قدیسه ساختن از هر شخصیتی یک ضربه بزرگ به به آن شخصیت در اجتماع است.
یکی از بحران های اصلی ما در زمینه فیلمنامه نویسی در حال حاضر پرداخت به هرچیزی ست که صنف ، نهاد و تشکلی پشت سر خودش داشته باشد. حال میخواهد این پرداخت شوخی باشد میخواهد جدی و در قالب یک درام عاشقانه یا اجتماعی. چند سالی ست اما «پلیس» و نوع پرداخت به نیروی انتظامی دیگر گویا از بحران گذشته و تبدیل به یک خط قرمز شده است و دست عوامل تولید خاصه فیلمنامه نویس و کارگردان را در درام و شخصیت پردازی بستهست. نکته اصلی اما چیز دیگری ست مگر یک تهیه کننده و کارگردان از چند نهاد و ارگان مجوز بگیرد؟
قدیسه ساختن از هر شخصیتی یک ضربه بزرگ به به آن شخصیت در اجتماع است چراکه خود به خود برای مردم هر جامعه ای به لحاظ روانشناختی نسبت به هرچیزی که تقدس زایی اتفاق بیفتد گاردی منفی شکل میگیرد. هرچیزی که را خط قرمز ببینند نسبت به آن وسوسه زیرپا گذاشتن دارند و این در ناخودآگاه هر آدمی ست و باید زیر این موضوع خط کشیده شود که «پلیس معصوم نیست » . نیروی شهربانی که میتواند درگیر فساد شود همانقدر به تعلیق داستان کمک میکند که شخصیت امیرنوروزی با پاکدستی و دادخواهی مچ پلیس بد را میگیرد . پس حتی اگر سطحی هم نگاه کنیم نبرد خیر و شر را میبینیم که پایه داستان نویسی کلاسیک ست و کسی را هم زیر سوال نمیبرد.
اگر این را بپذیریم که پلیس معصوم نیست میتوان پذیرفت که خطا هم دارد ؛ بزرگ یا کوچک. همان اندازه که پلیس شریف و متعهد تعدادش کم نیست و بی شمار در آن میان پلیس های خطاکاری که مرتکب عمل اشتباه میشوند هم در سیستم انتظامی وجود دارند و این تقصیر هیچ مافوق نیست که تقصیر همان فرد است. این را در میان پزشکان ، معلمان ، پرستاران و… همه مشاغل خدمتگذار دیگر هم میبینیم.
این بزرگ ترین اشتباه نیروی انتظامی ست که تاب تماشای پرداخت شخصیت خاکستری خطاکار را ندارد و نمی پذیرد که مثل تمام اقشار جامعه آدم ها خاکستری هستند و سیاه و سفید مطلق وجود خارجی ندارد. هرچقدر حساسیت مخاطب را نسبت به پلیس بیشتر کنیم گارد مخاطب را هم نسبت به صاحبان این مشاغل شریف بیشتر میکنیم. اگر از مریخ نیامده باشیم واقعیت را که تعداد زیاد شخصیت های در سایه است که موجبات فساد مالی در جامعه میشوند را میبینیم که یقینا به وسیله یک نفر دیگر که نقش موثر در جامعه ست کاور میشود ! پس در هیچ شغل و موضوعی واقعیت با سانسور مخدوش نمیشود.
باید مثل سینما و تلویزیون تمام جهان صاحبان مشاغل را در چالش درام قرار دهند تا داستان های جدید نوشته شود و آثار متفاوتی دیده شود و مشت نشانه خروار نیست . اگر مثل پلیس ها هربار یک صنف و یک شغل اعتراض کنند و دست به توقیف یک سریال بزنند به عقبماندگی در تولید میرسیم .
درها و اندیشه ها را در درام نسبت به شخصیت پردازی افراد با شغل های مختلف باز بگذارید و فقط در زمینه مشاوره به آنها کمک کنید و موانع و منع کردن ها را به حداقل برسانید. در این بکن و نکن ها فقط بزرگ ترین ضربه را هنر و مخاطب میخورد. مردم قهرمان و ضدقهرمان را در کنار هم میپسندند این لطف محتوایی را از بیننده نگیرید و به جای ناظر ، مشاور باشید، همین!
نویسنده: دنیاخمامی
There are no comments yet