تقریبا میتوانم بگویم هیچ بازیگری نیست که برای بازی این نقش بگوید نه! نقش سلطانخواه تمام مشخصات جذاب یک کاراکتر را به لحاظ بازیگری برای یک بازیگر داشت و از این نظر امکان نه گفتن به آن وجود نداشت.
سینما و شبکه خانگی در این سالها تلاشهایی در ساخت فیلمها و سریالهایی با محور فساد اقتصادی داشتهاند اما جای خالی آثاری از این دست در تلویزیون که مهمترین رسانه کشور است، به چشم میخورد؛ به نظر میرسد رسانه ملی اخیرا تصمیم گرفته از ساخت درامهای عاشقانه و احساسی فاصله بگیرد و سراغ سوژههای جنجالیتری برود که شاید حواشی سیاسی هم داشته باشند. تازهترین اثر ابوالقاسم طالبی با نام «هفت سر اژدها» است که نگاهی داشته به پرونده فسادهای کلان اقتصادی؛ پیش از این، آثاری با این رویکرد را کمتر در قاب تلویزیون دیدهایم.
متین سلطانخواه نام شخصیت اصلی این سریال است که مجید واشقانی آن را ایفا کرده است. این شخصیت، یک آقازاده ثروتمند و فاسد است که از رانت و موقعیت پدر خود برای منافع شخصی استفاده میکند. ماهنامه صبا در این شماره به گفتوگو با مجید واشقانی بازیگر اصلی سریال «هفت سر اژدها» پرداخته است.
* بعد از مدتی که در تلویزیون کمکار بودید با سریال «هفت سر اژدها» در شبکه سه حضور دارید. علت این کمکاری چه بود؟
دلیل اول اینکه، متاسفانه کیفیت فیلمنامههایی که میخواندم واقعا در حد استاندارد نبود و اتفاقا بسیاری از این سریالها بعدها ساخته و پخش شد و متوجه شدم تصمیم درستی گرفتهام که در آنها نبودهام کما اینکه در یکی دو سریال این اتفاق برایم رخ داد. در واقع تجربه هم کردم؛ سریالهایی که روی برگه و در قالب فیلمنامه معلوم بود که شکست میخورند اما به هرحال آنها را تجربه کردم؛ بنا به وعده و وعیدهایی که داده میشود، وارد کار میشویم، میگفتند درست میشود و… اما همیشه این وعدهها اشتباه و نشدنی هستند که به آنها اعتماد میکنید و در نهایت میبینید همان نظری که روز اول هنگام خواندن فیلمنامه داشتید، درست بود. اساسا آنچه موقع خواندن فیلمنامه، استاندارد لازم را ندارد، اینکه گفته شود میرویم و زمان ضبط درست میشود وعدهای کاملا اشتباه است و من هم شاید در چندین و چند کار در قالب فیلم و سریال این تجربه را داشتهام و علیرغم میل باطنی کار کردهام و دیدهام که آن کار هیچگونه بازخوردی نداشته است. یعنی خیلی بیتاثیر بوده و یا بهعنوان یک نمره منفی در کارنامه کاری ثبت میشود؛ پس بهتر است با توجه به سختیهایی که وجود دارد کار نکنید تا اینکه کار بد کنید. مواقعی هم مجبور میشویم که این کار را بکنیم و این اجبار اساسا اجبار اقتصادی است اما تا زمانی که این اجبار اقتصادی خیلی زورش زیاد نباشد سعی میکنم این کار را نکنم.
دلیل دوم هم این است حدود چهار سال سریال «هفت سر اژدها» وقت برد و من برای این کار هر روز آفیش بودم. بسیار کم پیش میآمد که بتوانم سرکار دیگری حاضر باشم و اصلا امکان این هماهنگی وجود نداشت. البته خودم هم خیلی راغب نیستم زمانی که در کاری نقش اصلی را ایفا میکنم، زمان، انرژی و تمرکز لازمم را درگیر کار دیگری بکنم؛ بنا به همین دلیل این کار را نکردم.
نقش متین سلطانخواه در فیلمنامه بسیار جذاب بود. تقریبا میتوانم بگویم هیچ بازیگری نیست که برای بازی این نقش بگوید نه! نقش سلطانخواه تمام مشخصات جذاب یک کاراکتر را به لحاظ بازیگری برای یک بازیگر داشت و از این نظر امکان نه گفتن به آن وجود نداشت. ازطرفی میدانستم بسیار وقتگیر است و البته بسیار حاشیهساز خواهد بود. این موارد مسائلی بودند که میتوانست باعث شود این نقش را بازی نکنم و به آن نه بگویم اما شناسنامه نقش میگفت نقش خیلی جذاب است کما اینکه الان هم که آن را میبینیم نقش جذابی از آب درآمده است. این را هم بگویم که آقای طالبی اصلا دوست نداشت این نقش، نقش جذابی باشد اساسا به لحاظ اینکه نقش سمپات باشد مایل نبود این اتفاق بیفتد اما به هر حال فیزیک این نقش منفور و منفی این جذابیت را دارد و روی لبهای حرکت میکرد که با تماشاچی سمپات شود اما بخشی از آن خارج از دست کارگردان و بازیگر بود. مواردی که به نقش رنگ و لعاب میدادند جذابیت داشتند، نقش چندین و چند نقطه عطف داشت، بالا و پایینهای موقعیتی، اصطکاکهای زیاد با کاراکترهای مختلف، چه در خانواده و چه در محیط کار که باعث میشد این نقش به اصطلاح تخت نباشد؛ ایفای آن بسیار مشکل بود. بنابراین برای من نقش بکری به حساب میآید. مضاف بر اینکه تمام این سریال خواسته یا ناخواسته در خدمت این کاراکتر است. در واقع قصه، قصه سلطانخواه است. به همین دلایل کار و نقش برای اینکه آن را بازی کنم برایم سرشار از جذابیت بود.
هیچ مابهازایی برای آن نداشتم. بازیگران دیگر هم چنین نقشهایی را بازی کرده بودند اما حتی نزدیک به آنها هم بازی نکردم و خواستم شخصیتی کاملا منحصر به فرد برای این قصه باشد تا بتوانیم یه متین سلطانخواه، معروف به سلطان برای بیننده تعریف کنیم. احساس میکنم با توجه به بازخوردها، نقش درآمده و مردم با آن گره خوردهاند. معلوم است که مردم در زندگی واقعی چنین کاراکتری را دوست ندارند اما در یک نمایشی همه کاراکترها باید جذابیت نمایشی داشته باشند و سلطان این جذابیت نمایشی را دارد.
مطمئنا دیکته نوشته شده غلط هم دارم. الان که میبینم جاهایی وجود دارد که باید به گونه دیگری بازی میکردم. این درمورد تمام نقشهایی که بازی میکنیم وجود دارد؛ وقتی کار را تماشا میکنید درمییابید چه کارهایی را باید انجام میدادید و چه کارهایی نیاز نبود که انجام دهید. اما در زمان ضبط تمام تلاشم را به کار گرفتم تا تمام مولفههای مربوط به شخصیت را برای تبدیل کردن به فعل در نظر داشته باشم بهعلاوه تمام قوه و استعداد بازیگریام را بهکار بگیرم تا بتوانم یک شخصیت کاریزماتیک نمایشی در یک اثر نمایشی برای مردم ایجاد کنم. خیلی از مواقع پیش میآمد که بازخوردها بسیار خوب بودند. بنابراین اگر تعریف از خود نباشد من در زمینه بازیگری بسیار بی رودربایستی هستم و احساس میکنم هرچیزی را اگر درست است باید درستش را گفت و برعکس. منتقد بیرحمی هستم و اولین منتقد خودم، خودم هستم. حتی اشکالات و ایراداتم را نسبت به نقاط قوتم بیشتر میبینم؛ درمجموع احساس میکنم آن تیری که باید از جانب بازیگر به تمام حواس بیننده اصابت کند را شلیک کردهایم.
نقش بسیار سخت است. این نقش بهراحتی میتوانست تبدیل به یک کاریکاتور و شخصیت پلاستیکی شود. این شخصیت بدمنِ قصه است و اگر قرار بود به کاراکتری تبدیل شود که جذاب هم نباشد باید فاتحه سریال را میخواندیم. میتوانم بگویم که تمام بار سریال روی دوش سلطانخواه قرار گرفته است. ما قصد نداریم با ارزشهای اخلاقی این اثر نمایشی را نقد کنیم چراکه چنین کاری اصلا ممکن نیست و من فقط از جانب بازیگر نقش سطانخواه صحبت میکنم و باید بگویم ستون قصه روی این کاراکتر و نقش گذاشته شده بود.
ما هم زندگی خانوادگی سطانخواه را میبینیم و هم زندگی کاری این آدم را و هر دوی اینها سرشار از چالش بود چراکه در مواجهه با کاراکترهای مختلف و در موقعیتهای متنوعی که قرار میگیرد، چالش داشت. تمام جذابیت هر نقش بسته به آن است که چقدر در موقعیتهای متفاوت با کنتراست بالا قرار میگیرد که اگر قرار گرفت نقش، نقش جذابی خواهد بود. این نقش در سکانس به سکانس در تصمیمگیریها، واکنشهایی که به موقعیتهای مختلف نشان میدهد، همگی جذابند زیرا موقعیتها جذاب و خاص هستند و اینطور نیست که در سریال دیگری آنها را ببینیم. یک مافیاگونهای که هرگاه در قصهای در این ژانر برای بیننده تعریف شده باشد، جذاب خواهد بود.
بله ما نقشهای منفی اثرگذاری در تاریخ سینمای جهان داریم که مطمئنا از نقشهای مثبت بیشتر هستند. به این دلیل که مولفههای موجود در شناسنامه کاراکتر و تعریف آنها از کاراکتر مثبت بیشتر است؛ مضاف بر اینکه ما خیلی هم بلد نیستیم کاراکترهای مثبت را تعریف کنیم. کاراکترهای مثبت ما پلاستیکی و بسیار غیرقابل باور و رویایی هستند. همین است که با بیننده گره نمیخورند اما به دلیل اینکه در شخصیتهای منفی میتوانیم هرآنچه که در واقعیت وجود دارد را انجام دهیم بیننده هم درستتر آن را باور میکند؛ بنابراین ضعف در تعریف شخصیتهای مثبت است که تا این اندازه شخصیتهای منفی گیراتر میشوند. جدای مولفههایی که از آنها صحبت کردیم حتی شخصیتهای مثبت و قهرمان هم میتوانند بسیار سمپات شوند و از این نمونهها کم نداریم اما قاعدتا تعداد شخصیتهای منفی بیشتر است. البته این را هم بگویم که ما یکسری شخصیتهای منفی داریم که روبهروی قهرمان داستان قرار میگیرند اما مقداری در تعریف با شخصیتهای منفی دارای مشترکات و تفاوتهایی هستند. یعنی هر دو در دسته و گروه منفی قرار میگیرند که من به آنها میگویم شخصیتهای مانع. دوست ندارم شخصیتهای مانع را بازی کنم اما شخصیتهای منفی را بله.
آقازاده «هفت سر اژدها» بودن
آنچه از مجید واشقانی در قاب تلویزیون به خاطر داریم، عموما کاراکترهای مثبتی بوده و نقشآفرینی این بازیگر در سریالهای پلیسی نظیر «ماتادور» و «میکائیل» هم مورد توجه مخاطبان قرار گرفت. البته واشقانی را در قالبهای منفی نظیر آنچه در «هوش سیاه» به نمایش گذاشت هم دیدهایم اما نقشی که این بازیگر در تازهترین کار خود ایفا کرده، کمی متقاوتتر و چالشیتر از دیگر کاراکترهایی است که او در آن نقشآفرینی کرده است. واشقانی در جدیدترین اثر ابوالقاسم طالبی که این شبها از شبکه سه سیما پخش میشود، در قامت آقازادهای ظاهر شده که مفسدههای بسیاری از او سر میزند. آقازاده «هفت سر اژدها» از این جهت نقش چالشی برای واشقانی است که چند وجه دارد و باید گاه خوب و گاه بد باشد و در عین حال پیچیدگی شخصیت را هم برای مخاطب قابل درک کند؛ این نیازمند کنترل و تسلط بر میمیک صورت است که واشقانی در این سریال به خوبی از عهده این مسئولیت برآمده است. صلابتی هم که از او در راه رفتن و حرکاتش میبینیم، تکمیل کننده کاراکتر بوده و ترکیب میمیک صورت و صلابت بدن از او یک آقازاده تمام عیار ساخته؛ آقازادهای که غرور و تظاهر و زیرکی را با هم دارد. اهمیت بازی بدن در ایفای نقشها بهویژه برای کاراکترهای اصلی داستان از این منظر است که اگر مخاطب بازیگر را در قامت نقش نپذیرد، سیر داستان را هم دنبال نمیکند و حتی اگر سوژه و محتوا هم خوب باشد، کار شکست میخورد.ویژگی متمایز واشقانی در طی سالهای بازیگری او این بوده که معمولا سعی کرده انتخابهای یکسان نداشته و با ایفای نقشهای متمایز، در ذهن مخاطب تکراری نشود.
There are no comments yet