فیلم IF با بازی رایان رینولدز با اینکه بدون اشکال نیست، اما یک فیلم کمدی خانوادگی دلچسب، دلگرم کننده و جذاب را ارائه میکند.
فیلم IF داستان یک دختری جوان بهنام بی را دنبال میکند که میداند در حال پشت سر گذاشتن یک تجربه پر دردسر است و پس از آن شروع به مشاهده دوستان خیالی همه افراد میکند که پس از بزرگ شدن دوستان واقعی خود رها شدهاند. این فیلم میخواهد نشان دهد که این دختر با این توانایی چه کاری میتواند انجام دهد. فیلم با الهام از آثار کمدی خانوادگی دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی ساخته شده است که جان کرازینسکی پس از کارگردانی دو قسمت اصلی فیلم A Quiet Place و تجربه کارگردانی موفق دو فیلم ترسناک، به سراغ چنین اثری رفته است.
جان کرازینسکی قبلا فاش کرد که فیلم با الهام از دوران کودکی خود ساخته شده است و همین موضوع میتواند جالب توجه باشد، اما فیلم چقدر توانسته است به اهداف خود با وجود بازیگر مطرحی مثل رایان رینولدز تا صداپیشگان محبوب مثل استیو کارل به اهداف خود برسد؟ فیلم ایف را میتوان به دو بخش تقسیم کرد. در بخش اول فیلم بهدنبال یافتن مسیر خود است تا بتواند به آن شکل دهد. این بخش تا حد زیادی تا نیمههای فیلم ادامه پیدا میکند و به مشکل اصلی فیلم تبدیل میشود.
فیلم شروع مشخص و آشنایی دارد که در آن با شخصیتهای اصلی و دلیل خلق شخصیتهای خیالی آشنا میشویم. اما مشکل اصلی دقیقا از جایی آغاز میشود که فیلم تلاش زیادی برای تعریف داستان و دلیل ایجاد شدن این شخصیتها میکند. در بخش اول شخصیت اصلی داستان تلاش میکند تا برای هر شخصیت خیالی یک کودک جدید پیدا کند و بخش زیادی از روند فیلم به این موضوع اختصاص داده میشود. روند اولیه فیلم تا حدی کند است و این میتواند برای بیننده خسته کننده باشد.
این روند متاسفانه تا نیمه اول فیلم ادامه دارد و میتواند باعث شود بیننده از ادامه تماشا فیلم انصراف دهد. بااینحال فیلم همچنان دارای صحنههای خوبی است که باعث میشود لحظات خوب و سرگرم کنندهای را با وجود روند آهسته فیلم داشته باشیم. بهطور کلی کرازینسکی برای اینکه بتواند ایده خود را پیاده کند زمان زیادی را به آن اختصاص میدهد و درست در نیمه دوم داستانن که بالاخره متوجه خط رسمی داستان میشویم، عملا روند فیلم تغییر میکند و با فیلمی طرف میشویم که لحظات جذابی را ارائه میکند.
فیلم شاید کمی دیر به روند خود میرسد، اما درنهایت فیلم IF با اینکه بهطور کلی یک فیلم کمدی خانوادگی است، اما هرگز در بخش کمدی افراط نمیکند و در تلاش است تا پیامهایی در رابطه با نیازهای یک کودک یا ترس از دست دادن والدین و تنهایی و موارد دیگر را ارائه کند و در این راه هم بسیار موفق عمل کرده است. لحظات احساسی فیلم نقطه قوت فیلم است و کرازینسکی توانسته است بهخوبی از این صحنهها و به درستی در لحظات مختلف فیلم استفاده کند.
فیلم درنهایت پیام و هدف خود دست پیدا میکند و پایانبندی فیلم نقطه قوت آن است. درواقع ما در پایان فیلم شاهد پلات تویستی هستیم که بیننده شاید در میانههای فیلم هم میتوانست به آن شک کند، اما درنهایت بهخوبی در پایان فیلم از آن رونمایی شد. درواقع مهمترین بخش فیلم در بخش پایانی آن نمایان میشود که بیننده شاید تا حدی غافلگیر هم شود؛ چرا که واقعا انتظار چنین پلات تویستی را ندارد و برخلاف چیزی است که انتظارش را داریم.
صد البته ما شکهایی هم در طول روند فیلم پیدا میکنیم، اما واقعیت این اس که کرازینسکی در این مورد هوشمندانه عمل کرده است و نمیخواهد تا پایان دست خود را رو کند. به همین منظور فیلم را به شکلی جلو میبرد که حتی اگر شک کنیم، اما باز هم به شکلی روند فیلم چیده شده است که باعث میشود تا پایان نتوانیم بهدرستی در مورد یک موضوع مهم در فیلم حدس بزنیم. این پلات تویست دررواقع حکم نجات کامل فیلم را دارد و باعث میشود تا فیلم از اثری متوسط به اثری بهتر و نهایتا خوب تبدیل شود که ارزش تماشا کردن را داشته باشد.
بخش مهمی از فیلم روی کمدی آن تمرکز دارد، اما همانطور که جلوتر هم گفتم، افراطی در آن وجود ندارد و هر زمانیکه نیاز باشد، کرازینسکی بهخوبی از آن استفاده کرده است. درواقع این صحنهها آزار دهنده نیستند و اتفاقا نکته مثبتی در فیلم هستند. این صحنهها به شکلی به تصویر کشیده شدهاند که بیشتر روی شخصیتهای خیالی تمرکز دارد و همین موضوع باعث میشود دست بازیگران بیشتر باز باشد تا اینکه مجبور باشند صحنههای کمدی ضعیفی را باتوجهبه روند فیلم خلق کنند.
اما شخصیتهای خیالی نقش مهمی در روند فیلم دارند. اگرچه تمرکز فیلم روی شخصیت بلو یا خانم بلوسوم است، اما تنوع خوبی در خلق این شخصیتها شده است و با اینکه بیشتر این شخصیتها جنبه حضور بامزه و کوتاهی دارند، ولی باز هم باعث جذابتر شدن فیلم شدهاند. در هر حال هدف اصلی فیلم نمایش دوستان خیالی است و این موضوع حتی اگر کمی جنبه کمدی یا بامزهتر کردن فیلم را داشته باشد، اما مهم است که نشان داده شود هر شخصیت چگونه براساس هویت و علاقه یک شخص خلق شده است.
این تنوع هر شخصیت نکته مثبتی است، اما میتوانست کمی حضور بیشتری در فیلم بهخصوص در بخش اول داشته باشند. بهطور کلی جذابیت هر شخصیت این است که این شخصیتها براساس هویت و روحیات صاحب خود طراحی شدهاند و به همین نکته یکی از جوابهای کلیدی فیلم هم است. اما در بخش دیگر بازیگران فیلم هستند که نقش مثبتی در روند فیلم دارند. درکنار آن البته جلوههای ویژه فیلم کیفیت خوبی دارند و باعث شدهاند تا این شخصیتهای خیالی به بهترین شکل ممکن به تصویر کشیده شوند.
رایان رینولدز با اینکه طی این سالها با نقشهای تکراری شناخته میشود، اما در اینجا با یک نقش نسبتا متفاوت به ایفای نقش پرداخته است. اگرچه او همچنان همان ویژگیهایی را که برای آن شناخته میشود، دارد، اما باز هم اینجا تلاش کرده است تا بازی نسبتا متفاوتی داشته باشد و تا حدی هم موفق است. رینولدز بازی دلچسبی دارد و بخش زیادی از فیلم بدون او احتمال داشت که سقوط کند، اما او در اینجا دست تنها نیست و یک کمک بسیار خوب دارد.
کایلی فلمینگ که نقش اصلی فیلم را بازی کرده است، دقیقا همان چیزی است که فیلم به آن نیاز دارد و او توانسته است تعامل خوبی با شخصیتهای خیالی و رایان رینولدز داشته باشد. شخصیت او در طول فیلم در حال تکامل است و روند تغییراتی این شخصیت بهخوبی در طول فیلم قابل لمس است. فلمینگ درواقع وظیفه سختی دارد تا شخصیتی در طول فیلم باشد که بین شخصیتها باید رابطه معناداری ایجاد کند و ازطرفی دنیای واقعی خود را هم از دست ندهد.
اما درنهایت جان کرازینسکی هم نقش کوتاه اما تاثیرگذاری در روند فیلم دارد. با اینکه نقش او بهصورت کلی در فیلم کم است، اما او بهخوبی توانسته است نقش پدری را بازی کند که واقعا دلسوز تنها دخترش است و میخواهد به هر روشی روحیه دختر خود را حفظ کند. البته این موضوع باتوجهبه کارنامه کرازینسکی عجیب نیست، اما او در اینجا نقش نسبتا متفاوتی دارد. البته فیلم بازیگران بیشتری هم دارد، اما بهطور کلی تمرکز آن روی دو شخصیت فلمینگ و رینولدز با شخصیتهای خیالی و صداپیشگان مشهور آنها است.
جان کرازینسکی شاید با فیلم IF نتوانسته باشد آن کیفیتی را که در دو فیلم A Quiet Place از او دیدیم تکرار کند، اما باز هم تجربه لذتبخش و دلگرمکنندهای را ارائه کرده است. فیلم روندی آهسته و نسبتا خسته کننده در ابتدا دارد، اما از نیمههای فیلم روند اصلی فیلم آغاز میشود و دقیقا چیزی که را وعده میدهد، ارائه میکند. رایان رینولدز و کایلی فلمینگ از نقاط قوت فیلم هستند و ارتباط خوبی با شخصیتهای خیالی برقرار کردهاند و باعث شدهاند تا روند کند فیلم کمتر در طول آن احساس شود. درنهایت فیلم دوست خیالی شاید اثری بینقص نباشد، اما درنهایت اثر خانوادگی جذابی است.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است