• کد خبر: 10235
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:3 اردیبهشت 1403 ساعت: 13:22

«احمد به تنهایی»؛داستانی با افه‌های شبه‌روشنفکری غربی

به نظر می‌رسد مهکام در مضمون نتوانسته حرف اصلی‌اش را به زبان ساده بزند. آدم‌های فیلم افه روشنفکری دارند، سیگار می‌کشند و قهوه می‌خورند و از درد‌های عاشقی‌شان می‌گویند.



اینکه فیلم‌هایی مانند«احمد به تنهایی» اکران آنلاین می‌شوند تصمیم بسیار درستی است، چرا که فیلم‌هایی با چنین مضمون و ساختاری نه تنها در اکران عمومی نمی‌توانند مخاطب داشته باشند بلکه فروش حداقلی هم ندارند، حتی این‌گونه از فیلم‌ها در گروه هنروتجربه هم نمی‌توانند اکران شوند به این دلیل که «احمد به تنهایی» نه هنر است و نه تجربه! این‌گونه از آثار برای محافل خاص ساخته می‌شوند.
در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن در جمع خودمانی کارگردان و عوامل دیده می‌شود و شاید از دیدن چنین اثری ذوق کنند، اما گناه مخاطب چیست که باید چنین فیلمی را ببیند که اساساً حتی ماقبل از فیلم‌های تجربی دانشجویی است، به نوعی که انگار حسین مهکام قصد داشته اثری را بر اساس یک پلات کلی بسازد. بنابراین توجهی به خرده جزئیات یا علل و معلول‌های دراماتیک و ایجاد قصه نداشته، با یک سری تیپ‌های شلخته و مغشوش مواجهیم که نه حرف‌های آن‌ها و نه احوال روحی آن‌ها را متوجه می‌شویم، همسر احمد او را ترک کرده و حالا احمد از دوستانش پرس‌وجو می‌کند که چرا کتی او را رها کرده! مهکام سعی داشته توجهی به فلسفه دنیا و کارکرد عشق در جهان داشته باشد که اساساً به ناکجا رفته؛ زمانی که بستری مناسب برای طرح قصه نباشد و فیلم اسیر افه‌های شبه‌روشنفکری غربی با رویکرد غیرت جامعه خودمان پیوند بخورد قطعاً در شکل‌گیری یک اثر هنری نافرجامی صورت می‌گیرد. جالب است که احمد برای جواب چرایی اینکه کتی او را ترک کرده سراغ دوستانش می‌رود، اما اینکه چرا احمد سراغ دوستان همجنس کتی نمی‌رود تعجب برانگیز است. مهکام دنیای مردانه‌اش آشفته و حیران و مریض است؛ مرد‌هایی که نتوانستند همسران خود را نگه دارند و حالا از دنیا طلبکار هستند. به نظر می‌رسد مهکام در مضمون نتوانسته حرف اصلی‌اش را به زبان ساده بزند. آدم‌های فیلم افه روشنفکری دارند، سیگار می‌کشند و قهوه می‌خورند و از درد‌های عاشقی‌شان می‌گویند. دیالوگ‌هایی نارس که نه خط روایی شکل می‌دهد و نه شخصیت درست می‌کند. کاراکتر اصلی احمد مسعود به عنوان روانپزشک (که البته چیز زیادی از شغل او به مخاطب ارائه نمی‌شود) بیشتر از هر کسی نیاز به تراپیست دارد. واکنش‌هایش یا نوع حرف زدنش به‌شدت بیمار گونه است. از سوی دیگر کارگردان سعی داشته از احمد یک کاراکتر فلسفی و روشنفکر و مدرن بسازد که تمامی این تعریف‌ها در حد یک الگوی بی‌منطق و باسمه‌ای رها شده است، اساساً نه با بحران منطقی دراماتیک مواجهیم و نه با بحرانی که بشود آن را مدرن تعریف کرد، چرا که ساختار فیلمنامه فارغ از مختصات سینمایی است؛ نه قصه‌اش جان کافی دارد و نه درام‌پردازی‌اش مصالح کافی؛ آنچه که در توجه فیلمساز بوده یک اثر خودمانی است که حتی نمی‌تواند به حدیث نفس برسد شاید یک سیال ذهن بوده یا یک مطالعه از فلان کتاب که توان سینمایی شدن را نداشته است. به همین دلیل زمانی که فیلم به پایان می‌رسد مخاطب با این سؤال مواجه می‌شود که خب که چی؟ البته در ساختار هم ضعف‌های عمده‌ای دیده می‌شود. دوربین لرزان و بی‌هدف، تدوین شلخته که اتصال نما‌ها را به هم ریخته است. نما‌های کشدار و حوصله‌سربر که فارغ از منطق سینمایی است و دوربین هم جای خودش را در چنین پلان‌هایی نمی‌داند، نه محتوایی هست و نه فرمی و نه حتی ساختاری ساده. اثری بی‌هدف که فقط چند بازیگر دارد که دور هم می‌گردند و تمام. اضافه کنید که بازی سهیل مستجابیان مانند همیشه چقدر ضعیف است و حتی بازیگران دیگر که انگار به اجبار پذیرفته‌اند که در این فیلم بازی کنند.

منبع:روزنامه جوان

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید