• کد خبر: 10200
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:1 اردیبهشت 1403 ساعت: 12:56

«پاندای کونگ‌فوکار ۴»؛نمایش یک خرس خپل و ترسو

پاندای کونگ‌فوکار ۴ دنباله‌ای است که فکر می‌کند نمایش پو به‌عنوان یک خرس خپل و ترسو می‌تواند به اندازه‌ی کافی سرگرم‌کننده باشد.


دنباله‌سازی برای آثار پرمخاطب که طرفدارهای کم‌سن‌وسال هم دارند، کار بسیار پیچیده‌ای است. چون سازندگان دنباله‌ها می‌توانند برداشت‌های ساده‌لوحانه‌ای از دلایل موفقیت فیلم‌های قبلی داشته باشند. نشناختن درست نقاط قوت یک مجموعه بدترین بلای ممکن را سر قسمت جدید آن می‌آورد.

پاندای کونگ‌فوکار ۴ دنباله‌ای است که فکر می‌کند نمایش پو به‌عنوان یک خرس خپل و ترسو می‌تواند به اندازه‌ی کافی سرگرم‌کننده باشد. چون کارگردان آن درک نکرد چرا خیلی‌ها چند سال قبل عاشق قسمت‌های اول و دوم این مجموعه شدند.

پاندای کونگ‌فوکار ۴ هم از صداپیشگی دل‌نشین جک بلک در نقش پو بهره می‌برد، هم به قسمت‌های قبلی سری ارجاع می‌دهد و هم شامل دیالوگ‌هایی می‌شود که معنی‌دار به نظر می‌آیند. تازه چند سکانس سرگرم‌کننده را هم در خود جا داده است. ولی هیچ‌کدام از این‌ها باعث نمی‌شوند که اثر خوبی باشد. چرا که انسجام و هویت ندارد. اثر مایک میچل برخلاف انیمیشن پاندای کونگ فو کار و انیمیشن پاندای کونگ فو کار ۲ اصلا به مفاهیم و موضوعات داستانی ارزشمندی نمی‌پردازد که کل داستان‌گویی را تأثیرگذار می‌کنند.

حتی هنگامی که یک فرد علاقه‌مند به قسمت‌های قبلی یک مجموعه به سراغ تولید فیلم جدید آن برود، خوانش سطحی از دلایل موفقیت فیلم‌های پیشین می‌تواند دنباله را نابود کند. امکان دارد دنباله فقط از برخی جهات ادای قسمت‌های قبلی را دربیاورد.

داستان پاندای کونگ‌فوکار ۴ از جایی شروع می‌شود که استاد شیفو به پو می‌گوید که او باید جای استاد اوگ‌وی را بگیرد. باتوجه‌به اتفاقات رخ‌داده در فیلم سوم، این طرح داستانی را کم‌وبیش می‌توان قبول کرد؛ هرچند برداشت بعضی از تماشاگرها از پایان انیمیشن پاندای کونگ فو کار ۳ همین بود که پو به جایگاه اوگ‌وی رسیده است.

مشکل از جایی شروع می‌شود که فیلم چهارم با درنظرنگرفتن بخش زیادی از قوس شخصیتی پو در سه فیلم قبلی، او را تبدیل به کاراکتر بسیار ضعیفی می‌کند؛ کاراکتری که اصلا آماده‌ی پیشرفت نیست. این تضعیف شخصیت را حتی در بعضی از سکانس‌های هیجانی هم می‌بینیم که پو را بیش از حد بی‌دست‌وپا یا فقط مشغول فرار نشون می‌دهند؛ درحالی‌که طی سه قسمت تبدیل به یک مبارز حرفه‌ای و مسلط بر کونگ فو، آرامش درونی و Chi شد. به همین خاطر حتی در معدود دقایقی از انیمیشن پاندای کونگ فو کار ۴ که با کمدی اسلپ‌استیک، جالب و بامزه شده‌اند، روایت می‌تواند در ذوق مخاطب بزند. اگر پو هنوز بی‌عرضه است، چرا اوگ‌وی در پایان انیمیشن پاندای کونگ فو کار ۳ عصای خود را به او داد؟

اینکه یک دنباله بخواهد متفاوت باشد، به خودی خود بد نیست. اما پشت پا زدنِ بی‌فایده به آثار قبلی بعضا تبدیل به یک اشتباه فاجعه‌بار می‌شود. پاندای کونگ‌فوکار ۴ با کنار گذاشتن سریع برخی از محبوب‌ترین شخصیت‌های مجموعه و کوچک کردن نقش آن‌ها در حد حضورهای افتخاری چندثانیه‌ای می‌خواهد به شخصیت‌های جدید فضا بدهد. اما‌ آیا این شخصیت‌های تازه در حد و اندازه‌ای هستند که جای خالی آن‌ها را پر کنند؟ اصلا و ابدا.

البته که انیمیشن پاندای کونگ‌فوکار ۴ آن‌چنان به‌دنبال تازگی واقعی هم نیست. این اثر جدید بارها فقط همان کارهای انجام‌شده در فیلم‌های قبلی را به شکل ضعیف‌تر انجام می‌دهد. مثلا همراهی آقای پینگ و لی شان به‌عنوان پدرهای پو، ایده‌ای است که به‌صورت کامل در قسمت ۳ پاندای کونگ‌فوکار مورد استفاده قرار گرفت. سکانس‌های متمرکز روی همکاری آن‌ها که با خلاقیت حداقلی ساخته شد، نتیجه‌ای به جز چند جوک خسته‌کننده و گنجاندن زورکی نصیحت در فیلمنامه پاندای کونگ فو کار ۴ ندارد.
شخصیت‌پردازی بد کاراکتر آفتاب‌پرست در انیمیشن پاندای کونگ فو کار ۴، دقیقا نتیجه‌ی نفهمیدن دلایل موفقیت فیلم‌های قبلی است. در نگاه سطحی، همه‌ی شخصیت‌های منفی سه‌گانه پاندای کونگ‌فوکار صرفا قدرت زیادی دارند. مهارت تای‌لانگ را کدام مخاطب فراموش می‌کند؟ جنون لرد شن برای فتح چین و به آتش کشیدن همه‌جا، در بخش‌هایی از انیمیشن پاندای کونگ فو کار ۲ واقعا او را ترسناک می‌کرد.

اما تبحر تای‌لانگ در استفاده از فنون کونگ‌فو برای فرار از بهترین زندان دنیا و توانایی لرد شن برای ایجاد لشگر مسلح به توپخانه قدرتمند، فقط جنبه‌های ظاهری کاراکترها را تشکیل می‌داد. تای‌لانگ به این دلیل تای‌لانگ شد که به تمامی تِم‌های داستانی فیلم اول پیوند خورده بود. می‌خواست از استاد و کسی که برای وی حکم پدر را داشت، انتقام بگیرد. چون نمی‌تونست رد شدن را بپذیرد. به‌دنبال طومار اژدها بود تا شاید به تمام سختی‌هایی که کشیده، معنا ببخشد؛ درمقابل پو که بارها در زندگی پس زده شده بود، اما تصویر خود را در طومار دید و به همین راضی شد.

در انیمیشن پاندای کونگ فو کار ۲ تلاش والدین شن برای سربه‌راه کردن او، به‌شدت این طاووس را آشفته کرد. او بیشتر و بیشتر قدم به مسیر تاریک گذاشت؛ به این امید واهی که جای خالی عشق در قلبش را با ترساندن همگان پر کند. در آن سو پو باید با پذیرش جالی خالی والدین و همه‌ی دردها، به آرامش درونی می‌رسید تا بیشترین قدرت را حتی دربرابر شلیک‌های مهیب لشکر لرد شن داشته باشد.

با اینکه عمق شخصیت‌پردازی کای به‌عنوان آنتاگونیست قسمت سوم هم اصلا در حد و اندازه‌ی این دو نبود، حداقل می‌شد وی را نسخه‌ی منفی استفاده از قدرت چی به شمار آورد. ولی آفتاب‌پرست در قسمت چهارم دیگه صرفا یک مترسک است که در بهترین حالت فقط می‌تواند از نظر مبارزاتی و فیزیکی پو را به چالش بکشد. این وسط با روایت شتاب‌زده‌ی انیمیشن و کارگردانی نه‌چندان قوی نبردها، حتی همین اتفاق هم تقریبا رخ نمی‌دهد.

آفتاب‌پرست بدون اینکه کوچک‌ترین ارتباطی به دغدغه‌های درونی پو در قسمت چهارم داشته باشد، عادی‌ترین شخصیت منفی قابل تصور است؛ یک شرور که بارها در اکثر فیلم‌های ابرقهرمانی دیده‌اید. راستی اشاره‌ای هم به این نکته می‌کند که در گذشته اذیت شده است.

آفتاب‌پرست می‌تواند شبیه موجودات مختلف شود. از قضا همین به خوبی نشان می‌دهد که فیلم هم ادعای تازگی دارد و هم می‌خواهد تا جای ممکن از احساس مثبت مخاطب نسبت به انیمیشن‌های قبلی بهره ببرد. بهترین سکانس‌های انیمیشن پاندای کونگ فو کار ۴ با حضور آنتاگونیست، سکانس‌هایی هستند که شخصیت منفی در آن‌ها شبیه یکی از مبارزهای آشنای مجموعه شده است.

از همه‌ی این‌ها بدتر چیزی نیست جز شخصیت‌پردازی ژن، روباه کوچک که می‌توانست نقطه‌ی قوت پاندای کونگ‌فوکار ۴ باشد. نویسندگی بد، تمام پتانسیل او را هدر می‌دهد.

نه تفاوت ژن با شخصیت‌های پیشین انیمیشن‌های پاندای کونگ‌فوکار بد است و نه صداپیشگی آکوافینا در این نقش. معرفی یک کاراکتر تازه که پو را به ماجراجویی در یک شهر تازه می‌برد، در نوع خود جذاب به نظر می‌رسد. اما تیم نویسندگی با تحمیل یک پیچش داستانی بسیار بد به قصه‌ی ژن، شخصیت را نابود می‌کند.

ژن بعد از اینکه قدم به قدم رفتارش را با پو بهتر می‌کند و دل این پاندا را به‌دست می‌آورد، عصا را می‌گیرد و به آفتاب‌پرست می‌دهد. بعد طی چند دقیقه ژن از رفتارهای آفتاب‌پرست ناراحت می‌شود؛ تا اینکه در یکی از شتاب‌زده‌ترین قوس‌های شخصیتی ممکن، ژن تصمیم می‌گیرد به پو کمک کند.

ژن از بچگی با زندگی در خیابان یاد گرفت که به کسی اعتماد نداشته باشد و احساسی نشود. در سن کودکی تبدیل به فرزند این مادرخوانده‌ی قدرتمند شد و سال‌ها در خدمت او بود. طی سال‌ها کارهای زیادی را برای آفتاب‌پرست انجام داد.

در همین حین می‌دانیم که مدت‌ها است آفتاب‌پرست دارد سر مردم بلا می‌آورد. ژن مدت‌ها به این شخص زورگو و بدرفتار خدمت کرد و شکی در وفاداری به او نداشت. ولی به محض اینکه آفتاب‌پرست می‌خواهد پو را پایین بیندازد، ناگهان ژن تصمیم می‌گیرد که باید با پاندا دوست شود و به جمع‌آوری ارتش برای مقابل با آفتاب‌پرست بپردازد.

وقتی فیلم یک‌مشت طرح داستانی را به هم می‌چسباند و به سرعت قصد جمع‌بندی قصه را دارد، این نوع از قوس‌های شخصیتی غیر قابل لمس به وجود می‌آیند. ژن اول رفتار بدی با پو دارد و بعد کمی نسبت به پو نرم می‌شود. بعد می‌فهمیم در حال خیانت به پو بوده است و سپس به استاد خود خیانت می‌کند. درنهایت از آن‌جایی که طی کل فیلم همراه پو بود و ظاهرا شخص بهتری در کل دنیا پیدا نمی‌شود، پو می‌گوید ژن باید جنگجوی اژدها جدید باشد.

طعنه‌آمیز است که انتخاب ناگهانی پو به‌عنوان جنگجوی اژدها در دقایق آغازین فیلم اول، به مراتب حساب‌شده‌تر و تاثیرگذارتر از این انتخاب به نظر می‌رسد. چون آن‌جا مفاهیم قابل توجهی همچون تعریف سرنوشت و شایستگی پو به‌خاطر تحمل سختی‌ها، در انتخاب جنگجوی اژدها نقش داشتند.

حالا سازندگان برای کار روی قسمت‌های بعدی احتمالی مجموعه هم کار سختی دارند. چون الآن کاراکتری که بسیاری از بیننده‌ها نمی‌توانند ارتباط درستی با او بگیرند، تبدیل به جنگجوی اژدها شده است.

نداشتن مفهوم مشخص و شخصیت‌هایی که به موضوع و پیام اصلی داستان پیوند بخورند، چنین فیلمی را می‌سازد. در دنیای امروز می‌توان از انواع‌واقسام فیلم‌ها چند کلیپ با دیالوگ‌های جذاب برای شبکه‌های اجتماعی درآورد، اما حتی همان دیالوگ‌ها هم در ساختار اصلی فیلم اصلا کار نمی‌کنند.

مخاطب امروز می‌داند که در بیشتر شرکت‌های بزرگ، وقتی مدیران ارشد به پروژه‌ای پرخرج چراغ سبز نشان می‌دهند، در اصل باید به فکر افزایش ارزش سرمایه‌ی سهام‌دارها باشند. اما فیلم‌های فوق‌العاده‌ای که از بودجه‌های کلان و امکانات فنی مختلف برای ارائه‌ی یک تجربه‌ی سینمایی معرکه بهره می‌برند، این نکته را در ذهن‌مان کم‌رنگ می‌کند؛ تا زمانی‌که یک محصول مثل انیمیشن پاندای کونگ‌فوکار ۴ از راه می‌رسد و داد می‌زند «من برای پول چاپ کردن با استفاده از اسم یک مجموعه‌ی معروف ساخته شدم!».

منبع:زومجی

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید