داستان فیلم با تغییراتی به یک پرونده معروف جنایی دهه ۹۰ اشاره دارد. پرونده قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی که چندین بار تا مرحله اجرای حکم رفت و برگشت و یکی از پیچیدهترین پروندههای چند سال اخیر ایران بود.
فیلم بی بدن که در سینماها اکران شده، بازخوانی و برداشتی آزاد از چند پرونده قتل است که در رأس آنها باید پرونده قتل غزاله شکور را دانست. فیلم سینمایی بی بدن یا به بیان نوشتاری تبلیغاتیاش به شکل«بیبدن»، فیلمی جنایی است که از یک پرونده قضایی مهم الهام گرفته است. مرتضی علیزاده با ساخت فیلم «بی بدن»، مادری داغدار و زجرکشیده را به تصویر می کشد که در فقدان دخترش و قتل مرموز او، رنج وصف ناشدنی را تحمل می کند.
داستان فیلم با تغییراتی به یک پرونده معروف جنایی دهه ۹۰ اشاره دارد. پرونده قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی که چندین بار تا مرحله اجرای حکم رفت و برگشت و یکی از پیچیدهترین پروندههای چند سال اخیر ایران بود که حاشیههایی هم در فضای مجازی به همراه داشت. فیلم با دستمایه قرار دادن این پرونده، سراغ شخصیتها میرود و ما را با ابعاد مختلف یک حکم آشنا میکند.
کارگردان فیلم سعی کرده تا داستانی خلق کند که دختری توسط دوست پسرش به قتل میرسد و پلیسی در پی گشایش پرونده این قتل است. چرا که جسد دختر ناپدید شده و هیچ اثری از آن نیست. کارگردان در کنار مرتضی دانشی قرار دارد که پیش از این با فیلم «علفزار»ش که دربارۀ تجاوز چند جوان به دختران و زنانی در یک مهمانی ویلایی بود، توانست در میان مخاطبان شناخته شود.
این هر دو فیلم، درامی جنایی هستند که مخاطب با دلهره و اضطراب باید آن را پیگیری کند. در فیلم بی بدن اما نسبت به فیلم علفزار، ما با فضایی به شدت غم انگیز و سیاه روبهرو هستیم که واکاوی جنایت را سکانس به سکانس سخت کرده است. الناز شاکر دوست، در نقش مادرمقتول، اگرچه انتخاب چندان جذابی نبود، اما توانست با بازآفرینی التهاب و افسردگی در نقش مادر مقتول کنار بیاید.
او در سکانسهای مختلف از زمان آگاهیاش از ناپدیدشدن دخترش و سرانجام قتل وی و از همه مهمتر با وضعیت هولناک بیبدنی و یا بی جسدی دخترش، نقش مادری فروریخته را به خوبی ایفا کرده است. اگرچه فیلم با محوریت مادر مقتول در حرکت است، اما میتوان به نقش اخلاقی و اجتماعی او هم در فیلم نگریست که کارگردان سعی کرده تا این وجه را نیز پر رنگ کند.
به طور مثال، مواجهۀ مادر با کسانی که در فضای مجازی حرفهای بی ربطی درباره دخترش میزدند و یا هنگامی که مادر در شب عروسی دوست دخترش متوجه میشود که او نیز نقشی در ماجرای کشته شدن دخترش دارد، از اینکه درخواست می کند او را حلال کند، فضاهای اخلاقی فیلم بسیار پررنگ میشود. از سوی دیگر، درخواست دستگاه قضا برای رضایت گرفتن از خانوادۀ مقتول نیز یکی دیگر از صحنههایی است که این فرایند پیچیده و سخت را به خوبی به تصویر میکشد.
«نوید پورفرج» در نقش بازپرس پرونده که با فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» شناخته شده نیز در این فیلم به خوبی نقش قابل توجهی را ایفا کرده است. او در سکانسهای مختلف، ضمن همراهی با مادر مقتول که در پی گشایش راز قتل است، همچنان به دنبال رضایت مادر نیز هست که جوانی دیگر به دار آویخته نشود.
اما در کنار این موضوعات باید گفت که کارگردان نتوانست در فیلم، رابطه دختر و پسر یا حتی رضایت گرفتن برای عدم قصاص را به خوبی تشریح کند و موقعیتهای مناسب سینمایی خلق کند. چون کاملاً مشخص است که نقش اصلی فیلم بر قصاص تاکید دارد و فضایی برای گذشت اصلاً ایجاد نشده است و سرانجام نیز جوان قاتل به چوبه دار سپرده میشود.
قضیۀ حساس قصاص در خیلی از آثار سینمایی و سریالها تکراری است، اما علیزاده و دانشی سعی کردهاند که این بار، مخاطب فیلم به موضوع قصاص از نگاه خانوادۀ مقتول بنگرد، نه خانوادۀ قاتل.
در پایان این مطلب به دو سه نکتۀ دیگر هم می توانم اشاره کنم. اول اینکه فیلم خوش ساخت محسوب می شود و سوژه حیف نشده است، اما گاهی انسجام خود را از دست می دهد.
دوم اینکه در بی بدن، گذر زمان برای مخاطب حس نمی شود و ما شاهد بازه زمانی از قتل تا قصاص نمی شویم.
نکتۀ آخر اینکه صحنههای دراماتیک در فیلم کمی اغراق شده است؛ مانند گشتن مادر مقتول برای پیدا کردن جسد در میان زبالهها. با همۀ اینها باید اضافه کرد که فیلم «بی بدن»، تلنگری بر پدر و مادرهاست که یک جای تربیت و پرورش فرزندانتان می لنگد!
الناز شاکر دوست، در نقش مادرمقتول، اگرچه انتخاب چندان جذابی نبود، اما توانست با بازآفرینی التهاب و افسردگی در نقش مادر مقتول کنار بیاید.
منوچهر دین پرست
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است