نویسنده مرده است تجربهای نسبتا موفق در اقتباس سینمایی از آثار نمایشی با شخصیتهای محدود در سینمای ایران است و میتواند نویدبخش تجربههای جدیدتر و جدیتر در این عرصه با مخاطبان پرتعداد باشد.
اقتباس از نمایشهای مهم و باارزش ادبیات نمایشی، پیشینهای طولانی در سینما دارد و نمایشنامههای مهم و مشهور بسیاری راه به پرده سینما یافتهاند. در این میان، آنچه برخی از این اقتباسها را در زمره آثار مهم و مطرح سینمای جهان قرار داده، تسلط فیلمنامهنویس و کارگردان بر ابزارهای بیانی سینما و بعد، انتخاب درست قالب روایی و فرم بصری مناسب برای به تصویر کشیدن نمایشنامه مورد نظر بوده است.
بدون درنظر گرفتن این ویژگیها، اقتباس از نمایشنامه در سینما چیزی فراتر از مصور کردن متن نمایشنامه نخواهد بود. این نمایشنامه مصور هم بهویژه برای کسانی که قبلا اجرای موفق نمایشنامه را دیده باشند، جذابیت چندانی نخواهد داشت. به تعبیر دیگر، خلاقیت کارگردان در اقتباس سینمایی از نمایشنامه، میتواند ساختار بصری تازه و متفاوتی را در برابر مخاطبان سینما قرار دهد. نمایشنامه «نویسنده مرده است» نوشته آرش عباسی که پیش از این اجراهای صحنهای موفقی هم داشته است، در اقتباس سینمایی شهاب حسینی با دو بازیگر آمریکایی همچنان ارزشهای دراماتیک خود را حفظ کرده است.یک بازیگر سرشناس سینما که قصد کارگردانی دارد و یک نمایشنامهنویس که فیلمنامهای برای او نوشته است در دیداری طولانی و دونفره، وارد بازی روانکاوانه پرتنشی برای کشف دنیاهای بهظاهر غیرقابلدسترس درون یکدیگر میشوند. در این میان، مخاطب درام در واقع تماشاگر قدرتنمایی دو رکن اصلی خلق یک اثر سینمایی در قالب کارگردان – بازیگر ونویسنده است. آنان با عبور از پوسته ظاهری ارتباطی کاری در دنیای سینما، نقبی هم به روابط شخصی آدمها در پس پرده شهرتی دردسرساز میزنند؛ نگاهی عمیق به اتفاقی تکراری و شناخته شده برای اهالی سینما و نمایش که درواقع دستمایهای است برای عبور از همه آنچه مناسبات ظاهری موجود در روابط بین انسانها را شکل میدهد. نمایشنامهنویس که قرار است نسخه نهایی فیلمنامه فیلم اول یک بازیگر زن سرشناس را در ملاقاتی به او تحویل دهد، برای اثبات توانایی خود در بازیگری و گرفتن نقش اول فیلم وارد یک بازی احساسی با بازیگر- کارگردان میشود و این بازی دوطرفه آنقدر جدی میشود که سرنوشت این همکاری هنری را تحتالشعاع قرار میدهد.
عباسی در این نمایش دو نفره که بیشترین تکیهاش بر دیالوگ در مکانی محدود است، یک ملاقات کاری معمولی را به موقعیتی برای به تصویر کشیدن تصویری از خود واقعی آدمها تبدیل میکند؛ آدمهایی که معمولا احساسات واقعیشان در پس پردهای از تردید، سوءظن و خشونتی سرکوب شده پنهان است. شخصیتپردازی و طراحی خط سیر درام در نمایشنامه هم بهگونهای است که مخاطب را در نیمه دوم اثر به ناظری که در مقام داوری قرار گرفته، تبدیل میکند؛ آن هم در برابر یک بازی نمایشی با پایانی واقعی. حالا شهاب حسینی دربه تصویر کشیدن این نمایشنامه سعی کرده با ایجاد دو فضای متفاوت در سالن پذیرایی و تراس، زمینه را برای ایجاد موقعیتهای دراماتیک شناور بین تصویری عادی از یک همکاری هنری تا کشاکشی عاطفی و درگیرکننده فراهم کند. او از فضاسازیهای تئاتری پرهیز کرده و بیشترین بار شخصیتپردازی را بر دوش گفتوگوها گذاشته و در مقام کارگردان حواسش به بهرهگیری از قابلیتهای سینما برای فضاسازی و ایجاد امکانی برای تاثیرگذاری بیشتر بوده است. جدای از اغراق کنترلنشدهای که در بازی بازیگران و بهویژه ایفاگر نقش بازیگر زن دیده میشود – که بیشتر مناسب اجراهای صحنهای است – شهاب حسینی در فضاسازی بصری اثر با انتخاب زوایا و قابها بهویژه در جاهایی که هر دو شخصیت به هم نزدیک میشوند، با ایجاد میزانسنهای سینمایی قابلیتهای دراماتیک اثر را تقویت میکند. نویسنده مرده است تجربهای نسبتا موفق در اقتباس سینمایی از آثار نمایشی با شخصیتهای محدود در سینمای ایران است و میتواند نویدبخش تجربههای جدیدتر و جدیتر در این عرصه با مخاطبان پرتعداد باشد.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است