داستان فیلم، داستان عشقی در لس آنجلس بین دو ربات است که با معرفی رباتی با نام شلدون، آغاز می شود.
نام فیلم :من اینجام یا من در کنارتمI’M HERE
کارگردان:اسپایک جونز
محصول:۲۰۱۰ آمریکا
ژانر: دارام
مدت زمان فیلم:۳۱ دقیقه
اولین پرده برداری و شهرت در فستیوال ۲۰۱۰
تحسین شده در میان منتقدان
داستان فیلم، داستان عشقی در لس آنجلس بین دو ربات است که با معرفی رباتی با نام شلدون، آغاز می شود. ربات مردی که منزوی،خجالتی ، ترسو و بی دست وپا است . در یک کتابخانه کار می کند و زندگی ساده ای دارد و هر روز قبل از رفتن به خانه و شارژ مجدد با اتوبوس برای کار به کتابخانه و از آن برمیگردد. و در زمانه ای است که ربات ها و انسان ها در کنار یکدیگر زندگی می کنند کارگردان نگاهی جالب به دنیایی جایگزین می دهد، جایی که انسان نماهای روباتیک در کنار جمعیت عادی زندگی و کار می کنند. شلدون با ربات دختری آشنا می شود با نام فرانچسکا، که یک فمبات است و همه چیز او را تغییر می دهد و روشی از زندگی را به او نشان می دهد.
فیلم داستانی کوتاه دارد، درباره ی انسان نمای کامپوتری که احساسات را تجربه می کند. جایی که عشق میان دو ربات رد و بدل می شود و قطعات فیزیکی که قابل اشتراک گذاری هستند منجربه بزرگ ترین فداکاری ها می شود.
فیلم کوتاه من کنارت هستم به سرعت و به طور موثر زندگی خالی، یکنواخت و ناقص شلدون را تغییر می دهد.جفت شدن دو ربات با هم فوقالعاده است و تاثیری که آنها روی یکدیگر می گذارند، ویژگی های فردی هر یک بر دیگری را به خوبی نشان می دهد.
نکته مهم فیلم: شلدون محور اصلی فیلم است. تکامل او از پوچی پیش پا افتاده زندگی قبلی اوست تا به زندگی رضایت بخش و محرک با دوست جدیدش که استادانه به نمایش گذاشته می شود. و وجود یک معشوقه می تواند این احساس پوچی را درمان کند.
من معتقدم که کارگردان برای ما پیامی قوی در مورد عشق و دوستی دارد و من این پیام را دریافتم که بدون کسانی که دوستشان دارید، دنیا می تواند جای تنهایی باشد. شاید باید گاهی یک دست و یک پا بدهید تا آنها را نزدیک نگه دارید.
در جریان فیلم کارگردان تلاش می کند نشان دهد که چه عشقی در بینش ربات ها وجود دارد. زن ربات دست به انجام کارهای بی پروا می زند که باعث از دست دادن اندام ها و اعضای بدنش می شود و ربات مرد با جعبه ابزارش بارها او را تعمیر می کند.
نکته مهم فیلم این است که شکنندگی های قطعات تکنولوژیک، یک استعاره خوبی از شکنندگی بخش های روانی ماست.
داستان فداکاری و ایثار شلدون شاید عاشقانه ای شیرین و ساده باشد درباره مردی ایدآل(شاید فقط یک ربات می تواند ایدآل باشد) که همه چیز را برای زنی که دوستش دارد از دست می دهد.
یک رابطه ی سالم بر اساس فداکاری و ایثار ، وفادری و احترام و ماندن در کنار هم؛ رابطه و زندگی را خیلی شیرین تر و باب عشق رو بزرگتر و بزرگتر و زیباتر و عمیق تر می کند. اگر رابطه عاشقانه ای یک طرفه باشد، یعنی فقط یکی از طرفین رابطه به تقویت ویژگی های رابطه عاشقانه در خود بپردازد، به احتمال قوی این رابطه با گذشت زمان گرمی خود را از دست می دهد و تضعیف می شود و در نهایت نابود می شود.
به قول اریک فروم: عشق مهم است اما مهارت در عشق ورزیدن مهمتر از خودِ عشق است. از مهارت در عشق ورزیدن، عشق متولد میشود اما اگر عشق در دام ناعاشق یا نابلدِ عشق، به بند کشیده شود، افسرده میشود. نام دیگر عشق افسرده، نفرت است. کسانی که در عشق ورزی نابلد هستند، عشق را افسرده میکنند و دل را پژمرده. عشق، عاشقِ حاذق میطلبد نه کاسبِ جاهل.
فیلم کوتاه من اینجام یا من در کنارتم حس تلخ و شیرین احساسات دو ربات است، فیلمی شگفت انگیز؛ که قطعا ارزش دیدن دارد.
و ما را به این فکر فرو می برد اگر شما به جای شلدون بودید انگیزه ی شما از این همه فداکاری چه بود؟
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است