فیلم روند خستهکنندهای بهلطف درام و بخش کمدی آن دارد، اما طبیعت ایرلند عملا جای خیلی چیزها را پر کرده است .
با اینکه بازار فیلمهای کمدی عاشقانه همیشه داغ بوده است، اما بیشتر این آثار، آثاری کاملا فراموش شدنی و ضعیف هستند که حتی ارزش یکبار تماشا کردن را هم ندارند. حالا نوبت به فیلم آرزوی ایرلندی رسیده است که در آن شاهد همکاری دوباره لیندزی لوهان با نتفلیکس برای یک فیلم کمدی عاشقانه دیگر هستیم، اما آیا این یک همکاری موفق است؟ فیلم آرزوی ایرلندی داستان مدلین را دنبال میکند و زمانیکه عشق زندگی او با بهترین دوستش نامزد میکند، مدی احساسات خود را کنار میگذارد تا در عروسی آنها در ایرلند ساقدوش شود.
چند روز قبل از اینکه این زوج قرار است ازدواج کنند، مدی یک آرزوی خود به خود برای عشق واقعی میکند تا بهعنوان عروس آینده از خواب بیدار شود. مدی درحالیکه بهنظر میرسد رؤیای او به حقیقت میپیوندد، بهزودی متوجه میشود که همسر و عشق واقعی او شخص دیگری است. بعضی مواقع فیلمها به شکلی ساخته میشوند که واقعا نیازی نیست تمام آن را تماشا کنید و در ابتدا آن میتوانید کلیت و پایان فیلم را حدس بزنید و از تماشا ادامه آن خودداری کنید.
فیلم آرزوی ایرلندی هم دقیقا از این موضوع پیروی میکند، اما آیا مشکل فیلم کلیشهای بودن آن است یا مشکلات بیشتری هم وجود دارد؟ فیلم روند داستانی مشخص و کاملا قابل پیشبینی دارد و در آن شخصیت اصلی درواقع رویای ازدواج با رئیس خود را دارد و از هر تلاشی برای رضایت او دریغ نمیکند. بااینحال رئیس او قرار است با دوست مدی ازدواج کند که درنهایت با یک آرزو کل مسیر داستان قرار است عوض شود. هدف کلی و کلیت فیلم درواقع نمایش عشق واقعی است که اگر بخواهم آن در یک جمله خلاصه کنم این موضوع را به شکلی احمقانه و بچگانه به تصویر میکشد.
در فیلم آرزوی ایرلندی بارها به بیننده نشان داده میشود که ارتباط و تفاهم خاصی بین بن کندی و مدی وجود ندارد و درواقع آنها دارای نقطه اشتراکی نیستند و مانند همه آثار مشابه شاهد عشقی کورکورانه، اشتباه و یک طرفه هستیم. اما نحوه روایت فیلم و آشنایی مدی با شخصیت عکاس که درنهایت قرار است عشق واقعی او باشد، کاملا پیش و پا افتاده است و روند فیلم به شکلی است که بیننده احساس میکند سازندگان در ابتدا فیلم را برای افراد کم سن و سال ساختهاند و در دقیقه ۹۰ برنامه عوض شده است.
اینکه ازطرفی فیلم میخواهد به زور و اجبار ثابت کند ارتباط مدی و بن کندی جواب نمیدهد و در مقابل او بهترین لحظاتش را با شخصیت جیمز یا همان عکاس خودمان سپری میکند، در طول روند فیلم آزار دهنده است. بهصورت کلی فیلم میخواهد به شکلی تقریبا فانتزی نشان دهد که چقدر در طول داستان دیدگاه مدی در مورد عشق تغییر میکند و سپس تصمیم میگیرد تا از حالت دفاعی که در زندگی خود دارد خارج شود. بااینحال شکل و روایت این موضوع به شکلی نیست که باعث شود احساس کنیم واقعا تغییری شکل گرفته است.
مشکل اصلی این است که همه اتفاقات و تغییرات به شکلی هستند که ظاهرا باید درنهایت رخ دهند و سازندگان کمترین زحمت را برای نمایش این موضوع دادهاند. مدی خیلی سریع از آرزوی خود پشیمان میشود و با یک بیرون رفتن با جیمز بهطور کلی نظرش تغییر میکند. بهصورت کلی ما لحظه خاص و مهمی را که یک رابطه خاص شکل بگیرد نمیتوانیم مشاهده کنیم و صرفا فیلم براساس روندی جلو میرود که از قبل تعیین شده است.
بخش فانتزی که درواقع به شکلی است که هر اتفاقی که در فیلم رخ میدهد میتواند قسمت آن شخص باشد و در طول داستان مدی باید یاد بگیرد که عشق واقعی چیست و چرا عشق او به بن کندی اشتباه است. اما این بخش با اینکه پتانسیل خوبی را در طول فیلم دارد و درنهایت به درستی از آن استفاده نشده است و درنهایت هم پایانبندی فیلم با اینکه کاملا قابل پیشبینی است، اما درنهایت فیلم حتی در رساندن پیام خود مشکل دارد.
اگرچه بخش درام و عاشقانه فیلم جواب نداده است، اما امید میرفت بخش کمدی فیلم کیفیت بهتری داشته باشد که خبر بد این است که بخش کمدی فیلم واقعا ضعیف است. شوخیهای فیلم کاملا سطحی هستند و بیننده به سختی میتواند در لحظات مختلف فیلم لبخند بزند. یک مورد درواقع از فیلمنامه و کارگردانی نشات میگیرد که نوشتههای فیلم واقعا قوی نیستند و نمیتوانند موقعیت مناسبی برای خلق صحنههای کمدی ایجاد و ارائه کنند.
اما خود انتخاب بازیگران هم مشکل دیگری است که باعث شده است ضعف بخش کمدی بیشتر دیده شود. درواقع فیلم نیاز به ستارگانی دارد که باعث شود حداقل بیننده با امید به آنها به تماشا فیلم ادامه دهد و فیلم دارای چنین بازیگری نیست. در یک مقایسه فیلم هر کسی جز تو با وجود مشکلات فراوانی که دارد، اما دو ستاره اصلی فیلم حداقل باعث شدهاند که فیلم کمی بهتر از انتظار شود و در اینجا شاهد چنین موضوعی عملا نیستیم.
درواقع انتخاب لیندزی لوهان برای نقش مدی در فیلم آرزوی ایرلندی درنهایت قرار نیست انتخاب خیلی درستی باشد. لوهان با اینکه روزی ستاره چنین آثاری بوده است، اما آیا این موضوع امروز هم صدق میکند؟ حداقل فیلم آرزوی ایرلندی چنین موضوعی را نشان میدهد. درست است که لوهان با کمک نتفلیکس کم کم در حال بازگشت است، اما این بازگشت میتوانست به شکلی بهتر باشد تا اینکه در چنین اثر ضعیفی شاهد آن باشیم. بااینحال بازی مابقی بازیگران تا حدی اغراق شده است و درنهایت نتیجه کار مطلوب درنیامده است.
اما ستاره فیلم بدون شک طبیعت آن است. درست شنیدید بهترین بخش فیلم چیزی بهجز طبیعت زیبای ایرلند نیست و در طول آن بیننده اگر تنها به قصد تماشا طبیعت این کشور به تماشا فیلم بنشیند، از تماشا آن لذت خواهد برد. فیلم روند خستهکنندهای بهلطف درام و بخش کمدی آن دارد، اما طبیعت ایرلند عملا جای خیلی چیزها را پر کرده است و حداقل خود سازندگان فیلم هم متوجه شدهاند چه بخشی میتواند بیننده را تا انتها نگه دارد.
درنهایت فیلم آرزوی ایرلندی تبدیل به یکی دیگر از فیلمهای کمدی عاشقانه ضعیف این روزهای هالیوود و نتفلیکس میشود. لیندزی لوهان با این فیلم تلاش کرده است تا به حرفه بازیگری بازگشت موفقی داشته باشد، اما عواملی مثل فیلمنامه ضعیف و همچنین روندی کاملا قابل پیشبینی باعث نقش برآب شدن این اهداف شده است. درنهایت نه بخش کمدی و نه بخش درام فیلم بلکه بخشهای فرعی دیگر فیلم مثل طبیعت زیبای ایرلند به ستاره اصلی این فیلم تبدیل شدهاند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است