• کد خبر: 10156
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:25 فروردین 1403 ساعت: 16:06

«کافه بین راهی»؛اثری با دیالوگ‌های ضعیف و مصنوعی

لیمان مسیر آثار اخیر خود را در پیش گرفته است و با داشتن یک فیلمنامه سطحی و مشکلات متعدد مثل دیالوگ‌های بسیار ضعیف باعث دور شدن بیشتر از کارهای قبلی خود شده است.


ساخت بازسازی براساس فیلم‌های قدیمی در سینمای امروز به یک امر عادی تبدیل شده است و برخی از این آثار توانسته‌اند کیفیتی مشابه و حتی بهتر از اثر اصلی را ارائه دهند، اما بیشتر این آثار تبدیل به یک بازسازی غیر ضرروی و بسیار ضعیف تبدیل می‌شوند. حالا نوبت به فیلم«کافه بین راهی» رسیده است تا صاحب یک بازسازی مدرن شود. این فیلم اکشن یک مبارز سابق یواف‌سی را دنبال می‌کند که در یک کافه کنار جاده‌ای در فلوریدا کیز کار می‌کند که همه چیز آنطور که به‌نظر می‌رسد نیست.

فیلم با داشتن داگ لیمان با سابقه کارگردانی فیلم هویت بورن، فیلم Mr. and Mrs. Smith، فیلم Edge of Tomorrow و فیلم American Made روی صندلی کارگردانی خود و داشتن جیک جیلنهال در نقش اصلی بدون شک باعث افزایش انتظار ما از چنین اثری شده است. اما چه اتفاقی رخ می‌دهد که همه‌چیز در فیلم کافه بین‌راهی بد پیش برود و همه انتظارات و آرزوهای ما نقش بر آب شود؟
فیلم از همان ابتدا پتاسیل خوبی از خود نشان می‌دهد و باعث می‌شود از یک طرف منتظر صحنه‌های اکشن و احتمالا خشن فیلم باشیم و ازطرفی گذشته مرموز دالتون می‌تواند باعث جذاب‌تر شدن شخصیت فیلم شود. اما همیشه وجود ایده‌ها و پتانسیل‌ها قرار نیست یک فیلم را شکل دهند و باعث موفقیت آن شوند و این فیلم گواهی دیگر بر اثبات این موضوع است. مشکل در ابتدا از جایی آغاز می‌شود که دیالوگ‌های فیلم به‌طرز وحشتناکی ضعیف و بسیار مصنوعی هستند.

مکالمه و دیالوگ بین شخصیت‌ها به‌حدی مصنوعی است که به سختی می‌توان باور کرد که یک انسان واقعی آن را نوشته است. درواقع دیالوگ‌های فیلم به‌نحوی است که ظاهرا سازندگان فیلم تصمیم گرفته‌اند برای کاهش زمان نوشتن فیلمنامه از هوش مصنوعی کمک بگیرند و به همین دلیل شاهد خلق دیالوگ‌های فیلم توسط AI هستیم. اما وجود دیالوگ‌های ضعیف در فیلم می‌تواند باعث تعجب شود؟

درست است که داگ لیمان با سابقه خوبی که دارد این فیلم را کارگردانی کرده است، اما نباید فراموش کنیم که فیلم قفل کردن و فیلم هرج و مرج پیاده روی آخرین کارهای او هستند که از مشکلاتی مشابه رنج می‌بردند که به‌خصوص در مورد فیلم اول بسیار صدق می‌کند. درواقع لیمان مسیر آثار اخیر خود را در پیش گرفته است و با داشتن یک فیلمنامه سطحی و مشکلات متعدد مثل دیالوگ‌های بسیار ضعیف باعث دور شدن بیشتر از کارهای قبلی خود شده است.

نکته تاسف‌بار و آزار دهنده این است که فیلم پتانسیل خوبی دارد که به یک فیلم اکشن بی‌مغز و بسیار سرگرم کننده تبدیل شود، اما وجود دیالوگ‌ها و شخصیت پردازی‌های آزار دهنده و ضعیف باعث می‌شود بخش زیادی از فیلم با این مشکلات دست‌وپنجه نرم کنیم. حتی تلاش جیک جیلنهال هم باعث نشده است این مشکلات کمتر دیده شوند و او درواقع تنها نقطه مثبت فیلم می‌تواند محسوب شود که تلاش خود را برای هرچه بهتر به تصویر کشیده شدن دالتون انجام داده است، اما کافی نیست.

جیلنهال تلاش زیادی کرده است تا برای نقش خود آماده شود و بخش‌های خود را تا جایی که می‌شود هم به‌خوبی اجرا کرده است، اما همه‌چیز به بازیگر یا ستاره اصلی فیلم بستگی ندارد و عوامل بیشتری مثل فیلمنامه و کارگردانی هم در این موضوع دخیل هستند. بدون شک اجرای جیلنهال در فیلم جای تحسین دارد و او واقعا توانسته است از پس نقش خود بر بیاید، اما بخش‌های دیگر فیلم روی بازی و عملکرد او سایه منفی انداخته است.

اما لیمان برای پوشش هرچه بیشتر این مشکلات به سراغ کانر مک‌گرگور، مبارز و بوکسور ایرلندی رفته است که دقیقا نکته دیگری است که باعث می‌شود فکر کنیم سازندگان تنها به‌دنبال استفاده از نام‌ها برای پوشش مشکلات فیلم هستند. اینکه چرا مک‌گرگور انتخاب شده است می‌توان به این موضوع نسبت داد که آمازون و لیمان به‌دنبال جلب توجه مردم برای تماشا فیلم بوده‌اند که خب این تلاش موفق هم بوده است.
اما اینکه این موضوع چقدر روی کیفیت فیلم تاثیر گذاشته است می‌توان گفت که مک‌گرگور با اینکه نقش یک روانی را در فیلم بر عهده دارد، اما بیشتر روی روان و اعصاب بیننده می‌رود. اگرچه این مقایسه می‌تواند یکم عجیب باشد، اما نگاهی به بازی آستین باتلر در فیلم تپه ۲ داشته باشید و ببینید او چگونه نقش یک روانی را به بهترین شکل اجرا کرده است و حالا دوباره به سراغ این فیلم بیایید و مقایسه کنید.

مبارزه جیلنهال با مک‌گرور روی کاغذ می‌تواند جذاب باشد، اما در عمل این موضوع اصلا به اتفاق جذابی تبدیل نشده است و مبارزات دیگر فیلم جذابیت بیشتری را دارند. اما وقتی در مورد مبارزات فیلم صحبت می‌کنیم با یک موضوع دیگر مواجه می‌شویم و آن هم استفاده عجیب و بیش از حد از جلوه‌های ویژه است. در چنین فیلمی که تمرکز آن روی مبارزات هنرهای رزمی ترکیبی تا بوکس است، بدون شک انتظار نداریم که از جلوه‌های ویژه به‌خصوص در مبارزات تن به تن استفاده شود.

نکته اصلی این است که آیا واقعا فیلم نیازی به جلوه‌های ویژه دارد؟ فیلم با اینکه دارای بخش‌هایی است که درنهایت می‌تواند تا حدی استفاده از CGI را در آن کمی منطقی کند، اما استفاده عجیب و گسترده از آن در صحنه‌های اکشن فیلم بسیار تو ذوق می‌زند و به مشکل بزرگ و اصلی فیلم پس از دیالو‌گ‌های افتضاح آن تبدیل شده است. اینکه چرا لیمان چنین تصمیمی گرفته است، مشخص نیست و حتی حرکات سریع دوربین بیشتر این سؤال را برای ما ایجاد می‌کند که واقعا هدف اصلی پشت فیلم چیست

نکته حرکات دوربین بیشتر این است که ظاهرا هدف فیلم رسیدن به درجه سنی PG-13 است، اما فیلم کافه بین‌راهی اثری با رتبه‌بندی سنی بزرگسال است و مشخص نیست که دلیل چنین تصمیماتی چه چیزی بوده است. این احتمال وجود دارد که لیمان به‌دنبال افزایش هیجان و سرعت بخشیدن به مبارزات فیلم بوده باشد، اما در همان ابتدا شکست خورده و باعث ضربه شدید به بخش اکشن فیلم شده است که می‌توانست فیلم را نجات دهد.

مشخصا انتظار بسیار بالایی از بخش اکشن فیلم داریم که متاسفانه فیلم نتوانسته است به‌خوبی از آن استفاده کند و این مشکل بزرگی در روند اتفاقات فیلم است. درواقع این بخش قرار است باعث سرگرم کردن بیننده شود، اما با یک اشتباه همه این نقشه‌ها و برنامه‌ها به هم ریخته است. درحالی‌که ما هنوز نتوانسته‌ایم به‌خوبی صحنه‌های اکشن و مبارزات با طعم CGI را کامل هضم کنیم، شاهد اضافه شدن صحنه‌های کمدی هستیم که تمرکز آن روی کانر مک‌گرگور است.

کانر مک‌گرگور ازطرفی وظیفه دارد تا یک شخصیت روانی تمام عیار را به تصویر بکشد و ازطرفی بخش زیادی از کمدی فیلم هم روی دوش او است که خب در هر دو مورد کاملا شکست خورده است. درواقع آرتورو کاسترو که نقش کوتاه‌تری در فیلم دارد، اجرای به مراتب بامزه‌تری نسبت به مک‌گرگور در فیلم داشته است و شاید اگر لیمان بخش‌های کمدی فیلم را بیشتر به او واگذار می‌کرد، می‌توانستیم شاهد نتیجه کار به مراتب بهتری باشیم.
درنهایت داگ لیمان در فیلم «کافه بین راهی» دوباره عملکردی ناامید کننده دارد و از پتانسیلی که وجود دارد نمی‌تواند به درستی استفاده کند و نتیجه آن هم یک بازسازی غیر ضروری و ضعیف دیگر می‌شود که حتی نمی‌تواند به کیفیت فیلم اصلی برسد. اگرچه درنهایت اگر واقعا دو ساعت وقت اضافه دارید و می‌خواهید صرفا با یک فیلم سرگرم شوید، فیلم کافه بین‌راهی می‌تواند گزینه مناسبی باشد که حداقل بازی جیک جیلنهال می‌تواند این موضوع را کمی منطقی کند، اما در غیر این صورت از آن دوری کنید.

 

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است