‌احاطه‌ی هوش‌های مصنوعی است. آن‌ها دنیا را مدیریت می‌کنند. دنیایی که در میزانسن، بسیار خلوت، خاکستری، با خطوط افقی و عمودیِ بسیار زیاد و در فضایی کاملا سرد و بی‌شور تصویر شده است. بسته‌تر بودن قاب نیز به القای این حالت کمک کرده است. دنیایی که در آن شور و حالِ انسانی فقط به فضاهایی محدود و بسته انتقال یافته است. دنیایی محدودتر که شخصیت‌ها را بی‌روح می‌خواهد تا بتواند به آن‌ها کارهای «حساس» را بسپارد. انسان‌ها در این دنیا نیاز به خالص‌سازی DNAشان دارند تا بتوانند از شر احساسات رها شوند. همین مسئله نیز پالتِ رنگی این دنیا را برای مخاطب توجیه می‌کند. هرچه بی‌احساس‌تر، رنگ‌ها خاکستری‌تر!

از این‌جاست که مشخص می‌شود لایه‌ی روایتی‌ای که در گذشته می‌گذرد مربوط‌ به چه چیزی است. در یک برنامه‌ی خالص‌سازی، گابریل ملزم به گذراندن تجربیاتی است تا احساسات مربوط‌به ترس‌ش را از دست بدهد. احساساتی که اجازه نمی‌دهد او بتواند مشاغلی مهم و حیاتی‌ را به‌دست بیاورد. با این برنامه‌های شبیه‌سازی و این رفت‌وبرگشت‌های زمانی، جانور بحث را برای بررسی مفاهیمی دیگر ــ نظیر تناسخ ــ نیز باز می‌گذارد و آن‌ها را نیز احضار می‌کند. به این معنا که روند خالص‌سازی درون فیلم را با ایده‌ی تناسخ و زندگی‌های مختلف برای رسیدن به تکامل یکی می‌کند و آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد.

منبع:زومجی

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید