باتوجه به مشکلات اقتصادی درشرایط کنونی، توجه مردم نسبت به فرهنگ تاحدودی کاهش یافته است. باید درنظرداشته باشیم که اقتصاد و فرهنگ همواره رابطهای متقابل با یکدیگر دارند.
اکبر منتجبی یکی از روزنامهنگاران باسابقه به شمارمیرود که در طول این سالها در نشریات و روزنامههای متعددی فعالیت داشته است. او درحالحاضر رییس هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران وسردبیر روزنامه «سازندگی» نیز هست. با این روزنامهنگار پرسابقه به مناسبت سالگرد مجموعه وصف صبا درباره جایگاه فعلی نشریات فرهنگی و میزان تاثیرگذاری این نشریات به گفتوگو نشستهایم.
برخی براین باورند که درسالهای اخیر به دلایل مختلف نشریات به حاشیه رانده شده و به آن شکلی که باید تاثیرگذاری لازم را بر جامعه ندارند، اگربخواهیم به ریشهیابی این مسئله بپردازیم دیدگاه شما دراینباره چیست؟
باتوجه به مشکلات اقتصادی درشرایط کنونی، توجه مردم نسبت به فرهنگ تاحدودی کاهش یافته است. باید درنظرداشته باشیم که اقتصاد و فرهنگ همواره رابطهای متقابل با یکدیگر دارند و تا زمانی که مردم درگیر مسائل معیشتی هستند نمیتوان انتظار داشت که کالاهای فرهنگی که درقیاس با کالاهای اساسی زندگی دردرجه دوم قراردارند، در سبد خانوار جایی داشته باشند. اگرچه طبقه متوسط از گذشته تاامروز نسبت به مقوله فرهنگ توجه زیادی داشته است، اما در حالحاضر به دلیل تنگناهای اقتصادی، طبقه متوسط که طبقه بزرگی هم هست نمیتواند نیازهای فرهنگی خود را مرتفع سازد. اما در مجموع، اگر یک جامعه از رونق اقتصادی برخوردار باشد طبعا مجلات فرهنگی میتوانند تسهیلکننده باشند. در واقع مجلات با تهیه مطالب متنوع، چراغ راه مخاطبان هستند و به آنها رهنمود میدهند که چه کتابی بخوانند، به دنبال چه موسیقیای بروند و گوشکردن، کدام پادکست را پیگیری کنند یا چه فیلمی و تئاتری را ببینند. آنها میتوانند کیفیت زندگی را ارتقاء دهند. بنابراین نقش نشریات فرهنگی بی تردید سازنده و اثرگذار است، منتهی باید این مسئله را هم در نظر داشته باشیم که بخش اعظمی از رونق نشریات به شرایط اقتصادی در یک جامعه بستگی دارد. تجربه ثابت کرده است که طبقه متوسط همیشه بیشترین توجه را نسبت به فرهنگ داشته است، ضمن اینکه سایر طبقات اجتماعی مانند طبقه مرفه هم تمایل زیادی دارد تا فرهنگ را وارد زندگی خود کند، چون این نکته را میداند که حوزه فرهنگ تفاخر میآورد. به همین خاطر است که مثلا یک سرمایهدار دوست دارد با هنرمندان و اهالی فرهنگ نشست و برخاست داشته باشد، چون او در طول زندگی توجهش به سمتوسوی درآمدزایی بوده و این مسئله باعث شده تا از پرستیژ اجتماعی غافل بماند. درعینحال، طبقه متوسط که همانطور که اشاره کردم، از اصلیترین مخاطبان کالاهای فرهنگی هستند و فرهنگ را برای خود هویتبخش میدانند. ناگفته پیداست که با یک نگاه کلی میتوان دریافت، نشریات فرهنگی نقش زیادی در ارتقاء سطح دانش عمومی دارند. متاسفانه درسالهای اخیر که اغلب مردم درگیر مسائل امرارمعاش هستند، فاصله عمیقی میان فرهنگ و مردم ایجاد شده است و به همان نسبت شاهد رکود نشریات فرهنگی نیز بودهایم. طبعا تا زمانی که افراد یک جامعه درگیر تامین اقلام اساسی زندگی خود هستند خرید کتاب و نشریه محلی از اعراب ندارد. اگرچه چندان که اشاره کردم، نشریات فرهنگی در هر برههای از زمان آبشخور اصلی طبقه متوسط بوده است و مردم تلاش میکنند تا خلاءهای فرهنگی خود را از طریق نشریات فرهنگی پر کنند. با اینحال، بدیهی است که اگر سردبیر، تیم نویسندگان و مدیریت یک نشریه از خلاقیت و نوآوری برخوردار باشند میتوانند حتی دراین شرایط هم تاحدودی نظر مخاطبان را به سمت نشریات کاغذی جلب کنند.
ما درحالی از رکود نشریات درشرایط فعلی صحبت میکنیم که در بعضی از برهههای زمانی، نهتنها با رونق دراین زمینه مواجه بودیم و دهه ۶۰ تا اوایل دهه هشتاد بهنوعی دوره رشد و شکوفایی نشریات فرهنگی به شمارمیرفت که نشریات درآن سالها، پرورشدهنده طیفهای مختلف فرهنگی هم بودند، اما هرچه پیش آمدیم چراغ نشریات رو به خاموشی رفت، به نظرشما اصلیترین دلیل این مسئله چیست؟
همینطور است! چندان که پیشتر هم اشاره کردم، نشریات فرهنگی در عین اینکه همیشه آبشخور فرهنگی طبقات مختلف جامعه به شمار میروند، میتوانند پایگاهی برای تولید فکر و بنگاهی فرهنگی برای تولید روشنفکر، فیلمساز، داستاننویس، مترجم، گرافیست، مجسمه ساز و…هم باشند. کما اینکه قبلا نیز چنین بوده. اساسا در تمام دهههای گذشته از دهه ۲۰ به این سو، تولید فکر ابتدا به ساکن در نشریات فرهنگی انجام و بعد آن مقالات، به کتاب تبدیل میشد. مهمترین روشنفکران، داستان نویسان، شاعران و مترجمان ما چه قبل از انقلاب و چه پس از آن مطالب ارزشمند خود را ابتدا در نشریات فرهنگی منتشر میکردند. در دهههای گذشته نشریه «کتاب هفته» به سردبیری احمد شاملو منتشر میشد، مجله سخن متعلق به دکتر پرویز ناتل خانلری، و بسیاری دیگر از نشریات حوزه فکر و فرهنگ، زمینه برآمدن و برکشیدن نویسندگان و روشنفکران مختلفی را فراهم کردند که هر یک از آنها بعدها تبدیل به چهرههای نامدار ادبیات ما شدند. بخش شعر نشریه «دنیای سخن» بهعهده سیدعلی صالحی بود یا زنده یاد مرتضی ممیز طراحی جلد نشریه «کتاب هفته» را بهعهده داشت. یا همین طور، اولین ترجمههای زنده یاد محمدقاضی، احمدمیرعلایی و دیگر مترجمانی از این دست در نشریات فرهنگی آن زمان منتشر شد و این سنت تا دهه ۷۰ هم ادامه داشت. بسیاری از نویسندگان امروز مانند زندهیاد محمدعلی علومی که طی روزهای گذشته او را از دست دادیم در نشریاتی مانند «ادبستان» ،«آدینه»، «دنیای سخن»، «گردون»، «مهرنامه» و… قلم میزدند. نشریات صرفنظر از رسالتهایی که به دوش دارند، همواره محملی برای رشد و پرورش اهل فرهنگ هم بودهاند و حتی مشوقی برای نویسندگان و شاعران جوان به شمار میرفتند که بعدها تبدیل به چهرههای سرآمدی شدهاند. بنابراین نشریات در سالهای گذشته کارکرد زیادی داشتند، اما همانطور که در سوال هم اشاره کردید، دوران خوش نشریات فقط تا اوایل دهه۸۰ ادامه داشت و بعد به دلایل مختلف این حیطه روبه افول رفت. درنتیجه به دلیل شرایط اجتماعی و سیاسی، اغلب کسانی که در چنین مجلاتی فعالیت میکردند به تدریج کنار رفتند و میزان تاثیرگذاری نشریات کم و کمتر شد. بهخصوص با نضج گرفتن فضای مجازی، سنت خوب نشریات رفته رفته رنگ باخته است. شاید یکی از دلایل اصلی مشکلات امروزی ما که در کویر فکری به سر می بریم، این است که مجلات موثر کمتری در حوزه فرهنگی داریم و آنهایی هم که هستند کمتر از قبل تولید فکر میکنند و یا با افراد کمتری کار می کنند.
باوجود آنکه فناوری و تکنولوژی به مراتب بیشتراز کشور ما در کشورهای دیگر تاثیرات خود را داشته، اما میبینیم که کتابخوانی درکشورهای دیگر همچنان عادتی مرسوم است و سرانه مطالعه این کشورها برخلاف ما دستخوش افت نشده است، به نظر شما دلیل این مسئله چیست؟
البته درهمه جای دنیا فضای مجازی تاثیرات خود را گذاشته است. بهنظرم فضای مجازی و وضعیت اقتصادی همواره دو لبه قیچی هستند که میتوانند در مواجهه با کالاهای فرهنگی تاثیرگذار باشند. چه بسا اگر یکی ازاین دو به خوبی عمل نکند میتواند به شرحه شرحه کردن فرهنگ منجرشود. البته فراموش نکنیم که فضای مجازی، شکل بعضی از کالاهای فرهنگی را تغییر داده است، بهعنوان مثال امروز دیگر کمتر کسی نوارکاست تهیه میکند و حتی سیدی آلبوم موسیقی هم طرفداران خود را تاحدودی از دست داده و اغلب مردم از طریق گشت و گذار در اینترنت، موسیقی دلخواه خود را مییابند. میخواهم بگویم فضای مجازی نتوانسته بر روی بعضی از حوزهها مثل تئاتر تاثیر بگذارد و این که بشود یک تئاتر را از طریق اینترنت دید ممکن نیست. به همین خاطر است که هنوز هم کنسرتها و تئاترها مخاطبان خود را دارند. حتی درمواقعی فضای مجازی به دیده شدن بیشتر این حوزهها هم کمک کرده است، به طوری که گاه با وایرال شدن بخشی از یک فیلم یا تئاتر، مردم بیشتر ترغیب میشوند تا به تماشای آن اثر بنشینند. ولی درحوزه مجلات و کتاب، من هم موافقم که غلبه فضای مجازی باعث رکود دراین حوزهها شده است. ازطرفی، مشکلات اقتصادی طبقه متوسط هم مزید برعلت شده تا مردم کمتر به تهیه نشریه بپردازند. درسالهای گذشته، بعضی از مردم آرشیو نشریات مختلف درست میکردند اما امروز چون فرد مستاجر است و فضای منزلش بزرگ نیست ناچار است کتاب و نشریه را به شکل پی دی اف در اینترنت بخواند. اما درباره اینکه چرا در کشورهای دیگر همچنان مطالعه در راس برنامههای روزمره افراد وجود دارد به این خاطراست که آنها به فرهنگسازی بیشتری به نسبت ما دراین زمینه پرداختهاند. کما این که هنوز هم مردم به خواندن روزنامههایی چون «گاردین»، «نیوریوک تایمز» و… میپردازند. نکته دیگر این است که درکشورهای دیگر، به کیفیت نشریات تکیه میشود اما در کشور ما کمیت غلبه دارد. بهعنوان مثال، درحال حاضر در کشور ما ۱۴۰۰۰ نشریه از مجوز نشر برخوردارند که شاید دراین بین، به تعداد انگشتان دست موثر باشند. درکشورهای دیگراین نسبت برعکس است، یعنی دو یا سه نشریه معتبر وجود دارد که از مخاطبان بالایی برخوردار است. میتوان گفت، ما از این منظر قربانی کمیت شدهایم، این مسئله هم فقط به نشریات برنمیگردد بلکه در تمام زمینهها، در نگاه مسئولانه کمیت به کیفیت ارجیحیت دارد.
راهکار شما برای رونق گرفتن بیشتر نشریات چیست؟
بی تردید تحول فرهنگی در این زمینه لازم است، باوجود آنکه همه دوست دارند جامعهای کتابخوان داشته باشند ولی عملا کسی دراین زمینه قدمی برنمیدارد. دانستن؛ مقدمه آگاهی است. جامعه ایرانی از دیرباز یک جامعه فرهنگی بوده، اما فرهنگ این روزها به مسلخ رفته است. سر آن بُریده شده است. کسی دیگر به آن توجهی نمیکند. فرهنگ همچنان میتواند ناجی ما باشد. هویت ما اساسا فرهنگی است. ایران فرهنگی مرزهایش بسیار گستردهتر از کشور ایران است. ما به لحاظ فرهنگی تا دل هندوستان و تاجیکستان و قفقاز و… نفوذ داریم، اما رویکرد کلان ما فرهنگی نیست. باید به سنت خواندن برگردیم. باید به کمک نشریات فرهنگ رفت. باید آنها را یاری کرد. سرمایه داران به یک نوع و دولت به نوع دیگری، باید به این حوزه توجه بیشتری نشان دهد. ضرورت دارد که دستاندرکاران فرهنگی تعامل بیشتری با نویسندگان، هنرمندان، روشنفکران و روزنامهنگاران برقرار کنند و بدون قائل شدن مرز، همه اهداف حول محور فرهنگ بگردد و همه افراد جامعه در زمینه نقصانهای موجود فرهنگی به ارائه راهکار بپردازند. آنچه مسلم است این که فرهنگ مقولهای آسیبپذیر است که هیچکس حاضر نیست نقش خودش را درراستای بهبود آن به درستی ایفا کند.
آزاده صالحی
There are no comments yet