• کد خبر: 10172
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:26 فروردین 1403 ساعت: 17:09

«درون و بیرون»؛نحوه کارکرد ذهن انسان به زبان پیکسار

سفری هیجان‌انگیز به درون مغز یک دختر نوجوان به نام رایلی می‌برد و در این سفر به ما نشان می‌دهد که مغز انسان چگونه کار می‌کند و خاطرات خوب و بد روی شخصیت یک انسان چگونه تاثیری شگفت‌انگیز یا مخرب خواهند داشت.


در طول تقریبا سه دهه گذشته استودیوی پیکسار بارها و بارها ما را با انیمیشن‌های خودش شگفت‌زده کرده و بارها و بارها ما به‌عنوان مخاطبان این انیمیشن‌ها با آن‌ها اشک ریختیم و خندیدیم. درمیان انبوهی از انیمیشن‌های موفق این استودیو از داستان اسباب‌بازی‌ها و در جست‌وجوی نمو گرفته تا انیمیشن وال‌ای و بالا، انیمیشن درون و بیرون به‌راحتی می‌تواند جایگاه خاصی برای خودش درمیان بهترین انیمیشن‌های این استودیو داشته باشد. انیمیشنی که با رویکردی تازه و بسیار جالب قصد دارد مشکلاتی که نوجوان‌ها با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند را به ما نشان دهد و برای این موضوع راهی را پیش می‌گیرد که همه ما از آن لذت برده‌ایم.

انیمیشن درون و بیرون به کارگردانی پیت داکتر ما را در سفری هیجان‌انگیز به درون مغز یک دختر نوجوان به نام رایلی می‌برد و در این سفر به ما نشان می‌دهد که مغز انسان چگونه کار می‌کند و خاطرات خوب و بد روی شخصیت یک انسان چگونه تاثیری شگفت‌انگیز یا مخرب خواهند داشت. این انیمیشن در سال ۲۰۱۵ به تهیه‌کنندگی جوناس ریورا توسط استودیوی پیکسار با بودجه‌ای ۱۷۵ میلیون دلاری تولید و توانست فروش بسیار عالی ۸۶۰ میلیون دلاری را در گیشه‌های سینما به نام خودش ثبت کند. در این مقاله تصمیم گرفتیم تا نگاهی داشته باشیم به نکات و حقایق جالب انیمیشن «درون و بیرون»؛ حقایقی که شاید از آن‌ها اطلاعی نداشته باشید.

۱- براساس تجربیات واقعی پیت داکتر

اگر انیمیشن‌های گذشته پیت داکتر را به‌خاطر بیاورید و درباره آن‌ها حتی مقدار کمی اطلاعات داشته باشید احتمالا می‌دانید که این کارگردان خوش ذوق همیشه از تجربیات شخصی خودش در آن‌ها استفاده کرده و همین موضوع به احتمال بسیار زیاد یکی از مهم‌ترین دلایلی به‌شمار می‌رود که آثار وی اینقدر دل‌نشین و دوست‌داشتنی هستند و مخاطب‌های این انیمیشن‌ها به‌راحتی می‌توانند با آن‌ها ارتباط برقرار کنند. برای مثال او از چند خاطره شخصی خودش در زمان کارگردانی انیمیشن دوست‌داشتنی Up استفاده کرد و انیمیشن درون و بیرون نیز از این قضیه مستثنی نیست.

در این انیمیشن شاهد این مسئله هستیم که شخصیت رایلی به‌همراه خانواده خود از شهر مینسوتا به شهر سان‌فرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا نقل مکان می‌کند. این دقیقا همان اتفاقی تلقی می‌شود که برای پیت داکتر رخ داده است. وی اهل شهر مینسوتا است و دوران کودکی خود را در این شهر سپری کرده تا اینکه این شهر را به مقصد ایالت کالیفرنیا ترک می‌کند تا بتواند در شرکت پیکسار مشغول به کار شود.

این همه ماجرا نیست! در یک مصاحبه تلویزیونی پیت داکتر توضیحات جالبی داد و گفت که یکی از سکانس‌های انیمیشن درون و بیرون دقیقا از روی یکی از لحظات زندگی او ساخته شده و اتفاقات این سکانس به‌طور کامل برای وی رخ داده است. سکانسی که سر میز شام مادر رایلی سعی می‌کند توجه پدر او را جلب کند را یادتان می‌آید؟ بنابر گفته‌های پیت داکتر این اتفاق بارها سر میز شام در خانواده آن‌ها رخ داده و مانند یک خواب بد همیشه در ذهن او باقی مانده است.
همچنین پیت داکتر به این موضوع اشاره کرد که برای خلق شخصیت رایلی الهام بسیار زیادی از دختر خودش گرفته است. او با اشاره به این موضوع گفت که دختر وی در زمان نوجوانی و در زمان بزرگ شدن مشکلاتی مشابه‌با مشکلات رایلی را تجربه کرده و او با مشکلات دخترش همراه بوده. همین تجربه‌های شخصی باعث شدند تا شخصیت رایلی و داستان زندگی او تااین‌اندازه قابل لمس باشند. استفاده از تجربیات شخصی در پروژه‌های پیت داکتر و نحوه به‌تصویر کشیدن آن‌ها توسط او واقعا شگفت‌انگیز است.

۲- فضای ذهن رایلی

کارگردان انیمیشن درون و بیرون یعنی پیت داکتر و یوناس ریورا، تهیه‌کننده این انیمیشن از طرفداران پروپاقرص دیزلی لند به‌شمار می‌روند و این موضوع را بارها و بارها در مصاحبه‌های خود بیان کرده‌اند. به‌همین‌دلیل در زمان طراحی فضای ذهن رایلی خیلی راحت از مقیاس بزرگ این پارک بسیار محبوب استفاده می‌کردند و ایده‌های خودشان را با تیم طراحی این انیمیشن درمیان می‌گذاشتند. یوناس ریورا در مصاحبه‌ای تلویزیونی به این موضوع اشاره کرد و گفت:خیلی دوران جالبی بود و بسیار خوش می‌گذشت. زمانی‌که من و پیت ایده خودمان را با جان لستر، یکی از مدیران ارشد پیکسار درمیان گذاشتیم مدام از فضا و مساحت پارک دیزنی لند صحبت می‌کردیم. در اتاق مشاوره ما نقشه‌ای وجود دارد که مربوط می‌شود به محیط پارک دیزلی لند در سال ۱۹۵۹ و مدام به این موضوع فکر می‌کردیم که فضایی که قصد داریم در ذهن رایلی طراحی کنیم می‌تواند دقیقا چنین فضایی داشته باشد. یک محیط بسیار بزرگ که به قسمت‌های گوناگون تقسیم شده و یک قطار درمیان آن قرار دارد که این قسمت‌ها را به یکدیگر متصل می‌کند.

حالا برسیم به مثال‌هایی که می‌توانند به خوبی این موضوع را برای مخاطبان این انیمیشن روشن کنند. برای مثال در این انیمیشن جزیره مربوط‌به خانواده مساحتی هم‌اندازه با پارک دیزنی لند دارد که از دور به خوبی این مسئله قابل مشاهده است. حتی برای طراحی ساختمان‌ها و المان‌های موجود در این جزیره از روی این پارک بسیار محبوب الهام گرفته شده و تیم سازنده انیمیشن سعی کرده تا این جزیره را تا حد امکان شبیه‌به دیزنی لند طراحی کند تا افرادی که تجربه رفتن به آن مکان را دارند حس آشنایی با این جزیره داشته باشند.

دیگر جزیره‌ای که در ذهن رایلی وجود دارد و از روی مساحت یک مکان واقعی الهام گرفته مربوط می‌شود به قسمت حافظه بلند مدت رایلی. این قسمت تنها کمی از کشور تایوان بزرگ‌تر است و مساحتی در حدود ۳۷ هزار کیلومتر مربع دارد. این قسمت از ذهن رایلی حدود ۱۷ میلیارد قفسه دارد و می‌تواند ۱.۲ تریلیون خاطره را در خودش جای دهد. به عبارت ساده‌تر اگر رایلی هر روز یک خاطره جدید را در ذهنش ثبت کند حدودا ۳۸ هزار سال طول خواهد کشید تا حافظه بلند مدت او کاملا پر شود. نکته جالب جایی است که این موضوع کاملا علمی به‌شمار می‌رود که در ادامه مقاله به آن خواهیم پرداخت.

۳- ایستراگ‌های انیمیشن درون و بیرون

انیمیشن درون و بیرون را می‌توانیم آینه تمام‌نمای انیمیشن‌های قبلی پیت داکتر و سایر انیمیشن‌های پیکسار بدانیم. شاید باور این موضوع سخت باشد ولی تقریبا به تمام انیمیشن‌های این شرکت در درون و بیرون اشاره می‌شود و احتمال اینکه در اولین تجربه تماشا کردن آن متوجه این اشاره‌ها و ایستراگ‌ها شویم تقریبا صفر است.

احتمالا واضح‌ترین ایستراگ موجود در درون و بیرون به انیمیشن در جست‌وجوی نمو مربوط می‌شود. زمانی‌که همراه‌با شخصیت بینگ‌بانگ به سرزمین خیال‌پردازی می‌رویم به‌طور واضح می‌توانیم یک بازی رومیزی را در آن مکان مشاهده کنیم که روی آن تصویری از نمو وجود دارد و نام آن بازی چیزی نیست به جز «من را پیدا کن». خیلی‌ها عقیده دارند بازی‌ای که زیر بازی «من را پیدا کن» قرار گفته و عکس یک دایناسور روی آن قرار دارد اشاره‌ای به‌شمار می‌رود به انیمیشن دایناسور خوب که البته این مسئله هم می‌تواند صحیح باشد و هم نباشد.

اشاره‌های بسیاری در این انیمیشن وجود دارند که پرداختن به تک‌تک آن‌ها از حوصله این مقاله خارج خواهد بود ولی بااین‌حال به چندتا از جالب‌ترین آن‌ها خیلی سریع اشاره خواهیم کرد.

لوگوی روی ظرف غذای مربوط‌به کشور چین که مادر رایلی درحال خوردن آن بود به صحنه‌ای در انیمیشن زندگی یک حشره اشاره می‌کند. موشی که رایلی در خانه جدید خودشان می‌بیند و سپس او را در خواب خودش می‌بیند طبق گفته‌های سازندگان این انیمیشن اشاره کوچکی دارد به شخصیت رمی در انیمیشن موش سرآشپز. زمانی‌که رایلی به‌همراه خانواده‌اش به خانه جدیدشان می‌رسند در آن طرف خیابان روی سیم برق می‌توانیم گروهی از پرندگان را ببینیم که به‌طور کاملا منظم درکنار یکدیگر نشسته‌اند که این موضوع هم از چشم طرفداران انیمیشن‌های پیکسار دور نماند و طبق صحبت‌های سازندگان سریال به انیمیشن کوتاه برنده جایزه اسکار شرکت پیکسار یعنی انیمیشن برای پرندگان اشاره می‌کند.

ایستراگ‌های کوچک و بزرگ دیگری هم در این انیمیشن وجود دارد که به انیمیشن‌های محبوبی مانند انیمیشن Up، انیمیشن داستان اسباب‌بازی‌ها، انیمیشن شرکت هیولاها    و سایر انیمیشن‌های محبوب این شرکت اشاره می‌کنند. آیا شما هم متوجه آن‌ها شده‌اید؟ پیشنهاد می‌کنیم دفعه بعدی که قصد دارید درون و بیرون را تماشا کنید با دقت بیشتری این کار را انجام دهید و دنبال این ایستراگ‌های جالب بگردید.

۴- طراحی شخصیت‌های مختلف

قطعا در همان نگاه اول متوجه می‌شویم که هر شخصیت این انیمیشن که به یکی از حواس رایلی مربوط می‌شود، ظاهری منحصربه‌فرد دارد و قرار هم نیست درباره این موضوع صحبت کنیم و قصد داریم کمی با جزییات بیشتری ظاهر و باطن منحصربه‌فرد شخصیت‌های حاضر در این انیمیشن را زیر ذره‌بین ببریم.

از باطن شخصیت‌ها شروع کنیم. پیت داکتر در مصاحبه‌ای با اشاره به این موضوع گفت که هر شخصیت این انیمیشن انرژی خاصی دارد و انرژی مختلفی را نسبت‌به سایرین می‌توانیم در آن شخصیت پیدا کنیم و این انرژی مربوط‌به این موضوع نمی‌شود که آن شخصیتِ ناراحتی است یا شخصیتِ خوشحالی. این انرژی بیان‌گر این موضوع است که پیت داکتر و سازندگان این انیمیشن قصد داشتند تا نشان دهند هر حسی که ما داریم می‌تواند به‌عنوان یک موجود خاص در ما زندگی کند و فاقد درک و احساس می‌تواند جسمی فیزیکی داشته باشد. شاید درک هرکس از تماشای یک شخصیت در این انیمیشن متفاوت باشد؛ برای مثال امکان دارد یک نفر انرژی خاصی از شخصیت ناراحتی دریافت کند و شخص دیگری یک انرژی کاملا متفاوت از آن شخصیت دریافت کند که لزوما قرار نیست «خوب» باشد یا «بد» و فقط بحث تجربه‌های متفاوت آن بیننده در این موضوع دخیل است.

از باطن شخصیت‌ها که عبور کنیم به ظاهر آن‌ها می‌رسیم. علاوه‌بر اینکه هر شخصیت بنابر احساسی که قرار است بروز دهد رنگ مخصوصی دارد می‌توانیم ببینیم که هر شخصیت باتوجه‌به احساساتش فرم خاصی هم دارد. برای مثال شخصیت خوشحالی مانند یک ستاره می‌درخشد، شخصیت ناراحتی مانند یک قطره اشک به‌نظر می‌رسد، شخصیت عصبانیت مانند یک آجر آتشین است، شخصیت ترس مانند یک عصب فرسوده در بدن طراحی شده و شخصیت انزجار مانند یک ساقه کلم بروکلی است؛ چراکه خیلی‌ها از کلم بروکلی بدشان می‌آید و خود من یکی از آن افراد هستم. این موضوع زمانی به‌طور کاملا محسوس قابل مشاهده است که شخصیت‌های خوشحالی و ناراحتی وارد یک منطقه دو بعدی می‌شوند و ظاهر ستاره‌مانند و اشک‌مانند آن‌ها به‌طور کاملا آشکار عیان می‌شود.

باید به این موضوع در این قسمت اشاره کنیم که سازندگان انیمیشن درون و بیرون درابتدا قصد داشتند احساسات بیشتری را درقالب شخصیت‌های مجزا به‌تصویر بکشند ولی به‌دلیل محدود بودن بودجه ساخت این انیمیشن تنها همان شخصیت‌هایی که ما مشاهده کردیم در نسخه پایانی حضور پیدا کردند. البته این موضوع لزوما بد نیست چراکه با بیشتر شدن شخصیت‌های مربوط‌به احساسات مختلف رایلی شاید وقت برای پرداخت به هرکدام از آن‌ها کمتر می‌شد و فیلم تاثیرگذاری خودش را تاحدی از دست می‌داد.

۵- شخصیت عصبانیت

بااینکه شحصیت قرمزرنگ عصبانیت خیلی شخصیت شوخی نبود ولی بدون شک برای بسیاری از بینندگان انیمیشن درون و بیرون به‌عنوان محبوب‌ترین شخصیت این انیمیشن شناخته می‌شود. شخصیتی که باهمان اعصاب خوردش به‌شدت دوست‌داشتنی و بامزه بود. نکته بسیار جالب درباره شخصیت عصبانیت به مهم‌ترین المان او یعنی روزنامه‌ای مربوط می‌شود که همیشه درحال خواندن آن بود. اگر با دقت به روزنامه‌های او نگاه کنید متوجه می‌شوید که همیشه تیتر اصلی روزنامه‌هایی که او می‌خواند دقیقا همان اتفاقات بدی به‌شمار می‌روند که در آن روز برای رایلی رخ داده است. برای مثال یک روز تیتر اصلی روی روزنامه او عبارت «امروز دسر نداریم» بود که رایلی به‌خاطر این موضوع ناراحت شده بود و یک روز دیگر او روزنامه‌ای را می‌خواند با تیتر اصلی «روز اول مدرسه» که خب برای بچه‌های خیلی روز شادی به‌شمار نمی‌رود.

طبق صحبت‌های پیت داکتر، وی شخصیت عصبانیت را خیلی زودتر از سایر شخصیت‌ها طراحی کرد و فیلم‌نامه مربوط‌به او را خیلی زود نوشت و زمانی‌که آن را نزد جان لستر، یکی از مدیران ارشد پیکسار برد به او گفت: «اگر بتوانیم لوییس بلک را برای صداپیشگی این شخصیت متقاعد کنیم فوق‌العاده خواهد شد. فکر کن باتوجه‌به شخصیت لوییس بلک چقدر صداگذاری این شخصیت جالب می‌شود و او برای این نقش بهترین است». البته آن‌ها پیشنهاد خوبی به لوییس بلک دادند و او هم پیشنهاد سازندگان انیمیشن درون و بیرون را پذیرفت. نکته بسیار جالب درباره لوییس بلک این است که او قبل از حضور در انیمیشن درون و بیرون هیچکدام از انیمیشن‌های قبلی پیکسار را تماشا نکرده بود!‌ امیدوارم یک نفر از او بپرسد که چطور ممکن است این انیمیشن‌های دوست‌داشتنی را هیچوقت ندیده باشد؟

پس از انتخاب بازیگران شخصیت‌های مختلف از جمله لوییس بلک برای شخصیت عصبانیت، تمام بازیگران حاضر در تیم صداپیشگی این انیمیشن دوست داشتند وظیفه صداپیشگی شخصیت عصبانیت را برعهده بگیرند. تقریبا تمام بازیگران این انیمیشن مانند امی پولر، بیل هیدر، فیلیس اسمیت و میندی کالینگ در مصاحبه‌هایی مختلف به این موضوع اشاره کرده‌اند که واقعا دوست داشتند وظیفه صداگذاری شخصیت عصبانیت را برعهده داشته باشند ولی اینگونه نشد. لوییس بلک نیز در مصاحبه‌ای با لحن شوخی گفت: «با اینکه شخصیت عصبانیت با شخصیت من هم‌خونی بسیار زیادی دارد و عاشق او هستم ولی اگر بخواهم شخصیت دیگری به‌جز عصبانیت را برای صداپیشگی انتخاب کنم آن شخصیت قطعا شخصیت انزجار خواهد بود، می بینید که درکل انسان عصبانی و مزخرفی هستم».

۶- حضور افراد متخصص در مراحل ساخت انیمیشن

در ابتدای مقاله به این موضوع اشاره کردیم که اگر رایلی هر روز یک خاطره جدید در ذهن خودش ثبت می‌کرد حدود ۳۸ هزارسال طول می‌کشید تا حافظه بلند مدت او پر شود و این موضوع خارج از منطق نیست و طبق صحبت‌های افراد متخصص این عدد باتوجه‌به حجم فضای ذهن و حافظه ما نسبتا صحیح است ولی برای هر فرد کمابیش متفاوت خواهد بود. در این مورد قصد داریم به همین مسئله بپردازیم و مسائل علمی موجود در این انیمیشن را بررسی کنیم. نه‌تنها در انیمیشن درون و بیرون که در تمام فیلم‌ها و سریال‌ها که علم کمابیش در آن‌ها حضور دارد هرچقدر مسائل علمی موجود در آن‌ها واقعی‌تر باشند و به منطق نزدیک‌تر باشند، درک و هضم آن‌ها برای مخاطب آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر خواهد بود و این موضوع دقیقا اتفاقی است که در مراحل ساخت انیمیشن درون و بیرون رخ داده است.

در مراحل ساخت این انیمیشن چند استاد روان‌شناسی و متخصص خواب درمیان اعضای سازنده آن حضور داشتند و مشاوره‌های کوچک و بزرگ زیادی را به سازندگان این انیمیشن ارائه می‌دادند. مهم‌ترین موضوع درباره نحوه کارکرد ذهن انسان به‌شمار می‌رفت که سازندگان این انیمیشن به‌خصوص پیت داکتر مسائل ثابت‌شده علمی را در قالب مشاوره از متخصص‌های این حوزه‌ها دریافت و آن‌ها را بدون اینکه از واقعیت فاصله بگیرند در قالب انیمیشن به‌تصویر می‌کشیدند.

جالب‌ترین مثالی که می‌توانیم درباره این مورد بزنیم به حافظه‌های کوتاه مدت و بلند مدت رایلی و سایر انسان‌ها مربوط می‌شود. هر خاطره‌ای که رایلی در هر روز به حافظه می‌سپرد ابتدا به حافظه کوتاه مدت او در ذهنش می‌رفت و سپس زمانی‌که می‌خوابید آن خاطره توسط شخصیت‌های اصلی انیمیشن در حافظه بلند مدت ذخیره می‌شد. از لحاظ علمی این موضوع دقیقا همان اتفاقی به‌شمار می‌رود که برای خاطرات و تجربه‌های ما رخ می‌دهد. هر اتفاقی که برای ما در طول روز رخ می‌دهد و هر چیزی که می‌بینیم وقتی به حافظه طولانی مدت می‌رود که ما در خواب باشیم و مغر در آن زمان می‌تواند این تجزیه و تحلیل‌ها را انجام دهد. نه‌تنها این موضوع که تقریبا تمام موضوعات علمی موجود در انیمیشن با کمک‌ها و مشاوره‌های افراد متخصص به‌تصویر کشیده شده‌اند.

  • این انیمیشن پس از انیمیشن شجاع دومین انیمیشن استودیوی پیکسار به‌شمار می‌رود که شخصیت اصلی آن مرد نیست و نخستین انیمیشن این استودیو تلقی می‌شود که دو شخصیت اصلی آن خانم هستند.
  • انیماتورهای این انیمیشن تقریبا ۴۵ نفر بودند که نسبت‌به سایر انیمیشن‌های استودیوی پیکسار عدد بسیار کمی محسوب می‌شود. تعداد انیماتورهای سایر پروژه‌های این استودیو به‌طور متوسط بیش از ۸۰ نفر بوده است.
  • درابتدا قرار بود ۲۷ احساس مختلف در قالب شخصیت‌های اصلی این انیمیشن به‌تصویر کشیده شوند که درنهایت همان پنج حس اصلی در داستان انیمیشن حضور پیدا کردند.
  • فیلیس اسمیت، میندی کالینگ، بیل هیدر و راشیدا جونز همگی بازیگران سریال دفتر قلمداد می‌شوند که در انیمیشن درون و بیرون حضور داشتند.
  • اگر به شخصیت بینگ‌بانگ، دوست خیالی رایلی توجه کنید، او تمام رنگ‌های مربوط‌به شخصیت‌های مختلف را به‌صورت یک سنجاق روی لباسش همراه خودش داشت. به‌این‌ترتیب این شخصیت دوست‌داشتنی ترکیبی به‌شمار می‌رفت از تمام احساسات رایلی و تمام آن احساسات را در زمان حضورش در داستان به‌خوبی نشان می‌داد.

 

 

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید