سریال «شکارگاه» به کارگردانی نیما جاویدی که نخستین قسمت آن به تازگی پخش شده، از دسته سریالهایی است که شروع جذاب و درگیرکنندهای داشته و تماشاگران را منتظر قسمت بعدی آن نگه میدارد.
در سریالها به ویژه مینی سریالها، قسمت نخست از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده و حتی میتواند روی تعداد تماشاگران کار نیز تاثیر بگذارد. به همین خاطر هم اغلب کارگردانها روی این تک قسمت حساب ویژهای باز کرده و تلاش و دقت زیادی برای تولید یک پایلوت جذاب به خرج میدهند. این امر در سریالهای پلتفرمهای داخلی نیز صادق بوده و به مرور به یک اصل تبدیل شده است. سریال «شکارگاه» به کارگردانی نیما جاویدی که نخستین قسمت آن به تازگی از پلتفرم فیلیمو پخش شده، از همین دسته سریالها است که شروع جذاب و درگیرکنندهای داشته و تماشاگران را منتظر قسمت بعدی آن نگه میدارد.
نیما جاویدی از آن دسته کارگردانهایی است که علاقه زیادی به روایت قصههای خود در فضاهای خاص و بکر دارد؛ فضایی شبیه به زندان فیلم سینمایی «سرخپوست» که در همان دقایق نخست تماشاگر را مقهور خود میکند. کاری که در قسمت اول «شکارگاه» هم انجام داده و خیلی زود قصه خود را به شکارگاه قدیمی و متروکه قجری در حومه تبریز میرساند. در سکانس نخست هم آشنایی با شخصیتها به خوبی صورت گرفته و با سرهنگ میرعطاخان و خانوادهاش که از قره سورانها هستند، آشنا میشویم؛. نیروی نظامی بومی دوره قاجار که از آنها برای کنترل جادهها و مقابله با راهزنهای مسلح استفاده میشده است. احضار میرعطاخان توسط پیشکار ولیعهد، حادثه محرک این قسمت به حساب میآید که منحنی تنش فیلمنامه را به سمت بالا میبرد.
با ورود آنها به «شکارگاه»، پیشکار جواهرات سلطنتی را به بهانه ناامن بودن شهر به امانت پیش میرعطا گذاشته و در عوض پسر کوچکاش منصور را با خود میبرد. سکانس گفتوگوی شبانه میرعطا که وعده ریاست محافظان ولیعهد را گرفته با همسرش ملوک خاتون، سکانسی کلیدی به حساب میآید که طی آن اطلاعات زیادی نیز به تماشاگر داده میشود؛ از همسر دوم بودن ملوک و ناتنی بودن منصور و یحیی تا عزیز پدر بودن اولی در قیاس با دومی. داستانکی هم با محوریت همسر منصور و وصله خانواده میرعطا نبودن او خلق شده که تکه دیگری از پازل شخصیتهای اصلی شکارگاه را کامل میکند. همچنین یحیی هم به خوبی معرفی شده که نقطه مقابل برادر خود بوده و ترس، وجه بارز شخصیت او به حساب میآید. در عین حال، شخصیتهای مکمل همچون: باغبان شکارگاه، زن آشپز، شوهر و دخترش که چندان از حضور خانواده میرعطا راضی نیستند نیز معرفی میشوند که هر یک به شکلی مشکوک بوده و به نظر رازی را با خود حمل میکنند. حمله افراد ناشناس مسلح به شکارگاه برای دزدیدن جواهرات و متعاقبا ناپدید شدن جواهرات، نقطه عطف قسمت نخست به حساب میآید که شوک خوبی به قصه داده و آن را در مسیر تازهتری میاندازد. از طرف دیگر، وجه دیگری از شخصیت میرعطا را به تماشاگر نشان داده و روی آن مانور میدهد که نمونه آن را در قساوت او در بازجویی از خدمه خانه میبینیم. جاویدی در سکانس پایانی نقطه عطف دیگری را قرار داده که رودست خوبی به تماشاگران خود زده و آنها را منتظر تماشای قسمت دوم کار نگه میدارد.
نیما جاویدی به عنوان یکی از فیلمسازان توانای نسل متاخر سینمای ایران، فیلمنامهنویس بااستعدادی است که «شکارگاه» را همراه با نازنین بوذری به طور مشترک نوشته است. او در دومین سریال خود پس از تجربه جالب توجه «آکتور»، این بار صد و پنجاه سالی به عقب رفته و قصه خود را در دوران حکومت قاجار روایت میکند. به این ترتیب، دست خود را برای روایت قصهای متکی بر تخیل در گذشته باز گذاشته و با توانایی خود در فضاسازی، گام بلندی را در جهت موفقیت برداشته است. در عین حال، در سکانس درگیری میرعطا و خانوادهاش با دزدان ناشناس، ضرب شست کارگردانی خود را نشان داده و با یک دکوپاژ سخت و پیچیده از عهده اجرای این سکانس نفسگیر برآمده است. خوش ریتم بودن، یکی دیگر از نقاط قوت شکارگاه به حساب میآید که به خوبی خود را به رخ کشیده و محصول مشترک دکوپاژ جاویدی و تدوین حساب شده آن است. او در انتخاب بازیگران سریال خود نیز هوشمندانه عمل کرده و تناسب بین نقش و بازیگر را تا حدود زیادی رعایت کرده است. پرویز پرستویی پس از مدتها دوری از بازیگری، انگ شخصیت میرعطا بوده و اقتدار و خشونت نظامی یک قرهسورانی را خوب از کار درآورده است. به خصوص در سکانس بازجویی از اهالی شکارگاه و سکانس سر میز شام که یک نظامی تمام عیار قدیمی را به تصویر کشیده است. الهام پاوهنژاد نیز در نقش ملوک خاتون غافلگیرکننده بوده و ته لهجه ناکجاآبادی که به آن بخشیده نیز کاملترش کرده است. به نظر میرسد که الهام نامی در نقش سیمین، سورپرایز جاویدی برای تماشاگران شکارگاه باشد که در همین قسمت اول، میخ خود را کوبیده و توجه تماشاگران را به خود جلب میکند.
منبع:خبرگزاری صبا