سریال «اربابان آسمان» اثر بینقصی نیست، اما یکی از بهترین اقتباسها از دوران جنگ جهانی دوم است که با داشتن تیم بازیگری بسیار خوب به اثری تماشایی و سرگرم کننده تبدیل شده است.
سریال گروه برادران یکی از بهترین سریالها و بدون شک آثار ساخته شده با موضوع جنگ جهانی دوم است که در ادامه آن سریال «اقیانوس آرام» ساخته و پخش شد. حالا پس از گذشت بیش از یک دهه نوبت به رمان دیگری از دونالد ال. میلر رسیده است و سریالی براساس رمان اربابان آسمان ساخته و از شبکه اپل تی وی پلاس پخش شده است که این رمان داستان واقعی و بسیار شخصی پسران بمب افکن آمریکایی در جنگ جهانی دوم را دنبال میکند.
حالا شاید سؤال اصلی این باشد که سریال «اربابان آسمان» توانسته است مسیر دو سریال اول را دنبال کند یا در این مسیر شکست خورده است. مانند دو تجربه گذشته، این سریال هم تلاش میکند تا در ابتدا یک پیش زمینه ذهنی از خلبانان که تصور ماموریتی قهرمانانه دارند تا مواجه شدن با واقعیت جنگ را به تصویر بکشد. در طول آن شاهد حضور شخصیتهای زیادی هستیم که بسیاری از آنها ممکن است در همان مأموریت اول سقوط کنند و کشته شوند.
با اینکه سریال اربابان آسمان برخلاف دو سریال اصلی بیشتر در مکانهایی مثل فرودگاهی در بریتانیا جریان دارد، اما به معنای آن نیست که زشتیها و ترسهای جنگ را قرار نیست به تصویر بکشد. در عوض مهمترین مأموریت سریال را که ترس نیروها باشد بهخوبی انتقال میدهد و در طول آن شاهد افرادی هستیم که تصور میکنند شاید پس از این مأموریت دیگر بازنگردند و این آخرین پرواز یا وعده غذایی آنها باشد.
در هر حال در چنین اثری همچنین انتظاری هم میرود تا بهجای اینکه هدف خود را نمایش قهرمانانه تلاش گروهی در یک جنگ را نمایش دهد، تلاش کند تا ترس و وحشت آنها را به تصویر بکشد و نشان دهد ترس عدم بازگشت به خانه چقدر روی آنها تاثیر منفی میگذارد. اگرچه سریال در بعضی از قسمتها کمی شعاری عمل میکند و بهنظر میرسد که اهداف اصلی خود را فراموش کرده است و به سمت مسیر دیگری میخواهد برود.
هدف ساخت چنین سریالی صرفا نمایش قهرمانان جنگ نباید باشد و درواقع سازندگان نباید این موضوع را فراموش کنند که در یک چنین جنگی برندهای واقعا وجود ندارد و مردم بزرگترین بازنده جنگ هستند. اما سریال تا حدی تحت تاثیر این موضوع قرار گرفته است که این میتواند برای بینندگان دیگر کمی آزار دهنده باشد و درواقع احساس کند سازندگان سریال بعضا دنبال اسطورهسازی هستند و مشکلاتی را که یک جنگ ایجاد میکند فراموش کردهاند.
در هر حال این لغزشها خیلی زیاد نیست که باعث آزار بیننده شود، اما این موضوع باعث یک مشکل دیگر هم شده است. مانند آثار قبلی شاهد حضور شخصیتهای زیادی هم در سریال هستیم که البته تمرکز بیشتر روی چند شخصیت خاص است. تا اینجای کار مشکل بزرگی دیده نمیشود و مشخصا هم انتظار داریم که ما شاهد گروه وسیعی از شخصیتها باشیم که شاید تنها در یک قسمت شاهد حضور آنها باشیم.
سریال در طول داستان شخصیتهای زیادی را معرفی میکند، اما در مجموع تمرکز روی چند شخصیت خاص است که باعث میشود داستان با شکل بهتری روایت شود و بتوانیم بهتر با این شخصیتها و مشکلاتی که دارند، ارتباط برقرار کنیم. درست است که هدف سریال نمایش یک دوره مهم تاریخی است، اما ما قرار نیست شاهد تماشا یک مستند باشیم و نیاز داریم با شخصیتهای سریال هم ارتباط برقرار کنیم و سریال تا حد زیادی توانسته است در این موضوع موفق عمل کند.
شخصیتهایی مثل باک و باکی که درواقع شخصیتهای اصلی سریال هستند و دوستی که بین آنها شکل میگیرد نقطه قوت داستان است و ازطرف دیگر شخصیت کرازبی دیگر شخصیت کلیدی داستان است. سریال بهخوبی توانسته است این شخصیتها را به تصویر بکشد و دغدغه و مشکلات هر شخصیت تا مسیری که در طول داستان دنبال میکنند و استرس و ترسی که دارند همگی باعث شدهاند با شخصیتهای قابل لمس و جذابی طرف باشیم که سریال به آن نیاز دارد.
بخشی از این موضوع را باید بهخاطر انتخاب بازیگران مناسب هم دانست. مانند سریالهای گذشته در این سریال هم شاهد حضور بازیگران شناخته شده تا بازیگرانی که تازه در حال ظهور هستند، هستیم و این موضوع کمک زیادی به بهتر به تصویر کشیده شدن این شخصیتها شده است. ممکن است بری کیوگن تنها در سه قسمت سریال حضور داشته باشد، اما بازی قابل قبولی اجرا میکند و باعث میشود سرنوشت این شخصیت برای ما مهم شود.
در طرف دیگر انتخاب آستین باتلر و کلوم ترنر از انتخابهای هوشمندانه برای نقشهای اصلی سریال بوده است که نقطه قوت تیم بازیگری سریال درکنار آنتونی بویل هستند. درواقع صرفا انتخاب بازیگران شناخته شده نمیتواند کلید موفقیت سریال باشد و سازندگان با آگاهی کامل از این موضوع روی انتخاب بازیگران مناسب حساسیت خوبی به خرج دادهاند. با اینکه سریال حساسیت خوبی در انتخاب بازیگران مناسب به خرج داده است، اما یک مشکل بزرگ هم دارد و آن هم عدم تمرکز روی یک خط داستانی است.
سریال «اربابان آسمان» با اینکه تلاش میکند تا یک روند داستانی مشخص را دنبال کند، اما در طول داستان بارها شاهد خارج شدن از این تمرکز و رفتن به سمت داستانهای فرعی هم هستیم. سریال بهطور کلی میخواهد جو جنگ در مناطق مختلف مثل کشورهای دیگر و موضوع فراریها تا زندانها را به نمایش بگذارد، اما عدم دادن زمان کافی باعث میشود بسیاری از این بخشها عمق خیلی خاصی نداشته باشند.
درواقع سریال در بخشی تلاش میکند تا سریال را از نگاه یک شخصیت فرعی دنبال کند، اما درنهایت این بخش چندان جواب نمیدهد و چند قسمت دیگر حالا میخواهد همین نوع خط داستانی را از نگاه یک شخصیت اصلی دنبال کند. مشکل اصلی اینجا است که سریال نیاز دارد تا زمان بیشتری را به یک مسیر داستانی یا شخصیت اختصاص دهد و جهشهای زمانی را برای بیننده قابل باورتر کند تا اینکه تنها به شکل یک فایل صورتی برای بیننده پخش شود که اتفاقات فیلم در حال رخ دادن در این بازه زمانی است.
مشکل بعدی از جایی آغاز میشود که بهطور مثال در قسمت هشتم شاهد ورود خلبانهای رنگین پوست هستیم که این احساس به بیننده داده میشود که آنها قرار است نقش مهمی در روند داستان داشته باشند. اینکه شاهد نمایش بخشهای مختلف جنگ هستیم بدون شک نکته مثبتی است، اما بهشرطی که این موضوع به درستی اجرا شود. ما شاهد این هستیم که یک قسمت کامل به یک گروه کاملا جدید اختصاص داده میشود و احساس میکنیم آنها قرار است به برنامه باک و باکی کمک کنند.
اما نتیجه چیست؟ شاهد یک جواب منفی بزرگ هستیم و این شخصیتها تنها در یک قسمت ستارههای سریال هستند و در قسمت بعدی به فراموشی سپرده میشوند. درواقع این مشکل صرفا با گفتن سرنوشت آنها قرار نیست حل شود و سازندگان میتوانستند بهجای اینکه بخشهای زیادی از سریال را صرف نمایش بخشهای بیهوده و خسته کننده کنند، به معرفی این شخصیتها میپرداختند یا اینکه گستردگی شخصیتها را برای روایت بهتر و منسجمتر کاهش میدادند.
بااینحال سریال «اربابان آسمان» در قسمت پایانی بهنحوی جبران میکند و با وجود مشکلاتی که گفته شد، پایانی را که انتظارش را داریم به ما تحویل میدهد. سریال در بخشهای دیگر هم عملکرد موفقی دارد. سریال در نمایش جنگ و نبردها کاملا فوقالعاده عمل کرده و هزینه زیادی برای نمایش نبردها شده است. سقوط بمب افکنها تا تلاش آنها برای نجات باعث میشود شاهد صحنههای مرگبار و بعضا ترسناکی باشیم که حتی میتواند نفس را در سینه بیننده حبس کند.
سریال در بخش فنی عملکرد بسیار خوبی دارد و حتی مشکلاتی را که در بخش داستانی میتواند مشاهده کرد پوشش میدهد. درواقع نبردهای هوایی بعضا مثل یک فیلم سینمایی بهنظر میرسد که بهترین مورد آن را میتوان در قسمت پنجم مشاهده کرد که نقطه عطف نمایش این نبردها است. جاییکه حتی بیننده میتواند از تماشا چنین تصاویری وحشت کند و حس ترس و وحشت بهخوبی القا داده میشود.
سریال «اربابان آسمان» اثر بینقصی نیست، اما یکی از بهترین اقتباسها از دوران جنگ جهانی دوم است که با داشتن تیم بازیگری بسیار خوب و هزینه بالا برای نمایش نبردها و جنگهای حماسی به اثری تماشایی و سرگرم کننده تبدیل شده است. سریال اربابان آسمان یکی از بهترین آثار شبکه اپل تیوی پلاس است که بدون شک اگر علاقهمند به چنین دورانی هستید یا دوست دارید شاهد داستانی در چنین دوران تاریکی باشید، تماشا آن کاملا پیشنهاد میشود.
منبع:زومجی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است