• کد خبر: 10325
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:12 اردیبهشت 1403 ساعت: 16:02

«مست عشق»؛روایتی سرگرم‌کننده، با چاشنی قصه

مست عشق در ویترین سینمای ایران فیلمی که فراز‌هایی از زندگی شمس و مولانا به همراه اتفاقات زمانه را تبدیل به یک روایت سرگرم‌کننده، با چاشنی قصه، فضاسازی، موسیقی، بازی‌های خوب و ... کرده است.


روایتی عامه‌پسند با حضور کم‌جانِ مولانا

همین اول کار اجازه بدهید تکلیف را روشن کنیم. اگر کتاب «ملت عشق» نوشته الیاف شافاک را نخوانده باشید یا بدون هیچ پیش زمینه‌ای درباره‌ی شمس و مولانا برای دیدن «مست عشق» به سینما بروید، احتمالا تا ۴۰ دقیقه اول، فیلم برایتان گنگ و مبهم است. داستان با یک تجمع و تظاهرات شروع می‌شود که پس از مدتی تازه بیننده متوجه می‌شود تمام این هیاهو به گم شدن شمس تبریزی بر می گردد. مولانا آشفته است، اما بدون هیچ توضیحی فلاش بک می‌خورد به سالها قبل و از روی آرایش مو‌های مولانا متوجه می‌شویم که به گذشته برگشته‌ایم.  از اینجا تقابل شمس و مولانا برای بیننده آغاز می‌شود. اما جز توضیحی کوتاه به صورت نوشتار در ابتدای فیلم، هیچ‌چیز درباره گذشته آن دو و مخصوصا شمس تبریزی نمی‌دانیم.

دوباره فیلم به زمان جلوتر باز می‌گردد. شمس گم شده و همه به دنبال او هستند. با روایت هر شخصیت از فیلم تکه‌هایی از گذشته زندگی شمس و مولانا به تصویر کشیده می‌شود و آنقدر فلاش‌بک¬ها متعدد است که بیننده از جایی به بعد نخ تسبیح بخش‌های مختلف زندگی دو شخصیت اصلی را گم می‌کند. در این میان به هیچ‌کدام از شخصیت‌های اصلی داستان زمان داده نمی‌شود تا به درستی به مخاطب معرفی شوند. این شخصیت‌پردازی سطحی، درباره‌ی همه کاراکتر‌ها وجود دارد. مثلا از جایی به بعد کیمیا خاتون وارد داستان می‌شود که عاشق شمس است. اما شکل‌گیری عشق و تکاملش را نمی‌بینیم و تنها مرگ این عشق به تصویر کشیده شده.

در بخش‌هایی نامنسجم به شک عموم مردم قونیه به رابطه شمس و مولانا پرداخته می‌شود، اما به مخاطب فرصت داده نمی‌شود که خودش هم درباره این موضوع قضاوت کند و تنها باید چند خطابه و طعنه و کنایه را ببیند. از نیمه‌ی فیلم، شمس گم می‌شود و دوباره به ابتدای فیلم بر می‌گردیم. اما اینبار شخصیت‌های جدیدی وارد داستان می‌شوند که از ابتدا اصلا به آن‌ها پرداخته نشده، اما ناگهان به قهرمانان داستان بدل می‌شوند.

صحبت از عرفان روی پرده نقره‌ای سینما کار بسیار خطرناکی است. چون می‌تواند تماشاگر را دچار سوءتفاهم و سوءبرداشت کند. اتفاقی که برای مست عشق هم اُفتاده است. رابطه شمس و مولانا به قدری عمیق و پیچیده است که نمی‌شود شکل و کیفیت آن را در زمان صد دقیقه برای تماشاگر توضیح داد و همین عدم توضیح درست و دقیق است که در نهایت باعث می‌شود تماشاگر چیز زیادی از آن سردرنیاورد و خسته شود.

 چرا باید «مست عشق» را دید؟

به این دلیل که فیلم دارای هویتی مستقل است و خوانش مخصوص به خود از سوژه را دارد. وانگهی، یکی از کارکرد‌های سینما، تصویری کردن شنیده‌ها و خوانده‌شده‌ها است؛ حتی اگر حرفی تازه نداشته باشد.

مهم این است که حالا، در ویترین سینمای ایران فیلمی وجود دارد که فراز‌هایی از زندگی شمس و مولانا به همراه اتفاقات زمانه را تبدیل به یک روایت سرگرم‌کننده، با چاشنی قصه، فضاسازی، موسیقی، بازی‌های خوب و … کرده است.

تازه، در حد توان، تلاش کرده منصف باشد و از قدیس‌سازی و تاکید اغراق‌آمیز بر جغرافیا (ایرانی بودن مولانا) بپرهیزد. چون هدف اصلی فیلم همانی است که بار‌ها شمس بیان می‌کند: «عشق یا تکلیف؟» و آن‌چه مولانا را از مرحله زهد به عرفان می‌رساند، رهایی از قید تکلیف و راهی شدن در وادی عشق است.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید